یلدای مهدوی

تا کی قرار است من مانع آمدنش باشم؟! تا کی؟! این یلدا را پایانی نیست؟!... «ادامه مطلب»...

 

 

این یلدا را پایانی نیست؟!

 

در عرف غالب، به شب آخر پاییز و اول زمستان «یلدا» گویند. یلدا، در لغت به معنای تاریک و طولانی است؛ و در سُریانی به معنای تولد و زایش خورشید می باشد.

اول مهر، روزیست که در آن برابری شب و روز در کل کره زمین اتفاق می افتد؛ با گذشت ایام، به مرور در نیمکره شمالی به طول شب ها اضافه و از طول روزها کاسته می شود و در نهایت  در شب اول زمستان طولانی ترین شب سال یا همان یلدا رقم می خورد.

این در حالی است که شب یلدا گاهی فقط «یک دقیقه» یا حتی کمتر با شب‌های قبل و بعد خود تفاوت دارد.

همین یک دقیقه! ما را به تکاپو وامیدارد که همه تلاشمان را برای استفاده بیشتر از این شام تاریک و طولانی بنماییم.

همین یک دقیقه! ما را به شوق زایش و تولد دوباره مِهر، مهربانانه کنار یکدیگر می نشاند.

همین یک دقیقه! ما را به آن وامیدارد تا هزینه هایی سنگین و غیر ضرور را به جان بخریم و زیر بار خریدهای کمر شکن، چشم و هم چشمیهای بی پایان، و مجالس تفاخر و اسراف برویم.

همین یک دقیقه! ما را که تا دیروز لای یک کتاب را به زحمت و اکراه باز می کردیم تبدیل به انسانی شعر دوست و حافظ خوان می کند.

همین یک دقیقه! ما را به موجودی طماع برای برای بهره بردن هرچه بیشتر از کادوها، غذاها، آجیل ها و میوه های شب چله مبدل می سازد.

همین یک دقیقه! چه ها که نمی کند!!

 

همین یک دقیقه های عمر، که به راحتی سپری می شود و برایمان از هیچ ارزش و اعتباری برخوردار نیست. همین دقایقی که می روند و در هیچ خزانه، درایو، حساب و صندوقچه ای قابل ذخیره شدن نیستند! لحظه هایی که فقط و فقط رو به جلو به پیش می تازند و ما به راحتی پلک بر هم زدنی، از دست می دهیمشان! ثانیه های از دست رفته ای که با هیچ ثروتی نمی شود دوباره به دستشان آورد و آن ها را خرج دوست داشتن، آرامش بخشیدن، علم آموزی، تربیت و رشد کرد.

آری! حقیقت یلدا، همین تاریکی و ظلمت طولانی جهل ماست! حقیقت یلدا همین غفلت از طولانی شدن غیبت صاحب و مولا و ناجی ماست. حقیقت یلدا همین عدم انتظار عملی ما برای تولد و زایش خورشید وجود باقی مانده و جانشین معصوم خداوند بر زمین، بقیّة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء است.

هر کس شبی بی یار بنشیند شبش یلداست...

طولانی ترین شب عالم، شبی نیست که یک دقیقه از شبهای دیگر طولانی تر است؛ طولانی ترین شب دنیا شب هجران پسر نازنین فاطمه(س) است که قرنهاست عالمی انتظار قدومش را می کشد، جز انسان!

انسانِ جاهلِ غافلی که آنچنان مفتون رنگ و لعاب دنیاست که زرق و برق حیات پر فریب دنیا، هوش از سرش ربوده است و در مستی خود شیدا و سرگردان است: «لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ»(حجر/72)

میلیونها دقیقه از لحظه ای می گذرد که امام ما در پس نقاب غیبت رفته اند و ما از آفتاب مستقیم وجود پر مهر، تعالی دهنده و نجات بخششان محرومیم؛ در کدام لحظه ربانی و در کدام حال عرفانی و به دعای کدام اهل دل روحانی، قرار است بیدار شود دلهای آرمیده یا به خواب زده ما؟! تا کی قرار است بیابان گردی حضرت(عج) را دلیل باشیم و در راه یاری اش لنگ و علیل؟! تا چه وقت باید زمین از نعمت ظهور صاحبش محروم باشد و نباتات و حیوانات و حتی جمادات هزینه بی دردی و بی خیالی ما را بدهند؟! تا چه زمانی می بایست سبب خون گریستن های غریبی شویم که به جای آنکه همه غم دنیایمان باشد، دنیای غم او شده ایم؟!

خودم را می گویم! همین خودِ ناچیزِ پای در بند آرزوهای بی پایان مادی را! همین گیر کرده در باتلاق نفسانیت و فرو رفته در قعر خودفراموشی و جهالت را! همین دوپای انسان نمای گمراه تر از چهارپا را! تا کی قرار است من مانع آمدنش باشم؟! تا کی؟! این یلدا را پایانی نیست؟!

 

اگر امشب را تنهایی، اگر کسی را در کنارت داری؛ اگر در میان جمعی؛ دلت جای دیگر باشد:

هرگز وجود حاضر غائب شنیده ای

من خود میان جمع و دلم جای دیگر است

دلت را رها کن در آسمان نگاه چشمهای منتظر صاحب غریب و مهربانت؛

دلت را پر بده در خیال ملکوتی امامی که سالهاست منتظر آمدن ماست؛

دلت را به توبه ای نصوح و عزمی الهی صیقل بده و برای آمدنش صادقانه عهد کن که از همین امشب، دیگر دلیل نیامدنش نباشی؛ دیگر تو نشکنی دلی را که عاشقانه می تپد به شوق تعالی و نجات و سعادتت؛ دیگر لحظه هایت را در راه تربیت خود و دیگران سپری کنی؛ دیگر آدم باشی و آدم بسازی و آدمیت و انسانیت را سرلوحه زندگی و بندگی بی غل و غشت قرار دهی...

دلت را بر مسیر تولد دوباره ات قرار بده و یلدا را با نیایشی ناب و عبودیتی خالص برای تعجیل طلوع خورشید به صبح برسان که همین پیوستگی مقدسِ ذره ها و قطره های پاک است که دریایی خروشان از عشق و محبت الهی و علم و عمل توحیدی به راه می اندازد برای ایجاد بستری بر پایه ایثار، عدالت، حقیقت، امنیت، رشد و کمال تامه، یعنی تنفس در هوای دلچسب و آرامبخش حکومت عدل حجت ابن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ان شاءالله

 

یلدای ما بدون تو یلدا نمی شود

این عقده های سخت، دگر وا نمی شود

بر راه، خیره ایم و به این رهگذارها...

هر عابری که حضرت مولا(عج) نمی شود





لینک مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/136