برکت در چیست؟ آیا چگونگی لباس انسان با میزان برکت رابطه مستقیمی دارد؟ اینکه می گویند بارش باران با نوع و محدوده پوشش افراد یک جامعه در ارتباط است، صحت دارد و آیا این باورها و گفتارها مستند به آیات و روایات است؟... «ادامه مطلب»...
رابطه لباس و برکت
سخن قرآن درباره لباس مادی، محدود به کارکردهای دنیوی و عرفی آن است. همانگونه که بارها در دیگر مطالب «راه مقدس» در خصوص «عرف غالب»، عنوان و اثبات شد، محدوده و نوع لباسی که از سوی خداوند بر بندگان هر عصر و زمان توصیه شده است، لباس عرف هر جمع و جامعه است: «یُعْرَفْنَ»(احزاب/59)
حتی خداوند حکیم به آنان که احتمالی بر فرزندآوریشان نیست، مجوز کنار نهادن لباس نیز داده: «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ»(نور/۶۰)
خداوند متعال، در توصیف لباس مادی به فلسفههای قطعی آن در همه دورانها اشاره میکند که عبارتند از ایجاد زیبایی، حفاظت از سرما و گرما، و مقابله از صدمات ناشی از جنگ و فعالیتهای آسیبزننده به جسم؛ درست همان چیزی که در هر زمان و مکانی به شکل و نوع و اندازهای در قالب پوشیدنیهای متنوع انسانها بر اندامشان رخ مینمایاند.
«یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»(اعراف/26) ای فرزندان آدم، برای شما زمینهها و امکانات لازم جهت تولید لباس را در زمین قرار دادیم که با آن نازیباییهایتان را بپوشانید تا موجب زیبایی و زینت شما گردد؛ این درحالی است که آراسته شدن به لباس معنوی تقوای الهی برای شما بهتر از لباسهای مادی است. اینها همه از آیات و نشانه های خداست، تا متذکّر نعمتهای او شوند! «وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ»(نحل/81) و برایتان امکان تولید لباسهایی اراده نمود، که شما را از گرما و سرما حفظ مىکند و لباسهایی که به هنگام کارزار کار و نبرد، حافظ شماست.
خداوند متعال، دعوت به انتخاب بهترین لباسها و زیباترین زینتها در هنگام عبادت و نجوا با خویش نموده است: «یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»(اعراف/31)
گفتمان وحی حکایت از آن دارد که زنان و مردان برای یکدیگر همچون لباسهایی هستند که موجب زیبایی و زینتبخش جسم و روح هم، آرامبخش افکار و کردار و پوشاننده هم از ناآرامیها و ناملایمات و کاستیهایند، و میتوانند با تکیه بر اصول روابط پاک و صحیح، سبب حفاظت همدیگر از آسیبهای مادی و معنوی باشند: «هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»(بقره/۱۸۷)
در فرهنگ دینی، لباس، نعمت و برکتی از سوی خداوند است بر تن و بدن آدمیان، اما برکت جامعه، وابسته به نوع و حدود جامه اندام افراد نیست؛ بلکه میزان نعمت و برکت یک جامعه، بستگی دارد به نوع و حدود جامه اخلاق و تقوای اعضای آن، که چنانچه بر پیکر پندار و گفتار و کردار جامعه ای پوشانده نشود، دیگر بوی برکت را در لحظه لحظه زندگی فردی و اجتماعی خویش احساس نخواهد کرد.
هنگامی برکت از زمین و آسمان گرفته میشود که انسان به خدای خویش کافر شده و نسبت به انجام گناهان کبیره، تقوای الهی پیشه نکند:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ»(اعراف/96) اگر اهل شهرها و آبادىها ایمان آورده و تقوا پیشه میکردند، قطعا برکات آسمان و زمین را برایشان مى گشودیم.
امام حسن(ع) می فرمایند: «لَوْ اَنَّ النّاسَ سَمِعوا قَوْلَ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ رَسولِهِ لاَعْطَتْهُمُ السَّماءُ قَطْرَها وَ الاَرْضُ بَرَکَـتَها وَ لَمَا اخْتَلَفَ فى هذِهِ الاُمَّةِ سَیْفانِ وَ لاَکَلوها خَضْراءَ خَضِرَةً اِلى یَوْمِ القیامَةِ؛» اگر مردم سخن خدا و پیامبرش را مى شنیدند، آسمان بارانش را و زمین برکتش را به آنان مى بخشید و هرگز در این امّت، اختلاف و زدوخورد پیش نمى آمد و همه از نعمت سرسبز و پر برکت دنیا تا روز قیامت، برخوردار مى شدند.(امالى طوسى، ص566، ح1174)
امام رضا(ع) فرمودند: «أوحَى اللّه عزّ و جلّ إلى نبیٍّ مِن الأنبیاءِ: إذا اُطِعْتُ رَضِیتُ، و إذا رَضِیتُ بارَکْتُ، و لیسَ لِبَرَکتی نِهایةٌ» خداوند عزّوجلّ به یکى از پیامبران خود وحى فرمود که هرگاه اطاعت شوم، خشنود مى گردم و چون خشنود گردم، برکت مى دهم و برکت من پایانى ندارد.(الکافی: 2/275/26)
البته نباید تصور شود که فراوانی، نشانه پاکی و پرهیزکاری است و یا سختی معیشت، نشانه گناه؛ چراکه گاه در اینگونه موارد، امتحان و ابتلای و حکمت الهی قرار دارد. یعنی خداوند حکیم بعضی را با وفور نعمت و برخی را با فقر و تنگدستی آزمایش یا هدایت می کند: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»(عنکبوت/۶۲) خداست که هر کس از بندگان را خواهد وسیعروزی و یا تنگروزی میگرداند، که همانا او به هر چیزی از مصالح و کردار خلایق داناست.
البته مواقعی نیز منکرِ کفر و کفران انسان، وی را از رحمت خالقش دور ساخته و از امداد او بی بهره می نماید. این بی بهره شدن از دستگیری خدا، یا در تنگی معاش، و یا در وسعت آن تجلی می یابد، اما بیگمان اینگونه نعمتهای کم یا زیاد، از برکت و رحمت دنیوی و اخروی کردگار، برخوردار نیستند و در هدایت آدمی نقش مثبتی ندارند و برایش سعادتآفرین نمیگردند.
قرآن کریم می فرماید: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّة وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ؛ وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ؛ وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ»(زخرف/33-35) و اگر بهره مندی کفار از انواع نعمت های مادی و تهیدستی مؤمنان، سبب این نبود که همه مردم به خاطر ضعف ایمان و ناآگاه بودن به حقایق، بر محور کفر امتی واحد شوند، ما برای خانه های کافران به خدای رحمان، سقف ها و نردبان هایی از نقره قرار می دادیم که با آن بر بالای خانه ها برآیند. و برای خانههایشان درها و تختهای زیبایی از نقره قرار میدادیم که بر آن تکیه زنند. و انواع زیورها قرار می دادیم، ولی تمام اینها جز کالای اندک زندگی دنیا نیست که کافران را در حجاب گمراهی خویش مشغول سازد، و آخرت نزد پروردگارت از آنِ پرهیزکاران است.
حضرت امیر(ع) در اینباره میفرمایند: «یَا ابْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ، فَاحْذَرْهُ.» اى فرزند آدم، چون ببینى خداوند سبحان نعمتهایش را پى در پى به سوى تو میفرستد در حالى که او را نافرمانى میکنى، بترس و از وى برحذر باش.(نهجالبلاغه، حکمت25)؛ و فرمودند: «کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ، وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ؛ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ.» چه بسیارند کسانى که به سبب نعمتى که به آنها داده شده در غفلت فرو مىروند و به سبب پردهپوشى خدا بر آنها مغرور مىگردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مىخورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن و ادامه نعمتها و ترک عقوبت، آزمایش نکرده است.(نهجالبلاغه، حکمت116)
اما بیگمان، زمانی برکت از جامعه و زندگی رخت بر می بندد که منکرات قطعی و بنیادین، سبک و عادی شمرده شده و مسائل ظاهری و غیر اساسی، مهم و پر رنگ شوند؛ آنگاه که بیعدالتی گسترش یابد، دروغ فزونی یابد، امانتداری کمرنگ گردد و وفای به عهد جدی گرفته نشود:
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «اَلصَّلاةُ مِنْ شَرائِعِ الدّینِ وَ فیها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ وَ هِىَ مِنْهاجُ الاَنْبیاءِ وَ لِلْمُصَلّى حُبُّ الْمَلائِکَةِ وَ هُدىً و ایمانٌ وَ نورُ الْمَعْرفَةِ وَ بَرَکَةٌ فِى الرِّزْقِ» نماز، از آیینهاى دین و اموری است که رضاى پروردگار در آن بوده و از راه و روشهای پیامبران است. براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و برکت در روزى است.(خصال، ص522، ح11)؛ «لا تنظروا إلی کثره صلاتهم و صومهم، و کثره الحج و المعروف، و طنطنتهم بالیل، و لکن انظروا الی صدق الحدیث و أداء الامانه» به کثرت نماز، روزه، حج و... آنها منگرید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها بنگرید.(بحارالانوار، ج72، ص114)؛ «ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ کانَ مُنافِقا و إن صامَ و صلّى و زَعَمَ أنّهُ مُسلِمٌ: مَن إذا ائتُمِنَ خانَ، و إذا حَدَّثَ کَذَبَ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ» سه خصلت است که در هرکه باشد منافق است، هرچند اهل روزه و نماز باشد و خودش را مسلمان بداند: خیانت کننده به اعتماد، دروغگو، و آنکه خُلفِ وعده کند.(الکافی: 2/290/8)؛ «اِعْلَمْ اَنَّ الصِّدقَ مُبارَکٌ وَ الْکِذْبَ مَشْؤومٌ» بدان که راستگویى، موجب برکت است و دروغگویى، سبب بی برکتی و شومی.(تحف العقول، ص14)؛ «أرْبَعٌ لا تَدخُلُ بَیتا واحدةٌ مِنهُنَّ إلاّ خَرِبَ ولَم یَعْمُرْ بالبَرَکةِ: الخِیانةُ، والسَّرِقةُ، وشُربُ الخمرِ، والزِّنا.» چهار چیز است که اگر یکی از آنها به خانهای درآید آن را ویران کند و از برکت بیبهره گردد: خیانت، دزدی، مصرف زائل کنندۀ عقل [شراب، الکل و...] و زنا [تجاوز].(بحارالانوار، ج79، ص19)؛ «اِنَّ فِى الرِّفْقِ الزّیادَةَ وَ الْبَرَکَةَ وَ مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقُ یُحْرَمِ الْخَیْرَ» در رفق و دوستی و مدارا، فزونى و برکت است، و هرکس از مدارا و دوستی دوری کند، از خیر و برکت، محروم شود.(کافى، ج2، ص119، ح7)؛ «مَنْ حَبَسَ عَنْ اَخیهِ الْمُسْلِمِ شَیْئا مِنْ حَقِّهِ حَرَّمَ اللّه عَلَیْهِ بَرَکَةَ الرِّزْقِ اِلاّاَنْ یَتوبَ» هرکس چیزى از حق و حقوق فردی را به او ندهد، خداوند، برکت روزى را بر او حرام مى کند، مگر آنکه توبه و جبران نماید.(من لایحضره الفقیه، ج4، ص15،ح4968)؛ «اِذا حَکَموا بِغَیْرِ عَدْلٍ اِرْتَفَعَتِ الْبَرَکاتُ» هنگامی که به غیر عدالت حکم کنند، برکت ها از بین میروند.(معدن الجواهر، ص73)؛ «إذَا التّاجِرانِ صَدَقا بورِکَ لَهُما، فَإِذا کَذِبا و خانا لَم یُبارَک لَهُما» اگر دو طرف معامله، اهل راستی و درستی باشند، براى هر دو با برکت مى شود. پس هرگاه دروغ بگویند و خیانت کنند، براى هیچ کدام برکتی نخواهد بود.(الکافی: 5/174/2)؛ «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فِی أَجَلِهِ وَ یُوَسَّعَ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ» هرکس خوش دارد که عمرش طولانى و روزیاش فراوان و پر برکت شود، از ارحامش دستگیری نماید.(مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۴۵)؛ «ما مِنْ مائِدَةٍ اَعْظَمُ بَرَکَةً مِنْ مائِدَةٍ جَلَسَ عَلَیْها یَتیمٌ» هیچ سفرهاى با برکتتر از سفرهاى نیست که یتیم بر سر آن بنشیند.(کنزالعمّال، ح6040)؛ «لا تَفَرَّقوا فَاِنَّ الْبَرَکَةَ مَعَ الْجَماعَةِ» متفرق و پراکنده نباشید، که برکت با جماعت است.(بحارالأنوار، ج66، ص349)
امام علی(ع) میفرمایند: «عِنْدَ فَسادِ النِّیَّةِ تَرْتَفِعُ الْبَرَکَةُ» هرگاه نیّتها فاسد و ناپاک و ناخالص باشد، برکت از میان میرود.(غررالحکم، ح6228)؛ «اِذا جارَ الْحاکِمُ قَحَطَ الْمَطَرُ» هرگاه حاکم ستم کند، باران نمىبارد.(دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۱، ح۱۸۸۸)؛ «اِذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارْتَفَعَتِ الْبَرَکاتُ» هرگاه جنایتها بیپروا و آشکار صورت گیرند، برکتها از میان مىرود.(غررالحکم، ح4030)؛ «بالعَدلِ تَتَضاعَفُ البَرَکاتُ» با عدالت و دادگرى، برکتها دو چندان مىشود.(غررالحکم، ح4211)؛ «مَن ساءَ خُلقُهُ ضاقَ رِزقُهُ» کسی که اخلاقش بد باشد، روزی او تنگ و بی برکت میشود.(غررالحکم، ح378)
امام صادق(ع) میفرمایند: «اِنَّ النّاسَ یَستَغْنونَ اِذا عُدِلَ بَیْنَهُمْ وَ تُنْزِلُ السَّماءُ رِزْقَها وَ تُخْرِجُ الاَرْضُ بَرَکَتَها بِاِذْنِ اللّه تَعالى» اگر در میان مردم عدالت برقرار شود، همه بى نیاز مى شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزى خود را فرو مى فرستد و زمین برکت خویش را بیرون میریزد.(کافى، ج3، ص568، ح6)؛ «حُسنُ الخُلقِ یَزیدُ فی الرِّزق» حسن خلق، روزی را زیاد و پربرکت میکند.(بحارالانوار، ج68، ص396)
امام هادى(ع) میفرمایند: «اِنَّ الْحَرامَ لا یَنْمى وَ اِنْ نَمى لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ وَ ما اَنـْفَقَهُ لَمْ یُؤجَرْعَلَیْهِ وَ ما خَلَّـفَهُ کانَ زادَهُ اِلَى النّارِ» به راستى که مال حرام [دزدی، رشوه، قمار، ربا و...]، افزایش نمىیابد و اگر افزایش یابد، برکتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشهاى به سوى آتش خواهد بود.(کافى، ج5، ص125، ح7)
امام عسکرى(ع) می فرمایند: «جُعِلَتِ الخَبائِثُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الکِذبَ» همه پلیدىها و بیبرکتیها و انحرافها را در خانهاى نهادند و کلید آن دروغ است.(میزان الحکمه، ح17410)
دروغ، غیبت، قضاوت نابجا، تفرقه، تهمت، ظلم، تجاوز، چشمچرانی، روابط نادرست، پایمال نمودن حق دیگران، روی آوردن به رمالها و دعانویسها، کسب ثروت و درآمد ناپاک، کم گذاشتن و تقلب در کار و تولید، عدم دستگیری از اقارب و احباب و ایتام، بدخُلقی، خیانت در عهد و امانت، و اموری از این دست، ریشه برکت را حتی در جامعه دینداران میخشکاند و پایبندی به اخلاقیات و دوری از رذایل انسانی، چهبسا برکت را نصیب بیدینان و کفار سازد.
در کتاب وحی آمده است: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»(ص/82و83) شیطان گفت: به عزتت سوگند همه انسانها را گمراه میکنم، مگر بندگان خالصت را.
و چه اغوایی بالاتر از آنکه با نفوذ مخرب و نحس خود در روح و قلب و عقیده بشر جاهل و غافل، اصلها را به اموری ناچیز و ساده تبدیل نماید و فرعها را به مسائلی مهم و اساسی؛ با آدمی کاری کند که گناهان کبیره، عادتش شوند و صغیره ها، رگ گردنش را کلفت و تعصبش را بجوش آورند؛ تا آنجا که حتی کلید خبائث و پلیدی ها، یعنی دروغ، نقل و نبات زبان و زندگیاش گردد و بجایش یک فرع فقهی، به نماد و سمبل ایمان و غیرت بدل شود!
میزان برکت، وابسته به نوع و محدوده پوششی نیست که بر اساس عرف پسندیده هر زمانهای بر جسم انسانها، نقش و نمایی مییابد، بلکه برکت در دوری چشم و زبان از حرامها، دل از ناپاکیها، اعضا و جوارح از نادرستیها، عقل از جهالتها، عمل از پلیدیها، و عمر از غفلتها و تباهیهاست.
آری! باران را با گیسوان چه کار! باران، رحمت رحمان است و لطف عام یزدان بر اهالی کفر و ایمان. باران خُلفِ «عهد و امانت و صداقت» را بر نمیتابد نه زلف ملت را.
باران در بند خوست، نه مو! آنجا که خوی استبداد و ظلم، خوی بیمهری و تجاوز به حقوق یکدیگر، خوی بیانصافی و بیعدالتی، خوی تهمت و دروغ، خوی ناراستی و نادرستی، خُلقِ خَلق نشده باشد، باران نیز بارشی مهربان و بیامان دارد، حال چه جسمشان پوشیده باشد و چه عریان!
در پایان، ذکر این نکته نیز لازم است که عریانی، جذاب نبوده و زیبایی به دنبال ندارد و حتی در اکثر قریب به اتفاق موارد، از زیبایی و جذابیت انسانها به شدت میکاهد.
نباید برخی تصاویر و فیلمهای دستکاری شده با اصلاحات و افکتهای فراوان را مبنا قرار داد؛ آنچه در عالم واقعیت، غیر قابل انکار میباشد، این است که عریان بودن زن و مرد، آنها را از چشم یکدیگر انداخته و کشش و اشتیاق نسبت به هم را در ایشان خاموش میسازد.
یکی از مهمترین دلایلی که طبیعتگرایان، قائل بر رسمیت دادن به عریانی بشر هستند، اساسا به خاطر تلاش برای از بین بردن نگاه جنسی به آدمیزاد بوده و او را از بدو تولد تا مرگ، با همان آفرینش روتوش نشدهاش، پسند و تبلیغ مینمایند. حتی در فضاها و اماکنی که برای اینگونه افراد تعیین گردیده، به وضوح می توان شاهد بود که چگونه رفتارها و نگاههای عادی و گذار و غیر جنسی در جریان است و هرگز خبری از انگیزش جنسی، به صِرفِ وجود عریانی نیست.
شاید در ابتدای امر، آدمی با مواجه عریانی، دچار هیجانِ موقعیت شده و به احساسی شبیه برانگیختگی دچار شود، اما پس از گذشت زمان اندکی، مساله به امری عادی تبدیل گردیده و کار به جایی میرسد که دیگر ابدا خبری از قلیانات خاص و تحریکات ویژه جنسی نیست.
انسان عریان از لباس و زینت، در عالم واقعیت، چه در خلوت و چه در جلوت، چه در خانه و چه در جامعه، عموما بسیار زشت نیز هست! برجستگیها و فرورفتگیهای نتراشیده، وجود نواقص و عدم وجود تناسب در جایجای اندام، آثار طبیعی و غیر طبیعی ناشی از وراثت، بیماری و حوادث بر روی پوست و اجزای تن، واکنشهای گوناگون بدن نسبت به سرما و گرما، سن و عوارض ناشی از آن، و بسیاری موارد دیگری از این دست، همگی موجب زشتتر جلوه نمودن زنان و مردانی میگردد که از هرگونه پوشش و زینتی بری هستند.
حتی در توصیف بهشت که به گواه قرآن، هیچ آفت و آسیبی در آن راه ندارد و از هوایی معتدل و متناسب با آسایش و آرامش بدن برخوردار بوده و دیگر مفاهیمی مانند پایبندی به عرف برای پرهیز از تبرج و انگشت نما شدن و نیز، داشتن امنیت روانی، در جنت الاعلی که فضای امتحان و تکلیف نیست، معنایی ندارد، باز هم به وجود نوعی از پوشش اشاره شده است که از بیان وحی و حدیث، به کارکرد زیبانمایی آن میتوان پی برد.
در روایتی نقل است که لباس بهشتیان از برگ گل هم لطیف تر است و از شفافیت پوشش و اندامشان، مغز ساق پاهایشان از ورای لباس حریر نازک دیده میشود!(بحارالانوار، ج۸، ص۱۸۴)
حریرهای رنگارنگ و ابریشمهای لطیفی که بر اندام بهشتیان، سبب زیباتر شدن آنان گردیده و در عین نرم و نازک و بدننما بودن، بر جذابیت و زیبایی انسان بهشتی میافزایند.
آدمیانی که بنابر فلسفه و فضای بهشت، حتی از نقصانهای جسمیِ دنیایی نیز کاملا مبرا شده و در کمال خلقت قرار گرفتهاند، اما باز هم با لباسهایی از جنس حریر، به اکمال زیبایی خود میرسند و غایت کارکرد لباس را متجلی میسازند:
«فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ»(حج/23- فاطر/33) در بهشت، طلا و مروارید بر خود زیور بندند و تن را به حریر بیارایند.
«عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَق»(انسان/21) و بر اندام بهشتیان لباسهایی از حریر نازک سبز رنگ و ابریشم نرم و لطیف است.
«وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ»(کهف/31) و بهشتیان لباسهایى فاخر به رنگ سبز، از حریر نازک و ابریشم لطیف، در بر مى کنند.
«یَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِینَ»﴿دخان/٥٣﴾ بهشتیان، حریر نازک و ابریشم لطیف میپوشند در حالی که در برابر نگاه هم، به معاشرت و رابطه با یکدیگر مشغولاند.
و لباس اهل جهنم نیز، آتش و حرارت سوزان نتایج اعمال نامبارک، نادرست و نفسمحور خودشان است که پیشتر، به واسطه کفران و کردار زشت و ناپاک خویش در دنیا دوخته و در آخرت بر اندام خویش، گداخته و افروختهاند:
«وَ تَرَى الْمُجْرِمینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ، سَرابیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ»(ابراهیم/۴۹و۵۰) کسانی که کافر شدند لباسهایی از آتش برای آنها بریده می شود. در روز قیامت مجرمان را باهم در غل و زنجیر میبینی که لباسهایشان مشتعل بدبوی چسبیده بر بدنهایشان است و صورتهایشان را آتش میپوشاند.
نکته دیگر اینکه، صرف پوشیدنیها نیز به تنهایی نمیتوانند سبب خاموشی یا انگیزش جنسی شوند. یعنی اینگونه نیست که صرفا سیاهی و رنگ تیره، قوای جنسی را خاموش نموده و رنگهای روشن و جیغ، باعث تحریک جنسی شوند.
چراکه در علوم حوزه رفتار جنسی و رنگشناسی و پوشش، به افراد با پوست سفید و روشن توصیه میشود تا از لباس مشکی استفاده کنند و به این طریق، جذابیت بدنشان را بیشتر نشان دهند. از این روست که سفیدی و روشنی صورت و دستها و... در میان پوششی سیاه، چونان ماه در میان شب تاریک، از جلوهگری و زیبایی به مراتب بیشتری نسبت به دیگر رنگها برخوردار است.
آنچه سبب انگیزش جنسی میشود، نه نوع و محدوده و رنگ و جنس پوشش، بلکه نوع و محدوده «رابطه» و رنگ و جنس صدا و حرکات و ارتباطی است که در روابط انسانها به خواست خودشان شکل میگیرد.
هیچ رنگ و نوع و محدوده لباسی بیانگر «نه» یا «آری» گفتن برای مجوز لذتبخشی از یکدیگر نیست. آدمی با نوع روابط و نگاه خود، خواسته یا ناخواسته و مستقیم یا غیر مستقیم، در حال «نه» یا «آری» گفتن برای هر تصور و اقدام جنسی است.
یعنی چیزی که بطور قطع میتواند از هرگونه انگیزش ذهنی و عملی در حوزه امور جنسی جلوگیری نماید و همانند سدی استوار از هجوم سیلابهای ویرانگر افکار و اعمال متجاوزانه و ناآرامساز، محافظت نماید، حیا و عفاف چشم و زبان و... از نگاه نمودن، سخن گفتن و هرگونه گفتار و کرداری است که الزام و ضرورت ندارد، و یا تعیین تکلیف نمودنِ روشن و مقبول طرفین در حدود و شرایط و مسئولیتها در روابط غیر ضرور است.
که خداوند حکیم، پوشش مبارک و قدرتمند پلک را بر چشم، و لب را بر دهان آدمی قرار داد تا دیدن و گفتن او را افسار نیرومندی باشد که قادر است با فرمانبری از مغز و قلب پاکیزه از خواهشهای نفسانی و شیطانی مبرا گردد.
و از این رو در توصیه ای برابر و بدون حتی اندکی تفاوت، به مردان و زنان، امر بر گرفتن دقت نگاه، چشم ندوختن، امتداد نبخشیدن به دیدن، پوشاندن چشم و در نتیجه محفوظ نگاه داشتن قلب و روان و دامان از محرمات و ناپاکیها داده است:
ای مرد و ای زن! چشم را از نگاه به نامحرمان فروگیر: «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ...» و «یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»(نور/30و31)؛
چشم مدوز، خیره مشو و به نگاهت امتداد نده: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ»(طه/131)؛
که خداوند به نگاههای دزدانه و چشمهایی که به خیانت میگردند و آنچه از امیال و اغراض و مقاصد و مطلوبات و مکنونات خوب و بد در سینهها پنهان میدارند، کاملا آگاه است: «یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ»(غافر/19)
لینک این مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/414