غیرت یعنی محمد ص

حضرت محمد(ص) در عصر جاهلیت و حمیت، مبعوث به بیدار نمودن فطرتهای انسانی شد تا غیرت الهی را جایگزین تعصب شیطانی کند و عبودیت را به جای نفسانیت بنشانَد... «ادامه مطلب»...

 

 

پیامبــــــر غیرتـــــــــ

 

ذهن متعصب، مانند مردمک چشم است، هر چقدر نور بیشتری به آن بتابد، تنگتر میشود؛ هر چقدر با واقعیت بیشتری مواجه گردد، عصبی تر میشود؛ هر چقدر حقایق وسیع تری به رویش گشوده شود، بسته تر می گردد.

ذهن متعصب، مانند دیوار است، راه‌بندان است؛ زندانی است که بر دست و پا، غل و زنجیر زجرآور می زند.

ذهن متعصب، مانند دندان پوسیده است که از درون، پوک شده؛ خرابه ای است که باطنش بی پایه و ظاهرش ویرانه و ویرانگر است.

ذهن متعصب، مانند عقربه های یک ساعت قدیمی است که مدام در حال پیمودنِ هر روزۀ شماره هایی است که بر پهنه نشانگر زمان، درج شده اند؛ تکراری و ملالت بار است؛ هرجا که امکان بروز پیدا کند، خستگی و ناامیدی به دنبال می آورد.

ذهن متعصب، مانند طناب پوسیده ای است که شخص را در اعماق چاه سیاه نفسانیات، لجاجت، غرور، سکون و تغییرناپذیری، آویزانِ تباهی و نگون‌بختی خویش کرده است.

ذهن متعصب، مانند کسی است که مرغش یک پا دارد، یک کلام و خودخواه است، جز خودش و خواسته های پایان ناپذیر و وجود تمامیت‌طلبش، چیزی را نمی بیند و نمی خواهد بنگرد.

ذهن متعصب، مانند زمین سفتی است که آب حقیقت در او نفوذ ندارد و آن را به باروری و حق شناسی نمی رسانَد؛ بی منطق و استدلال ناپذیر است و به مثابه سنگی است که میخ آهنین را یارای ورود در آن نیست.

ذهن متعصب، مانند بار کجی است که هیچگاه به منزل نمی رسد و صاحبش را از رسیدن به سرمنزل مقصود خلقت و تحقق فلسفه آفرینش خویش، محروم می سازد.

ذهن متعصب، مانند درخت آفت زده ای است که مغزش زایل شده و ریشه هایش پوسیده اند، نه برگ و سایه دلنشینی دارد و نه محصول ارزنده ای؛ جامانده از وادی رشد است و محروم از اصالت و انسانیت. هرگز راه به صلاح و فلاح نداشته و در آتش خانمان‌سوز اصرار باطل و نحس خویش، حال و آینده ای رقت انگیز و تأسف بار خواهد داشت.

 

ردای پاک و مقدس غیرت را با تن‌پوش نجس و شیطانی تعصب یکی ندانیم که غیرت از غیر است و تعصب از عصب؛ این، دیگرخواهی است و آن خودخواهی؛ این پای نهادن بر کشش های نفسانی است و آن قلاده خویش در دست نفس سپردن؛ این سرسپردگی و تسلیم است و آن منفعت طلبی و سرکشی؛ این شیرازۀ حفاظت و حرمت است و آن خمیرمایه آزار و اهانت؛ این نور و هدایت و آرامش است و آن تاریکی و ضلالت و ناآرامی؛ این خیر است و آن شر!

تغییر غیرتمندانه، با رهایی از زنجیر قیود متعصبانه آغاز می شود. اصولا انسان با غیرت، اهل نرمش و خضوع و حقیقت خواهی است و انسان‌نمای متعصب، از دیدن و شنیدن حرف حق و فعل راستین، کر و کور است و راه ستیز و آشوب و کنار نیامدن در پیش می گیرد.


همه تلاش انبیای الهی در راستای رهانیدن آدمیان از بند تعصبات و بندگی نفس و نفوس بوده است. رسولان پروردگار حکیم، عمر با برکت خویش را در مسیرِ قرار دادن انسانها به راه مقدس آزاداندیشی و آزادگی سپری کردند تا بشر، بی هیچ تعصب فردی و قبیله ای و نژادی و... در شاهراه سعادت دوگیتی قدم بگذارد. که در این میان، تلاشهای بی امان خاتم پیامبران و سرور فرستادگان خالق منان، به گواه دوستان و دشمنان، در همه ابعاد، عظیم‌تر و ارزشمندتر است.

پیشوای مهربان و عزیز و راهبر راه‌بلد بینظیر و استاد تمام عیار عرصه تربیت و تغییر، حضرت محمد صلی الله علیه و آله که امیرالمومنین امام علی علیه السلام با آنهمه فضائل و درجات علمی و معنوی، در پیشگاه با عظمت رسالتش، چونان طفل دبستانی است، در عصر جاهلیت و حمیت، مبعوث به بیدار نمودن فطرتهای انسانی شد تا غیرت الهی را جایگزین تعصب شیطانی کند و عبودیت را به جای نفسانیت بنشانَد.

 

بی تردید اساسی‌ترین پایه عبودیت و بندگی خدا تسلیم و تواضع در برابر حق است و به عکس هرگونه تعصب و لجاجت مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت است.

تعصب به معنی «وابستگی غیر منطقی به چیزی» تا آنجا که انسان، حق را فدای آن کند و لجاجت به معنی اصرار بر چیزی است به گونه‌ای که منطق و عقل را زیر پا بگذارد؛ ثمره این دو شجره خبیثه نیز «تقلید کورکورانه» و «زندگی نفس‌پسندانه» است که سد راه پیشرفت و تکامل انسانهاست.

هنگامی که به تلاشهای ارزنده انبیای بزرگ می نگریم و علل انحراف و گمراهی اقوام پیشین را مورد بررسی قرار می‌دهیم به خوبی درمی یابیم که این امور پلید، نقش اصلی را در انحراف آنها داشته و یک برنامه عام و همیشگی برای همه اقوام منحرف و زشت‌کار بوده است. تاریخ گواه این حقیقت تلخ است که همواره همین صفات رذیله سبب شده است تا صدای دلنشین مردان الهی و انسانهای هدایتگر در میان نعره‌های جاهلانه، کارشکنی های لجوجانه و  تفکرات متعصبانه گم شود.

در قرآن کریم، خداوند انسانها را به یاد کفار می‌اندازد که حتی با دیدن آیات و نشانه‌های حقانیت پیامبر اعظم(ص)، به خاطر تعصب‌های جاهلی، ایمان نیاوردند و این رذیله اخلاقی آنها را از سعادت بزرگ بازداشت: «به خاطر بیاورید هنگامی را که کافران در دل‌های خود تعصبات جاهلی داشتند (به همین دلیل نه تنها ایمان نیاوردند بلکه در مقام مبارزه با حق برآمدند) اما در مقابل، خداوند، آرامش و سکینه را بر رسول خود و مومنان نازل فرمود (تا با رعایت اصول حق و عدالت رفتار کنند)، و آنها را به تقوا ملزم ساخت که از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند و خداوند بر هر چیز غالب و داناست؛ «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَى وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا»﴿فتح/۲۶

نقطه مقابل «تعصب» و «لجاجت» و «تقلید کورکورانه»، تسلیم در برابر حق و تبعیت محض از غیرت الهی است که از فضایل مهم اخلاقی محسوب می‌شود، یعنی انسان حق را نزد هر کس، حتی دورترین و کوچک‌ترین افراد ببیند، در برابر آن تسلیم شود و آن را با آغوش باز پذیرا گردد و ابداً جایی برای خواسته های نفسانی خویش باقی نگذارد.

امام على(ع) در نکوهش تعصب فرمودند: «فعَدُوُّ اللّهِ إمامُ المُتَعَصِّبینَ، و سَلَفُ المُستَکبِرینَ، الّذی وَضَعَ أساسَ العَصَبِیَّةِ» شیطان، دشمن خدا، پیشواى متعصّبان و سر سلسله مستکبران و خود انگاران است و همو عصبیّت را پایه گذارى کرد (نهج البلاغة؛ الخطبة ۱۹۲) و آن حضرت در ستایش غیرت می فرمایند: «غَیرَةُ المُؤمِنِ بِاللّه سُبحانَهُ» غیرت مؤمن به خاطر خداوند سبحان است. (تصنیف غررالحکم، ص91، ح1563)

از پیامبر اسلام(ص) نقل است که فرمودند: «أَلَا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْحَرَامَ وَ حَدَّ الْحُدُودَ وَ مَا أَحَدٌ أَغْیَرَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِش‏» بدانید که خدا حرام را ممنوع فرموده و حدود را مشخص کرده است و احدى غیرتمندتر از خدا نیست و از غیرت و انسان‌دوستی اوست که زشتى ها را حرام فرموده است. (امالى صدوق، ص427) و از امام صادق(ع) است که می فرمایند: «لاغیره فی الحلال؛ در امور حلال، تعصب ورزی، نابجاست و هیچ غیرتی در حلال الهی وجود ندارد»(وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۷۶)

فضیلت اخلاقیِ غیرت رحمانی، سبب پیشرفت و تعالی انسان و محافظت از گمراهی‌ها و گام نهادن در صراط مستقیم است. بیگمان، کمالِ زیبای این صفت الهی جز برای مؤمنان و صالحان و کسانی که از حب ذات افراطی و تن دادن به خواسته های نفسانی دورند و از وابستگی‌های تعصب آلود فردی و قومی و گرایش‌های جمعی و گروهی برکنارند، حاصل نمی‌شود.

تسلیم در برابر حق نشانه ایمان، سلامت فکر و روح، و بالا بودن سطح فرهنگ انسانی و تهذیب نفس است. قرآن مجید خطاب به پیامبر اکرم(ص) چنین می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافاتشان، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند(نساء/65)؛ و در جای دیگر می‌فرماید: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ... » هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری در برابر فرمان خدا داشته باشند(احزاب/36)

 

در حدیثی از رسول خدا(ص) می خوانیم: «من کان فی قلبه حبة من خردل من عصبیة بعثه الله یوم القیامة مع اعراب الجاهلیة؛ هر کسی در دلش به اندازه دانه خردلی عصبیت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می کند»(اصول کافی، ج2، ص308 (باب العصبیة)) این تعبیر نشان می دهد که این رذیله اخلاقی به قدری خطرناک است که پایین ترین درجات آن نیز با ایمان خالص سازگار نیست.

در روایتی از امیرمؤمنان امام علی(ع) نقل است: «ان الله یعذب الستة بالستة، العرب بالعصبیة، و الدهاقین بالکبر، و الامراء بالجور، والفقهاء بالحسد، و التجار بالخیانة، و اهل الرساتیق بالجهل؛ خداوند شش گروه را به خاطر شش چیز عذاب می کند: عرب را به خاطر تعصب، و اربابان را به خاطر تکبر، و حاکمان را به خاطر ستم، و فقیهان را به خاطر حسد، و تجار را به خاطر خیانت، و جاهلانِ مقصر را به خاطر نادانی»! (کافی، ج8، ص162، ح17) جالب اینکه تعصب را نخستین امر از امور ششگانه ذکر فرموده، در حالی که همه آنها از گناهان بزرگ است.

در حدیث دیگری از پیامبر اکرم(ص) است که فرمودند: «لیس منا من دعا الی عصبیة، و لیس منا من قاتل علی عصبیة، و لیس منا من مات علی عصبیة؛ کسی که مردم را دعوت به تعصب کند از ما نیست، و کسی که به خاطر تعصب بجنگد از ما نیست، و کسی که با تعصب بمیرد از ما نیست»! (سنن ابی داوود، حدیث 5121/ میزان الحکمه)

در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است: «من تعصب او تعصب له فقد خلع ربق الایمان من عنقه؛ هر کس تعصب بورزد، یا دیگران به خاطر او تعصب بورزند، رشته های ایمان را از گردن خود بازگردانده است» (کافی، ج2، ص308، ح2)

می دانیم «تعصب» و «لجاجت» لازم و ملزوم یکدیگرند. در حدیثی از رسول خدا(ص) می خوانیم: «ایاک و اللجاجة، فان اولها جهل و آخرها ندامة؛ از لجاجت بپرهیزید که آغازش جهل و پایانش پشیمانی است»! (میزان الحکمة، ج4، ص2770 (ماده لجاجه))

در روایت دیگری از امام علی(ع) آمده است که فرمود: «اللجاج اکثر الاشیاء مضرة فی العاجل و الآجل؛ لجاجت در دنیا و آخرت از همه چیز زیانبارتر است» (همان)

در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «اللجاج بذر الشر؛ لجاجت بذر شر و بدی است» (همان) در نهج البلاغه آمده است که فرمود: «اللجاجة تسل الرای؛ لجاجت آراء و نظرات انسان را سست، و او را به خطا می افکند» (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 179) و نیز از همان حضرت آمده است: «لیس للجوج تدبیر؛ لجوج مدیریت دقیق و تدبیر درست ندارد» (غررالحکم)

 

آری! تعصب، انسان را از ایمان حقیقی و اسلام ناب بیگانه ساخته، و به سوی نفاق، کفر، شرک و اقتدای به شیطان و رها کردن رشته محکم بندگی و اطاعت خدا، سوق می دهد. تعصب، کور کننده است و متعصب را از بینایی چشم و بصیرت دل، بی بهره ساخته و قلبش را در برابر درک حقایق و درستی، تیره و تاریک می سازد. عصبیت، خانه ای است بنا یافته بر آب؛ سرایی است ساخته شده در مسیر طوفان؛ و منزلی است بر پا شده با تار و پود عنکبوتی ابلیس؛ متعصب را نه پناهگاه امن و آرامی در دنیاست و نه قرارگاه جاودانی در آخرت.

پیامبر اسلام(ص)، بی هیچ تعصب و منیتی، قدم در راه اصلاح و تزکیه انسان گذاشت و نسبت به آدمیان، غیرتی الهی و محبتی لایتناهی ورزید تا حمیت جاهلی را از وجود انسانها برچیند و غیرت مقدس را نسبت به حق و حقیقت، جایگزین آن سازد. او آنچنان در امر رسالتش، غیورانه و مهرورزانه عمل نمود که زبان دوستان و دشمنانش را به ستایش از اخلاق محمدی(ص) گشود و حتی خدا را به یادنمودن از تلاشهای گرانقدر و ویژگی های بارز فرستاده امین و صدیقش وا داشت.

رسولی که عزیز خداست: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»(منافقون/8) و عمرش دست‌مایه قسم پروردگار: «لَعَمْرُکَ»(حجر/72)؛ او که جانش در می رود برای نجات بشریت از عصبیت و نفسانیت: «باخِعٌ نَفْسَک»(کهف/6)؛ او که به خلایق، عشق می ورزد و آنها را برای نجات خودشان و سعادت ابدی شان هدایت می کند: «لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»(توبه/128)؛ او که برای همگان الگو و سرمشقی بی بدیل است: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فی رسول الله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(احزاب/21)؛ او که سرچشمه حکمت است و شهر علم و معرفت: «وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا»﴿نساء/۱۱۳﴾؛ او که در عالی ترین مرتبه صفات حسنه قرار دارد و تندیسی است از والاترین خلقیات انسانی: «وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیم»(قلم/4)؛ او که رحمتی بی منتهاست: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ»﴿انبیاء/۱۰۷﴾ و خودش را برای برپایی فرامین خدا و اجرای نص قرآن، به رنج و سختی می اندازد: «مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»﴿طه/۲﴾؛ او که باعث مصونیت بشریت از عذابهای التیام نیافتنی و بلاهای رفع ناشدنی در دنیاست: «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»﴿أنفال/۳۳﴾؛ او که مزیّن به جواز مقدس شفاعت است و وسیله نجات از عذاب آخرت: «یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ»﴿انبیاء/۲۸

او که کثرت اولادش از طریق کوثرش، خیر کثیرش، نازنین دخترش، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ادامه یافت و جای‌جای زمین و زمان از حضور نورانی و باکرامتشان، پر برکت شد و دشمنان وجود بزرگوارش به خواست پروردگار، ابتر گردیدند. فخر رازی از علمای اهل سنت می گوید: «جهان و دنیا از اولاد حضرت رسول پُر شده است. کالباقر والصادق والکاظم و الرضا و امثال آن ها؛ اما کسانی که با این خاندان دشمنی کردند، لم یبق من بنی أمیه فی الدنیا احداً. هیچ کس از بنی أمیه در دنیا باقی نماند...» (التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۳۲، ص۳۱۳)

 

محمد(ص) عنایتی ابدی و محبتی بی پایان از سوی خالق ازلی و ابدی بر خلایق است؛ محمد(ص) جلوه لطف خداوندگاری است که عالم و آدم را به واسطه خلقت مصطفایش از عدم به وجود آورد؛ محمد(ص) خورشید بی افول رحمت یزدان است که تا همیشه بر تارک بشریت خواهد تابید؛ محمد(ص) غیرت‌الله است و بندۀ ربّ غیور؛ محمد(ص) جان جهان است و جانان عالمیان؛ محمد(ص) شاهراه کمال است و شاهکلید اتصال؛ محمد(ص) باقیست تا خدا باقیست؛ و تنها باقیمانده و هم‌اسم و رسمِ آن نگینِ انگشتری رسالت و ولایت، بقیه الله الاعظم (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) را می بایست به مدد باورِ عملیِ سرشار از غیرت الهی و محمدی، و تهی از تعصب شیطانی و نفسانی، یاری و همراهی کرد.


تنها آنها که عاری از تعصبات و نفسانیات اند، بی هیچ چون و چرایی به خاتم الاوصیای خاتم الانبیاء ایمان خواهند آورد و در صف یاران و همراهانش قرار خواهند گرفت؛ چراکه او نیز کاری محمدی با دین و باور مردمان خواهد نمود و آئین های تظاهری و شعاری و عقاید متعصبانه، تحریف شده و انحرافی انسانهای عصر جاهلیت مدرن را منهدم نموده و پوستینِ وارون‌شدۀ دین محمد(ص) را به حالت اصلی و حقیقی خویش بر گردانده و تازگی دلچسب و پویاییِ بی بدیلی بدان می بخشد و اسلام ناب محمدی(ص) را از نو احیا می نماید.

از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «من میان دو جاهلیّت برانگیخته و مبعوث شده‌ام و جاهلیّت دوم، بسیار سخت‌تر، مخرب‌تر و مصیبت‌بارتر از جاهلیّت اوّل است.» (الامالی، ج۲، ص۲۷۷ / العقل و الجهل فی الکتاب و السنّه، محمّد الریشهری، ص 273)

از امام صادق(ع) نقل است که فرمودند: «همانا قائم ما با جاهلان سرسخت‌تری نسبت به جاهلانی که رسول خدا(ص) در دوران جاهلیّت با آنها برخورد داشت، روبه‌رو می‌شود و متحمّل رنج و سختی بیشتری خواهد شد.» (بحارالانوار، ج 52، ص 362) راوی می‌پرسد، چگونه چنین چیزی ممکن است؟ فرمودند: «رسول خدا(ص) در حالی به پیامبری برانگیخته شد که مردم سنگ و صخره و مجسّمه‌های چوبی را می‌پرستیدند. امّا قائم ما هنگامی قیام می‌کند که همه مردم جهت مقابله با او به دین و کتاب خدا برای بحث و مجادله متوسّل می‌شوند و با باورهای متعصبانه و عقاید جاهلیِ اسلام‌نما سعی در ردّ دعوت ایشان دارند» (الغیبة نعمانی، ص۳۰۷)

امام علی(ع) می فرمایند: روزگاری می رسد که اسلام را چون پوستینى وارونه مى پوشند «لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً» (نهج‌البلاغه؛ خطبه108) و امامِ زمان، پنهان خواهد شد، آن هنگام که حقیقت اسلام چونان خورشیدی پنهان شده و غروب می کند «فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلَامُ» مهدی(عج) زره دانش بر تن دارد، و با تمامى آداب، و با توجّه و معرفت کامل آن را فرا گرفته است، حکمت گمشده اوست که همواره در جستجوى آن مى باشد، و نیاز اوست که در به دست آوردنش مى پرسد. در آن هنگام که اسلام غروب مى کند و چونان شترى در راه مانده دم خود را به حرکت در آورده، گردن به زمین مى چسباند. او پنهان خواهد شد و در پس حجاب غیبت می رود. او باقى مانده حجّت هاى الهى، و آخرین جانشین از جانشینان پیامبران است. (نهج‌البلاغه؛ خطبه182)

امام باقر(ع) فرمود: «یقوم القائم بامر جدید و کتاب جدید و قضاء جدید...»؛ امام قائم که قیام کند، امری نو و کتابی نو و قضاوتی نو خواهد داشت. (الغیبه/ ص233)

امام صادق(ع) فرمود: «یصنع ما صنع رسول الله یهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله امر الجاهلیة و یستانف الاسلام جدیدا»؛ همان کاری را که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) انجام داد، مهدی(عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) انجام می‌دهد. بدعت‌های موجود را خراب می‌کند؛ چنان‌که رسول خدا اساس جاهلیت را منهدم نمود، آن‌گاه اسلام را از نو بنا می‌نماید. (بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۵۲)

در حدیث دیگری نیز آمده است: «اذا قام القائم جاء بامر جدید کما دعا رسول الله فی بدو الاسلام الی امر جدید»؛ هنگامی که قائم(عج) ظهور کرده با امر جدید خواهد آمد؛ چنان‌که رسول خدا(ص) در آغاز اسلام مردم را به امر جدید دعوت می‌کرد. (ارشاد مفید، ج2، ص384)

«سلک بکم مناهج الرسول فتداویتم من العمى والصم والبکم..»؛ او شیوه پیامبر خدا(ص) را در پیش مى گیرد و انسانها را از کورى، کرى و گنگى نجات مى دهد. (کافى، ج۸، ص۶۶)

و نیز آمده است: «لایترک بدعه الا ازالها و لا سنه الا اقامها»؛ هیچ بدعتی نیست مگر آن که (مهدی) آن را (از پیکر اسلام) می‌زداید و هیچ سنت از بین رفته و تحریف یافته ای نیست، جز این که آن را برپا و اصلاح می‌کند(وسائل‌الشیعه، ج ۲۵، ص۴۳۶)

«لو قام قائمنا… استانف بکم تعلیم القرآن و شرایع الدین و الاحکام و الفرائض کمال انزل‌الله علی محمد(ص)»؛ وقتی قائم ما به پا خیزد…. و سخنگوی ما سخن بگوید، قرآن و احکام دین را همان گونه که بر پیامبر نازل شده است از نو به شما می‌آموزد. (بحارالانوار، ج ۲، ‌ص۲۴۷)

که به فرموده امام رضا(ع): «لاَنَّ اللهَ تَبارکَ و تَعالی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزمانٍ دُونَ زمانٍ وَلا لناسٍ دُونَ ناسٍ فَهُوَ فی کُلِّ زمانٍ جَدیدٌ و َ عِنْدَ کُلِّ قَومٍ غَضٌّ إِلی یَوْم الْقیامة»؛ خداوند قرآن را برای زمان و مردمی خاص نازل نفرموده است لذا قرآن در هر زمانی نو بوده و تا روز قیامت برای هر قومی، طراوت و حرف تازه ای دارد. [چراکه قرآن با بیان قواعد و قوانین، به گونه‌ای نازل شده است که قابلیت آن را دارد تا با استخراج و تطبیق بر مصداق‌های جدید و ملزومات زمان، جواب‌گوی نیاز هر عصر و زمانی باشد] (مسند الامام الرضا، ج1، صص 308-309 / بحارالانوار، ج92، ص15، ح8 / منتخب میزان‌الحکمه، ص416، ح5168)

 

محمدی باشیم تا مهدوی شویم؛

با تعصب، راه به تعبّدِ انسان‌سازِ محمد(ص) و تقیّدِ زمان‌شناسِ مهدی(عج) نمی بریم...

 




لینک مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/281