اصالت

یکی از اصلی‌ترین پایه‌های شخصیت سالم، داشتن «اصالت» است. اصالت یعنی... «ادامه مطلب»...

 

 

اصــــــــالتـــــــــــ

 

یکی از اصلی‌ترین پایه‌های شخصیت سالم، داشتن «اصالت» است.

خیلی وقتها اینکه آدمی تن به انجام هر کاری نمیدهد، به معنای آن نیست که نمیتواند؛ بلکه شاید فرد با اصالتی است که برای خودش چارچوب و شاخصی معین کرده است. و بالعکس، گاهی شخص اصیل به انجام کارهایی مبادرت می ورزد که برای دیگران غیر قابل هضم و باور است، کارهایی که بسیاری از انجام آن عاجزند و جرأت شکستن تابوهایشان را ندارند، کارهایی که صرفا با اصول و متر معقول و مشروع انسان با اصالت، قابل فهم و اندازه گیری است.

 

اصالت یعنی بازگشت به اصل و رجعت به ریشه ها؛

اصالت یعنی رجوع به فطرت پاک و کمال طلب و ذات حق جو و حقیقت خواه؛

اصالت یعنی پندار و گفتار و کردار نیک و خداپسند؛

اصالت یعنی ترسیم بایدها و نبایدهایی که به آدمی و تفکرات و تصمیماتش جهت مثبت می بخشد؛

اصالت یعنی سمت و سوی زیبا دادن به ماهیتِ وجود و چیستیِ هستی؛

اصالت یعنی داشتن چارچوب مقدس و مرزهای مشخص و روشن با باطل؛

چارچوبی که انسان، با یک نگاه ناب مبتنی بر ضوابط الهی و انسانی برای خود تعریف میکند و پایه و اساسش را در وجود خویش شکل می دهد؛

چارچوبی که ذهنیت مبتنی بر حجت شرعی را به عینیتی صریح و شفاف در قالب شریعت و انسانیت رسانده و در اعضا و جوارح و آرا و آثار انسان، نمود موجه و مؤثری می یابد.

 

اصالت، ادب است و ادب، آداب دارد؛

اصالت، ریشه است و ریشه، اندیشه می خواهد؛

اصالت، پِی است و پِی، ملات می طلبد؛

باید ردیف به ردیف موجودیت را با خشتهای اصالت چید و رج به رج وجود را با تار و پود اصالت بافت تا ساختمان هستی آدمی بر ساختار ماهیتی ناب و اصیل، استوار گردد...

 

«اصالت» را نمیتوان خرید،

نمیتوان ادایش را درآورد،

نمیتوان با بزک و دوزک منافقانه و دروغین به آن رسید،

نمیتوان جعلش کرد و به زور و زر و تزویر، به تملک خویش درآوردش،

نمی توان برای مدت مدیدی به رنگ و لعابهای عوام فریبانه دینی و غیر دینی به خورد خلق الله داد،

نمیتوان به مددِ افیونِ شورهای تاریخ مصرف دار و شعارهای پر زرق و برق در شعور جماعت فرو  برد،

نمیتوان با مالاندن شیره بر سر خویش و  دیگران آن را باورپذیر و واقعی جلوه داد،

نمیتوان....

 

«انسان اصیل»، فردی با خط قرمزهای ارزنده و مشخص است؛

فردی که به نور راهنمای حق، مینگرد و به چراغ راهگشای حقیقت، راه می پیماید؛

فردی که فارغ از رنگ و نژاد و زبان و طبقه و ژن، با مسلح شدن به سلاح ایمان، کرامت یافته است و تقوا در ذره ذره افکار و افعالش موج می زند؛

فردی که همواره در حال تدبر در حقایق عالَم بوده و عاشقانه و دردمندانه، بر اساس اصول مقدس مراقبه، به تزکیه و اصلاح مدام نفس و نفوس مشغول است؛

فردی که هر جا باشد محل خیر است و منشاء برکت و هدایت؛ دستگیری، پیشه اوست و تربیت، اندیشه او؛

فردی که در دستان اندیشه اش فرقانی است که حق و باطل را به درستی تشخیص داده و از یکدیگر جدا می کند؛

فردی که عزیز است و عزت در رگهای حیات و مماتش می جوشد و هماره در راه مبارزه با ظلم و انحراف و بی عدالتی می کوشد؛

فردی که دنیا در نگاهش حقیر است و هیچ چیز را در تصاحب خویش نمی پندارد؛

فردی که فلسفه وجودی اش را به خوبی دریافته و بر پهنۀ دلیل خلقت خویش، روزگار می گذرانَد؛

فردی که عاشورایی می اندیشد و مهدوی عمل می کند؛

فردی که نه می رنجد و نه می رنجاند؛ نماد انسانیت و نمود اخلاق است؛

فردی که محبت، جزو ماینفک وجودی اوست و امنیت، خمیرمایۀ جداناپذیر موجودیتش؛

فردی که ابداً نمیخواهد بد باشد و اراده اش هرگز به بدی و همراهی با بدان نیست و با بدی و بدان هم مسلک و هم مرز نمی باشد و در فعل و سخن، از هر امر نادرست، غیراخلاقی، پلید و نامبارکی برائت و دوری می جوُید...

 

«انسان اصیل» یعنی موجود با ریشه و وجود بزرگواری که:

هرگز آرامش کسی را به هم نمی ریزد،

هرگز بی احترامی و بی ادبی نمی کند،

هرگز دلی را نمی شکند و از محبت پاک و الهی، امتناع نمی ورزد و به مهرورزی صادقانه و خداپسندانه، پاسخ درخور می دهد،

هرگز انسانها را به بازی نمی گیرد و انسانیت و اخلاق را لگدمال هوس و خودخواهی نمی نماید،

هرگز خودش و دیگران را در زندان محرومیت از زیبایی های حلال رفتاری و گفتاری، به بند اسارت نمی کشد،

هرگز دنیا و آخرت کسی را خراب نمی کند،

هرگز به نفسانیت حکم نمی کند و بر مدار خواست نفس و نفوس، زندگی اش را به پیش نمی راند،

هرگز از دست اندازی نامشروع به ثروت مادی و معنوی دیگران، برای خودش سرمایه ای دست و پا نمی نماید،

هرگز با ویران کردن خانه دیگران، خانه خودش را آباد نمی سازد،

هرگز دروغ نمی گوید، چاپلوسی و تملق نمی ورزد، نفاق پیشه نمی کند، تهمت نمی زند، اهل ریا و خودنمایی و تفاخر و تبرج نیست،

هرگز در هیچ کار خیری غایب نیست و در هیچ کار شری، او را حاضر و ناظر نمی توان یافت،

هرگز اموال و توان و علم و جسم و جانش را جز برای خدا و در راه خدا و رضایت و خشنودی خالقش صرف نمی کند و در بذل و بخشش خداپسندانۀ داشته هایش جسمانی و روحانی، و مادی و معنوی اش، سستی و خساست نمی ورزد،

هرگز بر طریقت اکثریت نبوده و صرفا حقیقت منتج از شریعت مورد پسند فطرت آگاه و انسانیت خداخواه را ملاک فکر و عمل خویش قرار داده و از تنهایی و تنها شدن نمی هراسد،

هرگز زیر عهدها و قرارهای الهی اش نمی زند و به جای نفسانیت، حجت شرعی و عبودیت محض را ملاک و محور تمامی کنشها و واکنشهایش قرار می دهد،

هرگز حقی را ناحق نکرده و عدالتی را پایمال نمی سازد،

هرگز آنچه برای خود نمی پسندد را برای دیگران پسند نمی کند،

هرگز بر سفره های حرام نمی نشیند، در رابطه های حرام قرار نمی گیرد، به راه های حرام و باطل نمی رود و نسبت به حرام و حرامیان بیزار است،

هرگز دل به چیزی نمی بندد که ندارد، قلبش را خانه اشتیاق چیزی نمی کند که نباید مشتاقش باشد، روحش را زنجیر نداشته هایش نمی سازد و صرفا برای خواسته های معقول و مشروعش، تلاشی مبتنی بر توکل و توسل دارد،

هرگز مادیاتش را جز با کمتر از خودش و معنویاتش را جز با بیشتر از خودش مقایسه نمی نماید،

هرگز دهانش جز به شکر و سپاس باز نمی شود و زبانش جز به حکمت و معرفت نمی جنبد و قدم از قدم بر نمی دارد مگر برای امداد خدا و دین خدا و خلق خدا در راه خشنودی خدا،

هرگز از گفتن «نمی دانم» شرمی ندارد و برای بیشتر دانستن و بهتر عمل کردن، از هیچ تلاش مثبتی دست بر نمی دارد،

هرگز پایش را از گلیمش درازتر نکرده و حد و اندازه و جایگاه خودش را نگاه می دارد،

هرگز آخرتش را به دنیا نمی فروشد و خشنودی خالقش را با خشنودی مخلوقین معاوضه نمی نماید،

هرگز جهان زندگی اش را به نکبت مردگی دچار نمی کند و حیاتش را از تکاپوی حرکت کمال آفرین تهی نمی سازد،

هرگز در عوالم توهّم و خودبزرگ‌بینی به سر نمی برد، هدفمند است و برای لحظه-لحظۀ خویش برنامه ای سودمند و کاربردی دارد،

هرگز کاری نمی کند که پشیمان شود، عمرش را پای هیچ، تباه نساخته و همتش را صرف پوچ نمی سازد،

هرگز نمک نمی خورد و نمکدان نمی شکند، نجیب و باحیاست، جواب محبت را جز با محبت نمی دهد و هیچ لطفی را بی پاسخ نمی گذارد،

هرگز مفت خور علاف بی عار نبوده و برای داشته هایش زحمت می کشد و از هیچ کس طلبکار نیست، خود را بدهکار الطاف خالق و مخلوقین می پندارد و همواره درصدد جبران است،

هرگز از مشق کردن نمی هراسد، مگر مشقی که سرمشقش خدا نباشد،

هرگز لحظه ای از وی سپری نمی شود مگر آنکه خود را در حضور پروردگارش می بیند و همواره نظارت او را بر خویشتن شاهد است،

هرگز از هیچ چیز و هیچ کس، واهمه ای به دل راه نمی دهد و با قلبی مطمئن به عنایت و حمایت الهی، ثانیه ها و روزهای زندگانی را خالی از هرگونه استرس و اضطراب طی نموده و صرفا از شرمندگی و سرافکندگی نزد صاحب و مولای کریم و بنده نوازش ترسان و نگران است،

هرگز نگاه نمی کند مگر به حلال، نمی شنود مگر به حلال، نمی گوید مگر به حلال، دست به کاری نمی شود مگر به حلال، پا را به گامی وا نمی دارد مگر به حلال، اصلا اهلیتش در حلّیت حالات و حرکات و سکنات اوست،

هرگز انسانیت را به تاراج نمی برد و اخلاق را به حراج نمی گذارد و آزادگی را مورد آماج سکوت و سکون قرار نمی دهد،

هرگز گم نمی شود و در تشخیص راه از بیراه و سره از ناسره در نمی ماند و در گرگ و میش فتنه و نفاق، سر از تاریکی نحس تباهی و شقاوت در نمی آورد،

هرگز قرآن ناطق، پیشوای صادق و امام مشفقش را تنها نمی گذارد و رنج و غربت و مظلومیت یگانه منجی و راهبر معصومش، خواب راحت از چشمهای اشکبار و قلب منتظر و جسم و روح عاشق و عاملش می زداید،

هرگز....

 

«اصالت» به «شدن» است و «انسان اصیل» بودن، ابداً نشان دهندۀ ناتوانی و بی‌عرضگی نیست!

بلکه نشأت گرفته از قدرتی مقدس، الهی و شکست ناپذیر به اسم «اصالت» است...

 

#اصیل_باشیم

انسان، مولود اصالت خویش است و به آن بها می یابد...

 


*«یا اَیَّها النّاسُ اِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقیکُمْ»(حجرات/۱۳) ای مردم، ما شما را از مرد و زن آفریدیم و بصورت گروهها و قبیله ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بشناسید، اما گرامی‌ترین شما نزد خدا، با تقواترین و پرهیزکارترین شماست.

*«أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ؛ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا...»﴿ابراهیم/۲۵و۲۴﴾ خوب بنگر و عمیقا توجه کن به مثالی که خداوند حکیم از وجود پاک و طاهر زده که درست همانند درختی پاک و طاهر است که اصالت و ریشه اش ثابت و بی تزلزل و بی هیچ انحراف و نادرستی می باشد و شاخه ها و ثمرات و نتایج افکار و اعمالش به خواست و اراده پروردگار، بر آسمان رفعت و سعادت، در همه زمانها برگ و بار داده است.

*«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»(انفال/۲۹) ﺍﻯ اهل ایمان! ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭﺗﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﻴﻨﺎﻳﻰ ﻭ ﺑﺼﻴﺮﺗﻰ ﻭﻳﮋﻩ جهت ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻞ ﻗﺮﺍﺭ میﺩﻫﺪ، ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﻮ ﻣﻰﻛﻨﺪ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻰﺁﻣﺮﺯﺩ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻓﻀﻞ و رحمت بزرگ ﺍﺳﺖ.

 

 



لینک این مطلب:

https://rahemoghaddas.blog.ir/post/274