یکی از پرسشهای محوری در خصوص حضور اجتماعی بانوان در دنیای مختلط امروز شاید این باشد که بالاخره مصونیت یک زن در چیست؟ آیا زنان صرفا با رعایت حجاب، به مصونیت دست خواهند یافت؟... «ادامه مطلب»...
اختلاط و مصونیت
یکی از پرسشهای محوری در خصوص حضور اجتماعی بانوان در دنیای مختلط امروز شاید این باشد که بالاخره مصونیت یک زن در چیست؟ آیا زنان صرفا با رعایت حجاب، به مصونیت دست خواهند یافت؟
واقعیت این است که حجاب، قدرت جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقیدوشرط زن و مرد را در جامعه و جمعها ندارد و تجربه به کرّات نشان داده است که نمیتواند ابزار نیرومندی در ایجاد مصونیت برای زنان باشد.
آنچه برای زن مصونیت میآورد، نه حصار است و نه حجاب؛ و آنچه به وجود مُکرّمش کرامت مضاعف می بخشد نه عریانی است و نه پوشش؛ حقیقتی را که جاهلانه یا عنادورزانه نگفتهاند و یا به درستی تبیین نکردهاند، مسأله بسیار مهم و کلیدی «رابطه» است.
زن، در پس لایههای ستبر حجاب باشد یا سوای حجابها، اگر اهل روابط غیرِ ضرور و غیرِ اجتنابناپذیر با نامحرمان باشد یا مسئولیت نیازها و کششها و تشنگیهایی که ایجاد میکند را نپذیرد، نه مصونیتی خواهد داشت و نه کرامتی برایش باقی خواهد ماند.
موضوع روشن است: «مصونیت» تنها در رعایت غیرتمندانه محدودۀ روابط بر مبنای شریعت و اخلاق است و کرامت در رابطههای مبتنی بر عبودیت و انسانیت و تهی از نفسانیت و تعصب. «مصونیت» در این است که بدانی، نمی شود خویشتن را ارائه کنی و عرضه ننمایی؛ نمی شود سفره غذای گرسنگان باشی و متنعم نسازی؛ نمی شود ببینی و بگویی و بخندی و اجازه بهره مندی ندهی؛ نمی شود خویش را در روابطی تنگاتنگ بیارایی و اشواق امیال را بر نتابی؛ نمی شود تو بخواهی در روابط خود با دیگران چنان باشی که نفست دوست دارد و طرفهای مقابلت در روابط با تو چنان نکنند که نفسشان می پسندد؛ نمی شود رابطه غیر اجباری و غیر اضطراری با نامحرمان داشته باشی یا مسئولیت نیازها و کششها و تشنگیهایی که ایجاد میکنی را نپذیری و نوع و میزان آن را بصورتی شفاف در روابطت تعیین تکلیف ننمایی و «مصونیت» داشته باشی!
اگر در جامعه تفکیکی دیروز، بهترین زن، زنی بود که نه به نامحرم نگاه می کرد و و نه توسط نامحرم مورد نگاه قرار میگرفت؛ در جامعه مختلط امروز نیز باز همان رویکرد به مسأله نگاه است که میتواند بسیاری از گرههای حضور و روابط اجتماعی را حل کند.
حضرت فاطمه(س) میفرمایند: «خَیْرٌ لِلنِّساء اَنْ لا یَرِینَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ» بهترین چیز برای زنان آن است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز آنها را نبینند.(کشف الغمّه، ج۲، ص۲۳و۲۴)
براستی که بهترین زن و مرد در جامعه مختلط امروز هم افرادی هستند که با فهم مسئولیتپذیری اخلاقی و دینی، به نامحرم نگاه نمیکنند؛ چراکه اگر هر دو طرف به این موضوع پایبند باشند و همگان به جای چشم دواندن به زیر و بم این و آن، سرشان گرم خود و کار و راه و برنامه خود باشد، از آفات نگریستن چشمهای خود و دیگران مصون میمانند و در نتیجه، دیگر مهم نیست که افراد، چی و چه مقدار پوشیده باشند.
واقعیت این است که اگر افراد یک جامعه به اصول رابطه و نگاه و مسئولیتهای ناشی از آن پایبند نباشند، دیگر فرقی نمیکند در کرباس باشند یا عریان، باحجاب باشند یا بیحجاب؛ هرگز رنگ خوشبختی پایدار، آرامش ماندگار و سعادت قرب و رضایت آفریدگار را نخواهند دید.
بیشک آنچه حلقه مفقوده در ولنگاری نفسمحور منبعث از رویکرد غربی و محدودسازی متعصبانه منتج از مواجهه شرقی به مساله زن است، پوشش او نیست، بلکه غفلت از عواقب و مسئولیت های ناشی از نگاه و رابطه است.
اصالت فرد، خودخواهی و خواست من و منیت انسان در آزادی غربی موج می زند و در نقطه مقابل، رویکرد لبریز از تعصب و منیت مذکرمآبانه در محدودسازی زن شرقی به شدت قابل لمس است. در میانه این دو دیدگاه نیز امر به حجاب در اختلاط، کارساز نبوده و نتوانسته روشی مفید و موثر در کنترل فتنه ها و فسادهای پیدا و پنهان ناشی از زندگی مختلط بی قید باشد و همراهیِ موفقِ عمومی را با خود ایجاد کند. راه چهارم که منطقیتر، اجراییتر و ثمربخشتر به نظر میرسد، به رسمیت شناختن آزادی نوع و محدوده پوشش بر مبنای عرف و بخشیدن اختیار آن به انتخابهای گوناگون خود مردم، در کنار آموزش و ترغیب مسئولیتپذیری افراد در قبال رابطه و نگاه است که می تواند هم تحقق آزادی زن و مرد معاصر و هم سلامت جمع و اجتماع را به دنبال داشته باشد.
دیدن با نگاه کردن، تفاوت عمده دارد. دیدن، گذر چشم از روی کلیات است و نگاه کردن، عمیق و دقیق شدن چشم در جزئیات.
برای حضور اجتماعی و عبور و مرور و فعالیت در جامعه، آدمی به دیدن نیاز دارد و به آن وابسته است، نه نگاه کردن.
نوع پوشش هر فرد، ویروس نیست که به جان و جسم دیگر افراد رسوخ کند؛ آنچه ویروسی مهلک و سمی کشنده برای قلب و روح انسان است، هوسی شیطانی است که قلب غیر مهذب و ناپاک را به بیماری چشمچرانی و نگاه هیز و هرزه دچار میکند. اگر چشمها از ماسک پلک، به احسن وجه استفاده نمایند و در مکانهای گوناگون آن را کنار نگذاشته و به حال خود رها نسازند، قطعا از ویروس نگاه حرام و مریضی دل در امان خواهند ماند.
بیگمان زنان و مردانی که بهجای دزدیدن نگاه، دزدانه نگاه میکنند و بهجای دَم فروبستن از همکلامی غیر ضرور، دَمبهدَمِ نامحرمان میدهند، به دنیا و آخرت خود خیانت مینمایند.
تاکید بر این نکته نیز ضروری است که میان چشم چرانی زنانه و مردانه فرقی نیست. یعنی اینگونه نیست که دستور لزوم نگاه نکردن به نامحرم، مرتبط و متوقف به مردان باشد! بلکه بلعکس، مستندات و مشاهدات تجربی و علمی به وفور نشاندهنده این معناست که اکثریت قریب به اتفاق زنان و دختران نسبت به نوع و فرم بدن و چهره مردان به شدت حساس بوده و در قلب و روح و ذهن ایشان، رسوخی شدید، تحریکی تاثیرگزار و تخیلی درگیرکننده دارد.
از این روی، دستور به گرفتن دقت نگاه از چشم و امتداد نبخشیدن به دیدن، در مواجهه با نامحرمان در آیات و روایات متعدد، آن هم بصورت یکسان برای زنان و مردان، شدیدا حکیمانه و کاربردی است:
ای مرد و ای زن! چشم را از نگاه به نامحرمان فروگیر: «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ...» و «یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»(نور/30و31)؛
چشم مدوز، خیره مشو و به نگاهت امتداد نده: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ»(طه/131)؛
که خداوند به نگاههای دزدانه و چشمهایی که به خیانت میگردند و آنچه از امیال و اغراض و مقاصد و مطلوبات و مکنونات خوب و بد در سینهها پنهان میدارند، کاملا آگاه است: «یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ»(غافر/19)
پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ إِیمَاناً یَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ» نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است که هرکس از این نگاهها صرف نظر کند، خداوند شیرینی عبادت و قرب خویش را به او میچشاند که این مایه شادمانی و آرامش وی خواهد بود.(جامع الأخبار، ج1، ص145)
امام علی(ع) میفرمایند: «مَن غَضَّ طَرفَه أراح قلبَه» هرکس چشم خود را از نگاه به نامحرمان فرو بندد، قلب و درون خود را آسوده گرداند.(غرر الحکم، ص354)؛ و فرمودند: «مَن أطلق ناظرَه اتعبَ حاضرَه» هرکس نگاه خود را بی قید و آزاد گذارد، خاطر و روان خود را به رنج اندازد. (بحارالانوار، ج104، ص38)
امام صادق(ع) می فرمایند: «اَوَّلُ النَّظَرَةِ لَکَ وَ الثّانیَةُ عَلَیکَ وَ لا لَکَ وَ الثّالِثَةُ فیهَا الهَلاکُ» نگاه اول یا دیدن ناخودآگاه نامحرم براى تو حلال است، و نگاه دوم حرام و ممنوع است و نگاه سوم، هلاکتبار است.(من لایحضره الفقیه، ج3، ص474، ح4658)
همچنین نقل است که در حجة الوداع زنی زیبا از طایفه خثعم برای پرسیدن مسئلهای به محضر مبارک پیامبر اکرم(ص) رسید: «أَرْدَفَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الفَضْلَ بْنَ عَبَّاسٍ یَوْمَ النَّحْرِ خَلْفَهُ عَلَى عَجُزِ رَاحِلَتِهِ، وَکَانَ الفَضْلُ رَجُلًا وَضِیئًا، فَوَقَفَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِلنَّاسِ یُفْتِیهِمْ، وَأَقْبَلَتِ امْرَأَةٌ مِنْ خَثْعَمَ وَضِیئَةٌ تَسْتَفْتِی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَطَفِقَ الفَضْلُ یَنْظُرُ إِلَیْهَا، وَأَعْجَبَهُ حُسْنُهَا، فَالْتَفَتَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالفَضْلُ یَنْظُرُ إِلَیْهَا، فَأَخْلَفَ بِیَدِهِ فَأَخَذَ بِذَقَنِ الفَضْلِ، فَعَدَلَ وَجْهَهُ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْهَا» و در آن حال فضل بن عباس پسر عموی حضرت پشت سر ایشان سوار بر اسب بود. نگاههایی میان آن زن و فضل رد و بدل شد. پیامبر(ص) متوجه شد که آن دو به هم خیره شدهاند و زن به جای آنکه توجهش به جواب مسئله باشد همه توجهش به فضل زیبا روست و فضل نیز نگاه و توجهش به زن زیبا. و از این رو رسول اکرم(ص) با دست خود صورت فضل را چرخانید و با اینکار، مرد و زن را از نگاه به یکدیگر بازداشت.(صحیح البخاری، ج8، ص51 – نزدیک به همین مضمون در مستدرک الوسائل، ج14، ص269)
بنابراین وقتی عنوان میگردد باید از نگاه پرهیز شود، یعنی همان عملی که چشم را به خیره شدن و امتداد بخشیدن در دیدن هنگام مجالست، رفت و آمد، عبور و مرور و ارتباطات زنده و مستقیم و حضوری وا می دارد و به دقت و عمق در جزئیات مشغول مینماید.
البته نگاه نمودن به صحنهها و تصاویر غیر زندۀ افراد غیر مرتبط، مانند فیلم و عکس، که نگاه غیر مستقیم محسوب میشوند، از این قاعده مستثنی شده است. ضمنا نگریستن به محدودههای لازم برای درمان، تشخیص هویت، و هر حرفه و امر ضروری دیگر، به اندازه مورد نیاز نیز، عقلا و شرعا مجاز میباشد.(ر.ک: رساله توضیح المسائل شش مرجع، انتشارت هاتف، چاپ سوم، 1386، صص1033و1034، مم 2439و2441)
امروزه حتی در بسیاری از کشورهای دنیا هم، نگاه کردن به افراد و خیره شدن به آنان بدون کسب اجازه و رضایت ایشان، امری ناپسند و مطرود بوده و خشونت، تجاوز و آزار جنسی محسوب میشود. پس لزوم نگاه نکردن به دیگران، صرفا یک امر دینی نبوده و به عنوان یک قانون و اخلاق پسندیده در اکثر نقاط عالم، پذیرفته و ترویج و حمایت میشود.
دفاع از پوششهای گوناگون منتخب عرف متکثر، قطعا به معنای تایید همه رفتارهایی نیست که عرف با بی توجهی نسبت به مسئولیتهای انسانی خویش، موجبات ظلم بر یکدیگر را فراهم می سازند.
یعنی هنگامی که عنوان می گردد بر اساس نص صریح قرآن، «یعرفن» یعنی ملبس شدن به پوششی با نوع و محدوده عرف مردم هر زمان و مکان، سبب «و لا یوذین» یعنی محفوظ ماندن از انگشت نما شدن و امنیت خاطر هر فرد می شود، این به معنی درست بودن دیگر اعمال ظالمانه ای نیست که امکان دارد افراد در روابط هر جمع و جامعه ای به یکدیگر روا دارند.
تا زمانی که توافق صریح و روشنی بر سر جزء جزء آنچه قرار است در یک رابطه دو طرفه یا چند طرفه بینجامد، صورت نپذیرد و همه کسانی که مستقیما وارد آن رابطه می شوند، از جزئیات امر، رضایت روشنی نداشته باشند، قطعا بسیاری از اعمال آن جمع و رابطههای غیر ضرور آنان، اموری غیرانسانی و غیرشرعی و از مصادیق بارز جنایت و تجاوز و آزار روحی و جنسی و... است. (البته روشن است که فرد تا وارد رابطه غیر ضرور نشده است، مسئولیت و تکلیفی نیز ندارد و صرف حضور در جمع و جامعه، مسئولیتی را متوجه افراد نمیسازد، مگر آنکه وارد روابط غیر ضرور شوند.)
پس منطقا نوع و حدود پوشش افراد، دلیل نمیشود که نامحرمان مجاز باشند به آنها نگاه بیندازند! بلکه هر انسان عاقلی خود پاسخگوی اعمال خویش میباشد؛ چراکه انسان دارای اختیار است و میتواند با وجود مهیا بودن زمینههای رفتارهای ناپسند، راه حیا و عفاف را برگزیند و خود را کنترل کرده و مرتکب آنان نشود. چنانکه بسیاری از افراد مؤمن به خدا و پایبند به اخلاق، علیرقم مواجهه با موارد زیادی از صحنههای حضور متنوع افراد در اجتماع، از آنها چشم برداشته و با این کار، اولا به حریم آزادی های دیگران احترام می نهند و ثانیا چشم و ذهن خویش را از هرگونه گزند نفسانی و شیطانی مصون و محفوظ می نمایند.
در خصوص همکلامی با نامحرمان نیز، همین مساله صدق می کند؛ یعنی سخن گفتن با نامحرم، یا به خاطر ضرورتهای اجتناب ناپذیر اجتماعی است که باید بدون چشم دوختن و نگاه ممتد و نیز، کوتاه و سنگین و رسمی و بَری از اضافات باشد؛ یا فارغ از ضرورتهاست که باید توأم با مسئولیت پذیری شرعی و عقلی در قبال مراودین و توافق روشن صورت پذیرد.
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) مشهور به حدیث «مناهی» آمده است: «وَ نَهَى أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا أَوْ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ کَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْهُ»(من لا یحضره الفقیه، ج4، ص6) و نهی کرد از اینکه با نامحرمان بیش از پنچ کلمه سخن گفته شود، که آن هم باید از سر ناچاری و ضرورت باشد.
امام علی(ع) میفرمایند: «وَ أَقْلِلْ مُحادَثَةَ النِّساءِ» سخن گفتن با نامحرمان را کوتاه کن.(عیون الحکم، ج1، ص202)، که «ومحادثة النساء تدعو إلى البلاء وتزیغ القلوب» سخن گفتن غیر ضرور با نامحرم، انسان را دچار ابتلائات گوناگون میکند و دل را منحرف میسازد.(تحف العقول، ج1، ص151)؛ و امام صادق(ع) نیز فرمودند: «حَدِیثُ النِّسَاءِ مِنْ مَصَائِدِ الشَّیْطَانِ» گفتوگوی غیر ضروری با نامحرمان از دامهای شیطان است برای تحریک و ترغیب آدمی به انجام اعمال خلاف شرع و اخلاق.
اگر تحلیل دقیق و جامعی از نیازهای طبیعی موجود در غرایض انسانها صورت گرفته و عرضه و تبیین گردد و این موضوع با رعایت همه ظرایف سنی و عرفی آن آموزش داده شود، حداقل حس نوع دوستی و دیگر خواهی آدمیان عاقل، آنان را به قبول مسئولیتهایشان در حین روابط با دیگران وا خواهد داشت.
رابطه و نگاه غیر ضرور؛ رابطه و نگاه، بدون پذیرش مسئولیت جنسی؛ رابطه و نگاه بیقانون، نفسمدار، بیشاخص، بیبرنامه، باری به هر جهت، خیانت است. خیانت به دنیا و آخرت خود و مراودین خویش؛ خیانت به سلامت و سعادت جوامع و نسلها؛ خیانتی که باید آن را جنایت نامید؛ جنایت متحجرانه شهروندی نوین در کلاس تجددیافتگی؛ جنایت انسان علیه انسان و انسانیت؛ جنایت علیه ابدیتِ بشریت!
اگر اعضای یک جامعه بدانند که ارتباطهای غیر ضرورشان با یکدیگر، چه بلایی بر سر روح و روان آنان می آورد، مطمئنا هیچ زن و مرد آزاده و انسان دوستی به خود اجازه نمی دهد خود را وارد هیچگونه رابطه غیر اضطراری با نامحرمان نماید، مگر آنکه برنامهای برای اطفای اولین و مهمترین نیازهای وی داشتهباشد که خود ایجادگر و دامنزننده به آن است؛ و با این رویکرد، از افراد، نیروهایی مفید برای خود، خانواده و جامعه خواهد سازد. نه آنکه ایشان را به اشخاصی دچار تخیلات و آرزوهای سرکوب شده و نرسیده تبدیل کند که پرخاشگری یا افسردگیشان در حال روز افزون شدن باشد و قدرت فکر و عملشان را دائما دچار فرسایش و تخریب نماید.
هر فرد تا زمانی که خود را در یک رابطه دو طرفه غیر ضرور وارد نکرده است، همانند غذایی است که داخل آشپزخانه یک رستوران قرار دارد و هنگامی که در یک رابطه وارد شد، دیگر حکم خوراکی را دارد که بر سر سفره افراد قرار گرفته است. فرقی هم ندارد که این غذا را در ظرف استیل کشیده باشند یا بلور! چادری باشد یا بی حجاب! همینکه با اراده و خواست خودش، بر سر سفره قرار گرفته است، دیگر نمی تواند خود را صاحب مطلق و بلامنازع خویش بداند، چراکه به دست خود، دیگران را در شیرینی، زیبایی، لطافت، و دیگر ظرافتها و لطافتهای روحی و رفتاری و گفتاری خویش، شریک کرده است.
منطقی است که از افراد، توقع داشته باشیم که چشم به حرام ندوزند و نگاه به نامحرم نیاندازند، اما نمی توان از هیچ انسان سالمی متوقع بود که در یک رابطه، چونان سنگ و چوب خشکیده باشد؛ خود را به او عرضه کنیم و او نخواهد؛ با او بگوییم و بخندیم و او متمایل نشود!
نمی شود با هیچ فروشنده، راننده، کارمند، همکلاسی، همکار و... به داشتن ارتباطی جز از سر اضطرار و ناچاری و اجبار، آن هم بسیار سنگین و محدود بسنده نکنیم و بپنداریم هیچ ذهنی درگیر ما نشده است و با خیال ما ثانیههایش را طی نمیکند.
فرقی هم ندارد که ارتباط ما با نامحرم، با چادر باشد یا بدون آن؛ با رعایت نوع و محدودههای مطروحه در امر جدیدالتاسیسی با عنوان حجاب باشد یا بدون رعایت آن؛ و اساسا چیزی بر تن داشته باشیم یا نه! همینکه خودمان را در فضای مجازی یا حقیقی، با اراده و اختیار - و نه از سر اضطرار و اجبار و محدود به همان ضرورت - به فرد یا افرادی عرضه میکنیم کافیاست تا در گوشه ذهن و قلبشان جایی برای خود ساخته باشیم؛ جایی که تا ارضا نشدن نیازی که ایجاد کردهایم، محلی برای تنشهای متعدد روحی و مشغولیتهای گوناگون ذهنی خواهد بود.
تا زمانی که اجازه ندهیم در مسیر حلال و مشروع و معقول، او هم از این سفرهای که خودمان برایش پهن کرده ایم، فیضی ببرد، آن شخص هیچگاه طعم آرامش را نخواهد چشید و ما قطعا در ایجاد ناآرامی برای او و اطرافیانش مسئولیم و در گناه تمامی خطاها و انحرافاتی که در نتیجه روابط غیر ضرور ما از وی سر می زند، شریک هستیم.
پذیرش مسئولیت جنسی، لزوما برقراری رابطه جنسی نیست، بلکه مدنظر داشتن نیازهایی است که بطور قطع در اکثر روابط ما با دیگران شکل میگیرد و قبول این مسأله که ما در قبال بهوجود آمدن آن دسته از نیازها که خود با روابط غیر ضرور خویش، باعث پدید آمدنشان شدهایم، مسئولیم. با پذیرفتن این حقیقت، چنانچه از روحی بلند، عقلی غنی، فکری عمیق، نفسی آزاد و قلبی سرشار از رحم و محبت برخوردار باشیم، به وارد آمدن هیچگونه فشاری بر هیچکسی رضایت نمیدهیم، پس یا به ضرورتها اکتفا مینماییم، یا با کمال میل به تعیین تکلیف نمودنهای آرامبخش و رضایتآفرین برای دوطرف روی میآوریم.
مسئولیت جنسی نیز لزوما برقراری رابطه جنسی دخولی نیست، بلکه مقصود اطفای غریزه جنسی و آرامشبخشی از طریق اجازه تلذذ بدنی به یکدیگر دادن و اقدام برای ارضا از طریق رابطه جنسی سطحی همدیگر با رعایت تمام نکات شرعی، اخلاقی و بهداشتی است. که البته می تواند قبل از برقراری رابطه، در توافقی که بین طرفین صورت می گیرد، شروط و حدود مورد نظر هر یک از آنها طرح و به هر میزان که رضایت حاصل شد، رابطه ادامه بیابد و در صورت عدم توافق، انقطاع ایجاد شده و رابطه غیر ضرور صورت نپذیرد.
بیگمان احکام و قوانین مربوط به روابط دائم و موقت در شریعت، بنیانی عقلی و اخلاقی داشته و در پی بوجود آوردن رابطه هایی بر مبنای شناخت و رضایت و جلوگیری از تجاوز و ظلم و بیمسئولیتی است. بجز بحثهای جدی جدید در حوزه ژنتیک، دی اِن اِی، سنوگرافی، ابزار پیشگیری و...، قواعد گوناگون گذشته از قبیل رابطه عدمی، انقطاعی، و... نیز از اصول متنوع مطروحه است که میتواند در هر رابطهای مورد توجه و تبیین و تعیین باشد.
در نگاه دینی، محرمیت و حلیت روابط غیر ضرور زن و مرد، حتی به شرط عدم رابطه جنسی نیز صحیح میباشد؛ ضمن آنکه میتوان در صورت رضایت به رابطه جنسی نیز، آن را به هر میزان که مورد نظر طرفین است تعریف و تحدید نمود.(ر.ک: رساله توضیح المسائل شش مرجع، همان، ص1028، مم 2421و2423)
با انعقاد محرمیت به شرط عدم بهرهمندی جنسی، طرفین اگرچه با هم محرم میشوند ولی حق آن قبیل استمتاعات جنسی را که نبودنش را شرط کردهاند، ندارند؛ اما رفت و آمد، نشست و برخاست کار کردن با یکدیگر، زندگی کردن باهم، نگاه کردن به همدیگر، دست زدن به بدن همدیگر، گفتگو و مسافرت با هم، برای آنان اشکالی ندارد. روشن است که در این روش طرفین با توافق با هم، لذات جنسی از یکدیگر را به حد خاصی محدود کرده و یا بهطور کلی عدم آنها را شرط میکنند، و هرگاه بخواهند میتوانند با کسب توافق و رضایت همدیگر، از شروط و حدود آن کاسته، یا بر آن بیفزایند.
گفتن عبارت محرمیت که مبتنی بر «پیمان»، «پذیرش»، «پیوند» و «پایبندی» است نیز به زبان هر قومی صحیح است؛ یعنی همینکه طرفین با رضایت و آگاهی، حدود، شروط، مسئولیتها، خواستههای مادی و معنوی، مدت و همه آنچه مدنظر دارند را عنوان و تعیین نموده و بپذیرند و بر آن قول و قرار عمل کنند، رابطۀشان شرعی و توأم با حیا و عفافی الهی میباشد.(ر.ک: همان، ص1012، م 2370)
تعریف غیر دقیق از «حیا و عفاف» و چسباندنِ مکرر آن به موضوع حجاب، ظلم بزرگی است که به این معروف الهی شده است. در حالیکه تعریف دقیقتر این است که بگوییم: حیا یعنی خدا را همواره حی و حاضر و ناظر بر خویشتن دیدن و عفاف یعنی خودداری نمودن از هر آنچه مورد رضایت پروردگار نیست.
پاکدامنی یک حالت درونی است، و عفیف و با حیا بودن وابسته به نوع پوشش نیست، بلکه بستگی مستقیم به نوع سخن گفتن، نگاه کردن، رابطه گرفتن، و توجه به مسئولیتهای عاطفی و جنسی دارد. چه بسیار افرادی که شاید در باور عدهای، حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده اند.
مردان و زنان باحیا و عفیف، انسانهای نجیب و پاکدامنی هستند که زبان و نگاه و عمل خود را از گناه میپوشانند و گفتار و کردارشان بر محور عقل و شرع است.
مردان و زنان باحیا و عفیف، مقید به پوشش عرف خود هستند؛ از چشم دوختن به نامحرمان به شدت می پرهیزند؛ در غیر موارد ضروری، با نامحرم ارتباط کلامی مجازی و حقیقی ندارند؛ در مواردی که سخن گفتن به هر دلیل برای زن یا مرد ضرورت دارد، به نحو شایسته و کوتاه به این کار مبادرت می ورزند؛ از پرگویی و پرداختن به طنز و شوخی و گفتار و کرداری که ضرورتی ندارد، پرهیز می نمایند؛ مسئولیت پذیر بوده و نسبت به تعیین تکلیف نیازهایی که در روابط غیر اضطراری خود با دیگران ایجاد می کنند اقدام روشن و خدا و خردپسندی می نمایند، و بر این اساس از نگاه و سخن و روابط غیر ضرور با افرادی که نمیخواهند یا نمی توانند مسئولیت جنسی و عاطفی مدنظر را در قبالشان بپذیرند، به شدت پرهیز مینمایند.
مردان و زنان باحیا و عفیف، آزادند هرگونه که می پسندند بپوشند اما با در نظر داشتن عرف هر مکان و زمان؛ و آزادند هرگونه که می پسندند رابطه داشته باشند اما با در نظر داشتن مسئولیت جنسی و عاطفی و تعیین تکلیف و توافق واضح در خصوص حدود و قیود آن با مخاطبان خویش.
با این تعریف دیگر، شخصی که بر مبنای یک فتوا، باور و دیدگاه مشروع و معقول، نوع و حدود پوشش خود را بر اساس عرف هر مکان و زمان رعایت می نماید، نه تنها کافر و منحرف و خلافکار نیست، بلکه او با پایبندی به این قاعده مبتنی بر وحی، انسان مومن شایستهای است که خود را همواره در محضر خداوند خویش می بیند و از چیزی که موجب نارضایتی پروردگار اوست، اجتناب می نماید.
بیتردید حیای از خالق، آدمی را به عفاف در پایمال نمودن حقوق حقه خلق واداشته و سبب پرهیز از روابط غیر ضروری میشود که افراد از پذیرش مسئولیت جنسی یکدیگر و تعیین تکلیف نمودن نوع و میزان رابطه در محدوده رضایت هم، عاجزند.
بنابراین مصونیت با رعایت حیا و عفاف در روابط زن و مرد، بوجود می آید نه نوع و محدوده پوشش که به شدت وابسته به عرف هر زمان و مکان و جمع و جامعه است.
لینک این مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/413