میدانی، گاهی آدمی شبیه قایقی است که باد را میستاید، اما باد که میوزد، لنگر میاندازد... «ادامه مطلب»...
میدانی، گاهی آدمی شبیه قایقی است که باد را میستاید، اما باد که میوزد، لنگر میاندازد... «ادامه مطلب»...
چرا به خودت دروغ میگویی؟ آیا واقعاً فکر میکنی این سیبها ارزش ندارند؟ یا فقط از این که به آنها نرسیدی، ناامید شدهای؟... «ادامه مطلب»...
من لج کردم! اما نه از آن لجاجتهای پاک و پافشاریهای برحق که بویی از تفکر و تدبیر داشته باشد. نه!... «ادامه مطلب»...
بخوان، که جهان، به واژههایی روشنتر از آفتاب نیاز دارد. بخوان، که رستگاری، در جوهر ناپیدای کلمات پنهان شدهاست. بخوان، که در سرزمین دانایی، همیشه بهاران است... «ادامه مطلب»...
گاهی فکر میکنم چرا دلم نمیلرزد؟ چرا وقتی حقیقت در برابرم قد میکشد، من بیتفاوت میایستم؟... «ادامه مطلب»...
دیر و دور نیست راهی که سعادت دو دنیای تو را کافیست. غریب و بعید نیست گدار گرانقدری که گذار از خواب و خامی به نو شدن و بالغ و کامل رسیدن را در حرکتی عظیم و هجرتی عزیز برایت به ارمغان میآورد. مهجور نیست راه پر نوری که پردههای دیجور را شکافته و رجبهرج، قالی متعالی ایمان و عمل پاک را در پندار و گفتار و کردار تو بافته و ابدیتت را در قرب و شهود حق و حقیقت رقم میزند... «ادامه مطلب»...
راه مستقیم و تضمین شده سعادت و سربلندی چیست و چگونه میتوان به آن دست یافت؟!... «ادامه مطلب»...