چه غمگنانه است اینکه خود را غدیری بپنداری و به غدیر نرسیده باشی...! «ادامه مطلب»...


غدیری کیست؟ 


چه غمگنانه است اینکه خود را غدیری بپنداری و به غدیر نرسیده باشی!

چه اندوهناک است دیر رسیدن به امیر بینظیر غدیر و اسیری کشیدن از نفس بی تدبیر!

که گاه دیر رسیدن، به هرگز نرسیدن می انجامد و بدنامی و بد فرجامی را سرانجام آدمی می سازد.

آنکه دیر به غدیر برسد، پیر غلام یزید می شود نه پیر غلام حسین(ع)!

آنکه دیر به غدیر برسد، به هرچه برسد، نرسیده و کال است و بیهودگی احوال و خسران اقبال!

آنکه دیر به غدیر برسد، کور می شود و گور خود می کند و دور از حق و حقیقت، در جایی تاریک و شوم، مدفون و مغبون می گردد.

شاید هرکس به گونه ای غدیر را معنا و فهم نموده باشد، اما به زعم حقیر، غدیر یعنی دستگاه تولید انسان طبیعت، منهای راهبر راستینی چون علی(ع)، خروجی اش یا یزید است، یا آنها که در لشکر یزید جا خوش می کنند، و یا آنها که نسبت به یزیدیان زمان خود، راه بی تفاوتی در پیش می گیرند!

حالا فرقی هم ندارد که فریاد زبانشان حسین حسین باشد یا نه! همینکه حقیقت آب حیات غدیر را در لحظه لحظه زندگی شان جاری نمی سازند تا هر روزشان عید باشد و عاقبتشان سعید، یعنی دیر به غدیر رسیده اند، و گرچه ظاهراً دم از علی بزنند اما باطنا دم برای شیطان تکان می دهند و دمادم از دایره قدسی غدیر، دور و دورتر نیز می گردند.

«علی»، نان سفره اش حلال بود؛ «علی» سنگ صبور و خدمتگزار اهل منزل بود؛ «علی» عاشق و عشق همسرش «فاطمه» بود؛ «علی» قوت قلب و پشتیبان «حسنین» بود؛ «علی» دور «زینبینش» می گشت و دختران و پسرانش را دوست و همراهی واقعی بود؛ «علی» غیور بود نه متعصب، چیزی را برای خودش نمی طلبید و بهترین ها را برای خانواده اش می خواست؛ «علی» دستش بالا می رفت برای پایین کشیدن ظالمان، نه ضربه زدن نابحق به این و آن و نواختن جسم و روح مظلومان؛ «علی» اهل عدالت بود و اسوۀ بی بدیل محبت و حکمت و شجاعت و رشادت و انفاق و دستگیری و صبر و گذشت و عیب پوشی و ایثار و تقوا؛ «علی» مردم دوست و مردم مدار بود؛ «علی» با حیا بود؛ «علی» بنده شایسته خدا بود؛ «علی» علی بود و جلوه عالی ربّ اعلا؛ «علی» مــــــــــــــرد بود...

بیهوده نگفته اند که «با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمی شود»!

شیعه مرتضا علی، محبی است که خود را در همه چیز شبیه محبوب خویش ساخته و آن جناب شریف و عزیز را ز گهواره تا گور زندگی و بندگی خود، مشایعت و متابعت می کند.

به غدیر رسیدن یعنی به جای تبریک گفتن های تظاهری صرف، به تواتری از پندار، گفتار و کردار مولاپسند، نزدیک و نزدیکتر شدن.

به غدیر رسیدن یعنی نفس را به ذولفقار تزکیه، تهذیب کردن و خود را به آداب معلای علوی، تأدیب نمودن.

به غدیر رسیدن یعنی علی وار، خدا و خرد را مدار زیستنی پاک و باوقار کردن.

به غدیر رسیدن یعنی از حضیض ظلمت ظلم بر سریر عزت نورانیت عدل به خود، خلق و خدا تکیه زدن.


اگر مولای ظلم ستیز مظلوم نواز، الگوی واو به واو زندگی و بندگی توست، غدیری هستی و هر روزت عیدی به وسعت ابدیت، و إلا فلا!



لینک این مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/419