گرسنگی جنسی
قسمت چهارم: حیا و عفاف
«ادامه مطلب»...
خالق انسان، همانگونه که قوه بینایی را در کُره چشم انسان که متشکل از لایهها و بخشهای گوناگون است قرار داد، با دو تکه پوست هم آن را پوشاند؛ دو تکه پوست بسیار سبک که البته قدرت پوشانندگی بسیار بالایی دارند.
اگر همه انسانها را در کرباسهای ضخیم بپوشانند و یا در صندوق های عظیم، پنهان سازند، باز چشم، راهی می شود برای درگیر شدن ذهن که در پشت آن لایه های ضخیم یا جداره های تو در تو، چه حجمی، با چه شکل و ظاهری و... پنهان است
اما اگر همین دو تکه پوست سبک و ضخیم، روی چشمها را بگیرند، آن سوی پلکها، عریانی موج بزند یا پوشانندگی، فرقی برای ذهن نخواهد داشت.
پروردگار حکیم در قرآن کریم، زنان و مردان معتقد به خدا و معاد را به فروبستن چشم از نگاه به نامحرم فرمان داده است و به صراحت از جنس مونث و مذکر نامحرم میخواهد که چشمهایشان را از نگریستن به یکدیگر فروبندند.
از حکمت و عدالت خداوند قادر متعال بدور است که فرمانی بدهد و ابزارش را در اختیار بشر نگذارد. او حجابی به نام پلک را بر چشمهایمان قرار داد که اگرچه تیره نیستند اما مولّد تاریکی اند؛ اگرچه سنگین نیستند اما از هر صندوقچه ای محفوظ تر عمل می کنند؛ اگرچه ضخیم نیستند اما هیچ پوششی در عالم، نمی تواند پوشاننده تر از پلک، برای چشمها باشند.
او نمی خواهد زن و مرد نامحرم به یکدیگر بنگرند، نه آنکه از کبریائی اش کاسته می شود، نه؛ او نمی خواهد نگاهی صورت پذیرد تا ذهنی درگیر چیزی شود که نتواند برای خودش داشته باشد؛ زیرا کمال بندگی و حقیقت ایمان و قرب خدا، نمی تواند محصولِ فکرِ مشغول باشد.
او نمی خواهد زن و مرد نامحرم به یکدیگر بنگرند، نه آنکه ضرری به حال خالق عالم و آدم دارد، نه؛ او نمی خواهد نگاهی صورت پذیرد تا کششهای پی در پی و خواسته های نرسیده و محقق نشدۀ مکررِ قلب یا نفس، افسردگی، بی حالی و کسلی، ناآرامی، سرکشی و پرخاشگری، جنون و تجاوز و... را برای آدمی به دنبال نداشته باشد و زندگی عادی و تعادل روحی و روانی آدمی را دچار اختلال نسازد.
آری،! اگر خود را بگونه ای بار بیاوریم که چشممان به حلال، باز شود و بر حرام، بسته بماند، نه قیاسی شکل میگیرد، نه خواسته ای متبلور می شود و نه شوقی بی پایان ما را به بند کشیده و مغموم و محزون می سازد
انسان گرسنه تا زمانی که چشم به غذایی ندوزد، اگرچه در اثر گرسنگی متحمل سختی هایی می شود اما فشار گرسنگی او را از پا در نمی آورد؛ اما همینکه به طعامی چشم دوخت، گویا حجم کشنده ای از نیازها به سمتش هجوم می آورد. این یک قاعده منطقی است که وقتی فردی پول کافی یا اجازه لازم برای خریدن انواع غذاهای خوشمزه ندارد، به نفع خودش هست که پایش را از گلیمش بیشتر دراز نکند و به غذافروشی های مختلف سرک نکشد و به طعامهای گوناگون چشم ندوزد.
این قاعده تا زمانی منطقی و عملی است که آدمی را بر سر سفرۀ غذاهای رنگارنگ و خوش بو ننشانده باشند. وقتی انسان سالمی را بر سفرۀ طعامهای لذیذ نشاندی، وقتی خوردنی های خوشمزه را بر او عرضه کردی، وقتی بوهای مدهوش کننده اغذیه های گوناگون را به بینی اش رساندی، دیگر انتظار و توقع باطل و غلطی است که از او بخواهی ببین و نخور! ببوی و و مست و مدهوش نشو!
هر فرد تا زمانی که خود را در یک رابطه دو طرفه وارد نکرده است، همانند غذای است که داخل آشپزخانه یک رستوران قرار دارد و هنگامی که در یک رابطه وارد شد، دیگر حکم خوراکی را دارد که بر سر سفره افراد قرار گرفته است. فرقی هم ندارد که این غذا را در ظرف استیل کشیده باشند یا بلور! چادری باشد یا بی حجاب! همینکه با اراده و خواست خودش، بر سر سفره قرار گرفته است، دیگر نمی تواند خود را صاحب مطلق و بلامنازع خویش بداند، چراکه به دست خود، دیگران را در شیرینی، زیبایی، لطافت، و دیگر ظرافتها و لطافتهای جسمی و روحی خویش، شریک کرده است.
آری! حقیقت این است که:
حجابی برتر از پلک نیست؛
و مصونیتی وجود ندارد مگر در عفاف و حیا!
چه بسیارند محجبه های بی حجاب
چه بسیارند چادری های بی حیا
چه بسیارند آنها که در لایه های حجاب پنهانند و از عفاف، عریان!
زن، اگر با حیا و عفیف نباشد، سیاهی چادر هم او را محجبه نخواهد کرد!
حیا یعنی در هر لحظه و در همه جا، خدا را حی و مسلط بر خویش دیدن، و عفاف یعنی خودداری از حرامهای خدای حاضر و ناظر.
ما در شریعت محمد(ص)، هیچ طاهری به عنوان چادر یا پوشش اسلامی نداریم؛ یعنی اینگونه نیست که مشکل خدا فقط همین باشد که یک زن مسلمان، اگر چادر بر سر داشته باشد و محدوده حجاب اسلامی را رعایت نموده باشد، می تواند هر طور که دلش خواست رفتار کند و هیچ مانعی برای کردار و رفتارش وجود نداشته باشد، خیر؛ هرگز چنین نیست!
وقتی گمان کردیم حجاب اسلامی همانند آب، خاک، باد، آفتاب، چونان پاک کننده و طاهری، اعمال ما را تطهیر می کند، نتیجه اش این می شود که گمان می کنیم همه هدف اسلام این بوده است که فقط جسم زن، پوشیده بماند و عریانی روح، قلب، اندیشه، گفتار و افعالش از شریعت الهی، مساله ای فرعی و غیر واجب قلمداد می شود.
کار به جایی می رسد که وقتی از رقاصه مسلمانی می پرسند، شما که مسلمانی، چرا در حضور جنس مخالفت می رقصی؟! در پاسخ عنوان می نماید که مگر با حجاب کامل اسلامی زیر نظر مربی مرد، ورزش نمی کنند! مگر با حجاب کامل اسلامی جلوی تماشاچیان مذکر، وزنه برداری، کُشتی و شنا نمی کنند! مگر جلوی حضار مختلط با حجاب کامل اسلامی نمی خوانند و دکلمه ها و سرودهای زیبا و دلنشین سر نمی دهند و سخنرانی های قرّا و دلربا نمی کنند! من هم با حجاب کامل اسلامی می رقصم!!!!
منظقی است که از افراد، توقع داشته باشیم که چشم به حرام ندوزند و نگاه به نامحرم نیاندازند، اما نمی توان از هیچ انسانی متوقع بود که در یک رابطه، چونان سنگ باشد؛ خود را به او عرضه کنیم و او نخواهد، با او بخندیم و او متمایل نشود، خود را بیاراییم و او مجذوب نشود، جسم خویش را معطر نماییم و او خوشش نیاید...
به خدا که نمی شود از دیگران انتظار داشت با ما معاشرت کنند و شیفته زیبایی و هنرها و لطافتهای ما نشوند!
به خدا که نمی شود عکس پروفایل شبکه مجازی مان را مزین به چهره و قامت خود کنیم و در گروههای مختلط عضو باشیم و با این و آن ارتباط غیر ضرور برقرار کنیم و از مخاطبانمان توقع داشته باشیم که در رابطه با ما چونان چوب خشکیده باشند!
به خدا که نمی شود با هیچ فروشنده، راننده، کارمند، هم کلاسی، همکار و... به داشتن ارتباطی جز از سر اضطرار و ناچاری و اجبار، آن هم بسیار سرد و سنگین و محدود بسنده کنیم و بپنداریم هیچ ذهنی درگیر ما نشده است و با خیال ما ثانیه هایش را طی نمی کند و...
به خدا که نمی شود...
فرقی هم نمی کند که ارتباط ما با نامحرم، با چادر باشد یا بدون آن؛ با حجاب اسلامی باشد یا بدون رعایت محدوده آن؛ پوشیده باشد یا نپوشیده! همینکه خودمان را با اختیار به او عرضه می کنیم کافیست تا در گوشه ذهن و قلبش جایی برای خود ساخته باشیم؛ جایی که تا ارضا نشدن نیازی که ایجاد کرده ایم، محلی برای تنشهای متعدد روحی و مشغولیتهای گوناگون ذهنی وی خواهد بود.
تا زمانی که اجازه ندهیم در مسیر حلال و مشروع و معقول، او هم از این سفره ای که خودمان برایش پهن کرده ایم، فیضی ببرد، آن شخص هیچگاه طعم آرامش را نخواهد چشید و ما قطعا در ایجاد ناآرامی برای او مسئولیم و در گناه تمامی خطاها و انحرافاتی که در نتیجه عمل ما از وی سر می زند، شریک هستیم.
اگر نمی خواهی ذهن و روان دیگران را درگیر خودت کنی؛
اگر بنا نداری که همگان به دنبال آن باشند تا از برکه زیبای جسم و روحت، لبی تر کنند و از میوه شیرین درخت حیاتت میوه ای بردارند و گرسنگی شان را رفع کنند؛
خودت را جز برای آنکه به بخشیدن خویش به وی راضی هستی، زینت نکن،
خودت را جز برای آنکه دوست داری از سفره وجودت سیر شود، نیارای؛
خودت را جز برای آنکه تمایل داری از لطافت و شیرینی ات بهره بردارد، گرم و دلچسب ننما
خودت را جز برای آنکه خدایت حلال شمرده است، زیبا و دلربا، شاد و خندان، ملیح و مهربان، مونس و همراه، خوش برخورد و با ادب، آرام و سر به راه، دلسوز و مفید، و... مگردان
رحم کن؛ انسانهای رحیم و مهربان، تجلی خداوندند بر روی زمین، و رحم آسمانیان را بر می انگیزند...
برای مشاهده ویدئوی توصیف استاد رحیم پور از محجبه های بی حجاب
«اینجــــــــــــــــــا» کلیک کنید
لینک مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/122