غفلت از غدیر و ولایت، غافلان را از رفتن بر راه نورانی، به افتادن در چاه ظلمانی رساند و تلاشهای الهی رهبران هدایت را قربانی خدعه های ابلیسی راهبران ضلالت نمود؛ که اگر غدیر فراموش نمی شد، نه فاجعه فاطمیه شکل می گرفت و نه بلای کربلا پدید می آمد و نه مصیبت عظمای غیبت کبرای امام عصر(عج) به طول می انجامید... «ادامه مطلب»...
ولایــتــــــــــــ
راهها بسیارند و راهبران، فراوان. راه خواسته هاس نفس و توقعات خود؛ راه انتظارات مردم و هوس های نفوس؛ راه وسوسه های ابلیس و کشش های شیطانی؛ راه طاغوت ها، منافقین، خشک مقدس ها و کذابین؛ راه نیاکان و پیشینیان؛ و راه خدا و اولیای خدا.
آنچه راهها را از یکدیگر متمایز می کند، همین مقصد و مقصود راه است. اینکه از کجا، به کجا، چرا و چگونه میرویم باعث شکل گیری مرز میان ما و دیگران می شود. در قرآن، مقصد راهها به دو دسته کلی شیطانی و الهی و در نتیجه، جهنمی و بهشتی تقسیم شده اند:
«فَاستَمسِک بِالَّذی أوحِیَ إِلَیکَ إِنَّکَ عَلىٰ صِراطٍ مُستَقیمٍ»(زخرف/۴۳) آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی.
«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ؛ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ»(اعراف/16و17) من براى فریفتن انسانها حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست، آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت.
«فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»(شوری/7) گروهی در بهشت و گروهی در جهنم هستند.
انسان به حرکت زنده است و برای تحرک، محتاجِ راه و راهنما. راهی که آدمی را به تو در توی سیاهی و انحراف نکشانَد و بهشت دنیا و آخرت را به خداپسندانه ترین شکل ممکن پدید آورَد. راهی که بی انحراف و کاستی، روزهای ناب و دل انگیز را رقم بزند و مسیری محکم و استوار باشد برای دستیابی به کامیابی بی افول و سعادت پایدار دو جهان. راهی که هم نان شود و هم ایمان؛ هم معاش را پر رونق کند و هم معاد را آباد سازد؛ هم خلقت آدمی را هدف و منزلت بخشد و هم عزتش را افزون سازد؛ راهی مستقیم و عالی، راهِ رشد و تعالی، راه علی: «صراط المستقیم امیرالمومنین علی(علیه السلام) است» (منقول از امام صادق ع، نورالثقلین، ج1، ص32)
آری! پیروان راستین پیامبر(ص) کسانی هستند که از هر گونه تحریف و تغییر و بدعت و انحراف از اصول اساسی تعلیمات آن حضرت بر کنار شدند و در همان گروه و راهی باقی ماندند که پیامبر به آن مبعوث شد، به همین جهت در حدیثی از رسول خدا نقل شده است: «والذی نفسی بیده لتفترقن هذه الأمة على ثلاثة وسبعین فرقة کلها فی النار الا فرقة وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُون و هذه التی تنجو من هذه الامة»؛(نورالثقلین، ج۲، ص۱۰۵) سوگند به آن کس که جانم بدست او است این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند که همه در دوزخند جز یک گروه که خداوند در آیه «و مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ ... »(اعراف/181) به آنها اشاره کرده است. تنها آنها، اهل نجاتند.
عدد ۷۳ فرقه، عدد کثیر می باشد و اشاره به گروههاى مختلفى است که با ارائه راههای گوناگون در طول تاریخ اسلام، گاه با عقائد عجیب و غریب روى کار آمدند اما اکثر آنها منقرض شده اند و امروز تنها نامى از آنها در کتب تاریخ عقائد به چشم می خورد.
در تفسیر عیاشی نقل شده که امام علی(ع) نیز این حدیث را فرموده، همچنین در المیزان از برهان و از امیرالمومنین(ع) بلفظ «یفترق هذه الامّة ...» نقل شده است و در آخر آن هم آمده است: «اَنَا و شیعتى».
در حدیث دیگرى که در منابع اهل تسنن از على علیهالسلام نقل شده میخوانیم که امام(ع) ضمن اشاره به گروههاى مختلفى که در آینده در امت اسلامی پیدا میشوند، می فرمایند: گروهى که اهل نجاتند من و شیعیان و پیروان مکتب من هستند.(تفسیر برهان، ج۲، ص۵۳)
و در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «یا عمّار! اِن رَأیتَ عَلیّاً قَد سَلَکَ وَادیّاً وَ سَلَکَ النّاس وَادیاً غَیرهُ فَاسلک مَعَ عَلیّ وَدَع النّاس» ای عمّار! اگر دیدی علی علیه السلام به راهی می رود، و همه مردم به راهی دیگر، تو با علی علیه السلام حرکت کن، و همه مردم را رها کن. (حلیة الاولیاء، ج ۱، ص ۸۶/ ارشاد مفید؛ 2؛105)
و همچنین از پیامبر عظیم الشان اسلام است که: «اگر تمامی مردم بر محبت و ولایت عملی علی جمع می شدند خداوند آتش جهنم را خلق نمی کرد. (بحار النوار، ج۳۹، ص۴۲۸)
راه نجات، از گذرگاه ایمانِ خالص و عملِ مخلص می گذرد. ایمان و عملی که نشأت گرفته از آموزه های ناب الهی بوده و مخلوق را با روش مد نظر خالق به سعادت و کمال می رساند.
ایمان به خدا و عمل بر اساس امر او، آغاز راهی است که آدمی را از بیراهه نفسانیت به راهِ راهوارِ عبودیت می بَرَد.
مومن در مبنایی ترین حالت ممکن به کسی گفته می شود که ایمان به خدا داشته باشد.
پیامبر اسلام، مومن است چراکه به خدا ایمان داشته و بر مبنای دستورات پروردگار عمل کرده است.
علی(ع)، مومن است چراکه به خدا و رسولش ایمان داشته و بر مبنای فرامین الهی و سنت نبوی عمل نموده است.
پیامبر(ص) برای مومن بودن نیازمند ایمان به ولایت علی(ع) نبوده بلکه ایشان با اقرار به ولایت الهی، مومن محسوب می شود.
علی(ع) برای مومن بودن نیازمند ایمان به ولایت خدا و رسول اوست.
اما فرزندان و پیروان و شیعیان علی ابن ابیطالب(ع) برای مومن بودن می بایست به ولایت خدا و پیامبر و علی، ایمان داشته باشند تا مومن و شیعه به حساب آمده و جزو نجات یافتگان محسوب شوند.
بنابراین، مومن بودن پس از علی، با پذیرش ولایت علی است که معنا می یابد و با تسلیم در برابر ولایت علی و اولاد معصوم حیدر کرار است که مفهوم پیدا می کند.
پس، انسانها زمانی به حقیقت ایمان و عمل صالح دست خواهند یافت که در پندار و کردار، مومن به ولایت علی باشند و او را امیر و مولای خویش پندارند؛ از همین روست که تنها علی، امیرالمومنین است و نه هیچ فرد دیگری؛ چرا که مومن بودن همه مومنین پس از تعیین وصایت و ولایت علی توسط خدا و اعلان آن از سوی پیامبر، با پذیرش ولایت او و تبعیت از این امیر بینظیر الهیست که میسر می گردد.
وِلایت و مشتقات آن به معنای سرپرستی، مالکیت تدبیر و صاحب اختیار بودن از واژههای پراستعمال قرآن کریم است. ولایت به معنای سرپرستی و تصدی امور، بیشتر در اندیشه شیعه مورد توجه است که سیاق برخی از آیات قرآن کریم نیز به آن اشاره دارد. علامه طباطبایی معتقد است که ولایت در قرآن کریم صرفا به معنای محبت نیست بلکه به معنای مالکیت، تدبیر و سرپرستی است. از میان آیات مربوط به مقوله ولایت با مفهوم سرپرستی در قرآن، آیه ۵۵ سوره مائده است که از مهمترین دلایل اثبات امامت حضرت علی(ع) بشمار می رود و به آیه «ولایت» مشهور است. این آیه به نظر بسیاری از علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت مانند زمخشری، طبری، نیشابوری، فخر رازی در وصف حضرت علی(ع) نازل شده است.
موضوع ولایت از مهمترین مباحث قرآنى بشمار مىرود، حقیقت ولایت در قرآن از جایگاه بلند اعتقادى و محتواى عمیق ارزشى برخوردار است و از ذخایر و گنجینههاى نهفته در درون و باطن عالم و آدم حکایت مىکند، که آن نیز از سرچشمه حقایق باطنى جهان و کُنه وجود عالم و نیز مبدأ اعلاى فیض بوده و جهان را حیات بخشیده و بر هر آنچه هست، از مُلک و ملکوت، غیب و مشهود، تکوین و تشریع سیطره پیدا کرده است.
ولایت در قرآن، حکایت حقیقت آدمى است که استعدادهایش در اثر پیوند با ولایت بالذّات و مطلقه حق و عبادت و قرب به او به منصّه ظهور رسیده است؛ تا آنجا که به غایت منزلت انسانى، یعنى «انسان کامل» که همان مقام «عبودیت و بندگى» است، رسیده است؛ و در نتیجه به مقامها و منصبهاى رفیع الهى نبوّت، امامت و مانند آن دست یافته است.
مقام امامت خلافت کلّى الهى است و خلافتى است تکوینى و ذاتی، که به همین جهت، جمیع موجودات و ذرّات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. خداوند همان ولایت تکوینى و تشریعى که خودش دارد، همان ولایت را بدون این که جدا کند به پیغمبر و امام علیه السلام داده است و البته معلوم است که «ولایت خدا» اصلى و حقیقى است و ولایت امام علیه السلام تبعى و به دنبال ولایت خداست و از شئون و نتایج ولایت خداوندى است و از آن مستقل و جدا نیست.
امامت به معناى ولایت، بالاترین مقام معنوى انبیاء و اوصیاست. آن، همان چیزى است که شیعه به آن معتقد بوده و بر آن پافشارى مىکند. شیعه با الهام از آیات قرآن کریم و مکتب اهل بیت علیهم السلام معتقد است در هر زمانى یک انسان کامل که حامل معنویت کلى انسانیت است، وجود دارد و او حجت خدا بر خلق است و براى چنین امامِ حامل ولایت تکوینى خاص، مقاماتى مقرر است.
از جمله آن مقامات، تسلط امام بر ضمایر و دلهاست. بدین معنا که امام از نظر شیعه یک روح کلى محیط بر همه روحها است. در بیشتر زیارت هاى ائمه علیهم السلام بر این مقام والاى آنها تصریح شده است. به عنوان نمونه در اذن دخول حرم پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام مىخوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقٰامى وَ تَسْمَعُ کَلاٰمى وَ تَرُدَّ سَلاٰمى» گواهى مىدهم که شما جایگاه مرا مشاهده مىکنید، سخنم را مىشنوید و سلامم را پاسخ مىدهید.
رسول خدا صلى الله علیه و آله با استناد به چنین ولایتى که از جانب خداوند به او اعطا شده است در جریان غدیر خم، مسلمانان را بر وجود چنین ولایت همهجانبهاى در وجود جانشین خویش حضرت على علیه السلام خاطر نشان ساخت و با بیانى روشن حجت را بر همگان تمام کرد. حضرتش نخست از مسلمانان پرسید: «اَلَسْتُ اَوْلىٰ بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قٰالُوا بَلىٰ»؛ آیا من از خود شما بر شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آرى. سپس فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاٰهُ فَهٰذٰا عَلِىٌّ مَوْلاٰهُ»؛ هر کس را که من مولا و صاحب اختیار اویم، على علیه السلام نیز مولا و صاحب اختیار اوست.
استاد شهید مطهرى پس از نقل حدیث مزبور در ذیل داستان غدیر مىنویسد: معلوم است که پیامبر(ص) مىخواهد همان اولویت خویش بر نفوس را براى على(ع) تصویب کند.(امامت و رهبرى، ص١٠۶ )
چنین ولایت مطلقه تکوینى براى همه ائمه علیهم السلام بوده و به حضرت على علیه السلام اختصاص ندارد، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «وَلاٰیَتُنٰا وَلاٰیَةُ اللّٰهِ الَّتی لَمْ یُبْعَثْ نَبِیّاً قَطُّ اِلاّٰ بِهٰا»(اصول کافى، ج١، ص۴٣٨) ولایت ما همان ولایت خداست، ولایتى که هیچ پیامبرى جز بر آن برگزیده نشد.
از جمله آیاتى که بر ولایت به معناى امامت تصریح کرده، آیه ابتلا است: «وَ اِذِا ابْتَلىٰ اِبْرٰاهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمٰاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قٰالَ اِنّی جٰاعِلُکَ لِلنّٰاسِ اِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیَتی قٰالَ لاٰیَنٰالُ عَهْدِى الظّٰالِمینَ»(بقره/124) هنگامى که ابراهیم را پروردگارش با وسایل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند بر او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم! ابراهیم گفت: از دودمان من نیز امامانى قرار ده! خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمىرسد!
هویداست که هدف خداوند از آزمایشهای ابراهیم(ع)، شناخت او نبود زیرا این گونه آزمایشها از مقام خداوندى که بر همه چیز احاطه علمى دارد، بدور است؛ بلکه هدف، فراهم ساختن زمینه مساعد براى بروز استعدادهاى نهفته در درون ابراهیم علیه السلام جهت رسیدن به کمالات بالاى معنوى و مقامات عالى اخلاقى-انسانى مىباشد که او را شایسته دریافت مقام والاى امامت و رهبرى همهجانبه مادى و معنوى و نیز باطنى و ظاهرى کرده بود.(تفسیرالمیزان، ج١، ص٢٧٠- ٢٧٣)
«ولایت» ارزندهترین نعمت الهى است که به بشر ارزانى گشته است. «ولایت» اکمال دین و اتمام نعمت است. خداوند سبحان در قرآن مىفرماید: «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی»(مائده/3)
سوره مائده به اتّفاق مفسران، آخرین سورهاى است که نازل شده است. بسیارى از اخبار منقول از راویان و مفسران شیعى و راویان تسنن، شأن نزول این آیه را واقعه غدیرخم و نصب امیرمؤمنان(ع) به ولایت مسلمین و خلافت پیامبر(ص) مىدانند. یعنى مقصود از اکمال دین و اتمام نعمت، همان فریضه ولایت امیرمؤمنان است.
بنابر اعتقاد شیعه پس از پیامبر(ص)، ائمه معصومین(ع) عهدهدار حکومت و ولایت هستند و این مقام از سوى خداوند براى آنان ثابت است و اطاعت از آنان به حکم خدا و رسول واجب مىباشد.
«أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(نساء/59)
«اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ»(مائده/55)
روایات بسیاری، ولایت را از اساسیترین و مهمترین پایهها و ارکان دین برشمردهاند. چرا که شامل مساله سرپرستی و زمامداری امور دینی اعم از ظاهری و باطنی، جسمی و روحی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، عبادی و اجتماعی میشود مسائلی که همه از شئون دین اسلام هستند و از اموریاند که رسول الله(ص) بر آن ولایت داشته است.
ولایت در اندیشه شیعه بسیار مهم است چرا که در برخی از روایات، ولایت شرط قبول دیگر اعمال عنوان شده است و این مسئله برای شخص پیامبر اکرم(ص) هم مهم بوده است؛ چون آن مقداری که رسول خدا(ص) به ولایت سفارش کردند، به دیگر مسائل دینی سفارش نکردند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله در روایات متعددی همچون روایت عشیره، روایت انس، روایت غدیر، روایت منزلت، روایت ثقلین، روایت سفینه و ... به مساله ولایت اشاره کردهاند. علاوه بر این شهادت ثالثه در اندیشه شیعه؛ یعنی شهادت به ولایت امام علی(ع) در اذان و اقامه بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم(ص) نیز نشان دهنده اهمیت ولایت در اندیشه شیعه است، امری که علمای اهل سنت آن را بدعت عنوان کردهاند در حالی که شواهدی نیز وجود دارد که مساله شهادت به ولایت امام علی(ع) در اذان قبلا توسط افرادی همچون سلمان و ابوذر در زمان حیات پیامبر مورد استفاده قرار گرفته است.
*روایت عشیره: حدیث یومُ الدّار مشهور به حدیث یوم الإنذار و حدیث عشیره، روایتی از پیامبر اکرم(ص) است که در آن، از خویشاوندان خود میخواهد دعوت او را بپذیرند و اسلام بیاورند و در ضمن آن به وصایت و خلافت علی بن ابی طالب(ع) تصریح میکند.
پیامبر(ص) فرمود:«یا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنِّی وَاللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَی أَنْ أَدْعُوَکُمْ اِلَیهِ فَأَیکُمْ یؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الْأَمْرِ عَلَی أَنْ یکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟ ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. خدا به من فرمان داده است تا شما را بهسوی او فراخوانم، اکنون کدامیک از شما مرا یاری میکند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟»
کسی پاسخ نداد. امام علی(ع) که از همه کوچکتر بود، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری میکنم». پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید»(تاریخ طبری، ج۲، ص۲۷۹/ سید بن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۲۱/ و...)
بنابر گزارش منابع تاریخی، حدیثی و تفسیری، این حدیث پس از آن صادر شد که در سال سوم بعثت، طبق آیه ۲۱۴ سوره شعراء مشهور به آیه انذار، پیامبر مامور شد تا اقوام نزدیک خویش را به اسلام دعوت کند. این حدیث از جمله ادلّۀ متکلمان امامیه در اثبات خلافت بلافصل و وصایت امام علی(ع) است.
*روایت انس: انس بن مالک گفت پیامبر اکرم(ص) میفرمود فردای قیامت هفتاد هزار نفر از پیروان من بدون حساب به بهشت وارد میشوند، سپس به طرف علی(ع) التفات کرده فرمود آنها شیعه تواند و تو امام آنهائی.(ارشاد شیخ مفید، ص۳۰)
*روایت غدیر: خطبه غدیر، خطبهای که پیامبر اسلام(ص) در واقعه غدیر ایراد کرد و در آن علی(ع) را جانشین خود معرفی نمود. این خطبه در ۱۸ ذیالحجه سال ۱۰ قمری، هنگام بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم، بعد از نزول آیه تبلیغ ایراد شد. بسیاری از عالمان شیعه و سنی این خطبه را نقل کردهاند. حدیث غدیر بخشی از این خطبه است که در آن، پیامبر فرموده است:«هرکس من مولا و سرپرست اویم، علی(ع) مولا و سرپرست اوست». این بخش از خطبه را بیش از ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین به صورت متواتر نقل کردهاند. این خطبه از قویترین دلایل ولایت امیرالمومنین بعد از پیامبر اسلام است. قرائن و شواهد مختلفی این حدیث را در اثبات ولایت امیرالمومنین تأیید میکنند. علامه امینی سلسله اسناد خطبه غدیر را از منابع اهل سنت گردآوری کرده و به همراه سایر دلایلِ اثباتکننده واقعه غدیر، در یازده جلد کتاب الغدیر، منتشر کرده است.
*روایت منزلت: حدیث منزلت روایتی که جایگاه امام علی(ع) را نسبت به پیامبر اکرم(ص)، همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی معرفی میکند. این حدیث از احادیث مشهور نبوی و مورد قبولِ عالمان شیعه و اهل سنت است. عالمان شیعه به این حدیث برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) پس از پیامبر و نیز برتری موقعیت ایشان بر دیگر اصحاب استدلال میکنند. از نظر عالمان شیعی این حدیث متواتر است. این حدیث در مناسبتهای مختلف از پیامبر(ص) شنیده شده که مهمترین آنها در جنگ تبوک است. مشهورترین نقل این حدیث آن است که پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی» تو نسبت به من بهمنزله هارون نسبت به موسى هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.(ارشاد مفید، صحیح بخاری و...)
*روایت ثقلین: حدیث ثقلین حدیثی مشهور و متواتر از پیامبر اسلام(ص) درباره جایگاه قرآن کریم و اهل بیت پیامبر(ص) در دین اسلام پس از آن حضرت. بر اساس این حدیث، پس از درگذشت پیامبر (ص)، برای هدایت باید به قرآن و اهل بیت تمسک جست و این دو، همواره در کنار یکدیگرند. صحّت انتساب این حدیث به پیامبر(ص) را همه مسلمانان، شیعه و سنی، پذیرفته و حدیث را در کتابهای حدیثی خود آوردهاند. شیعیان با تکیه بر این حدیث، معتقد به لزوم امامت و عصمت امامان(ع) و نیز دوام امامت در همه زمانها هستند. در اصول کافی، از کتب اربعه و اصلی شیعه آمده است: «إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی أَیهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکمْ سَتَرِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَینِ وَ الثَّقَلَانِ کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ أَهْلُ بَیتِی...» من در میان شما دو چیز باقی میگذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند. ای مردم بشنوید! من به شما رساندم که شما در کنار حوض بر من وارد میشوید، پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد، یعنی کتاب خدا و اهل بیتم.
*روایت سفینه: حدیث سفینه، حدیثی مشهور از پیامبر اسلام(ص) که در آن اهل بیت(ع) خود را برای مسلمانان، به کشتی نوح تشبیه کرده است. این حدیث یکی از ادلّۀ روایی شیعیان برای اثبات جایگاه ویژه اهل بیت(ع) پیامبر اکرم(ص) در هدایت و رهبری مسلمانان است. حدیث سفینه بنابر نقل ابوذر غفاری از پیامبر(ص)، این چنین است: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَی، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» مَثَل اهل بیت من در میان شما کشتی نوح است، هر کس به این کشتی داخل شود نجات مییابد، و هر کس جا بماند، غرق میشود.(أمالی شیخ طوسی، ص۶۳۳/ المستدرک حاکم نیشابوری و...)
ولایت مانند حقیقت و وجود، دارای مراتب و مدارجی است. ولایت معنوی، بالاترین مراحل ولایت است که نوعی اقتدار و تسلط فوق العاده تکوینی و تصرف الهی است. یکی از اسمای حُسنای خدای سبحان، «ولی» است و تنها «ولی» نیز اوست؛ انسان برای اینکه ولی خدا شود، باید به معرفت و اخلاص برسد تا مظهر نام مبارک «الصمد» و نام والای «ولی» که از اسمای حسنای حق است در او متجلی شود، زیرا منشا ولایت الهی صمدیت و بی نیازی خدای سبحان است. تصرفات خاص ولی الله در عالم به خاطر قرب او به خداست که به اذن خدا این مقام را دریافت کرده است.
ولیِّ خدا با حرکت معصومانه خویش بر طریق نجات، راهبر راه سعادت و راهنمای قرب حق و مربی حاذق روشهای دستیابی به حکمت خاص و حقیقت خالص شده است تا مشتاقان زیستن بر مدار صراط مستقیم را یار و یاوری صدیق و شفیق باشد.
بیگمان شناخت این راهنمای معصوم از گناه و بری از اشتباه، رهروی راه هدایت و کمال را با معرفت بیشتر و کاملتری به سمت تعالی و نجات سوق می دهد. مسئله امامشناسی یکی از آن معارف ناب است که هر کس توان رسیدن به آن را بدون راهنمای امامشناس ندارد و از آنجایی که شناخت امام یکی از مسلمات و ضروریات اسلام است، اگر مسلمانی، بدون شناخت امام از دنیا برود همانند مردان جاهلیت از دنیا رفته است. چنان که پیامبر خدا(ص) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه» هر که از دنیا برود و امام زمان خویش را نشناسد به مردن جاهلیت از دنیا رفته است. این روایت به تعبیرهای مختلفی در کتابهای شیعه و سنی آمده است. (کافی، ج۱، ص۳۷۶/ مسند طیالسی، ج۳، ص۴۲۵/ و...)
بر این اساس، در قدم نخست باید امام را شناخت و سپس از او پیروی نمود و از وجود پر فیضش برای پیمودن راه هدایت، به عنوان راهبر و راهنمایی راه بلد، استمداد جُست. خداوند این مقام رفیع و بلند را به عدهای انگشتشمار که تعداد آنها از دوازده نفر فراتر نمیرود، اختصاص داده و پیامبر بزرگوار اسلام(ص) ضمن دهها روایت به نام مقدسشان اشاره کرده و برخی از معصومان(ع) همانند امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره به گوشهای از اوصاف آنها پرداختهاند.
زیارت جامعه که دارای مضامین بسیار عالی است و از زبان امام هادی(ع) و در پاسخ به خواستهی یکی از ارادتمندان اهلبیت(ع) صادر شده، اگرچه به شیوه خطابی و گفتاری است؛ اما در حقیقت بیانگر مقام والای امامت است که از طرف امام معصوم(ع) بیان گردیده است. این زیارت را شیخ طوسی در تهذیب و صدوق در فقه و عیون اخبارالرضا نقل کردهاند.
این زیارت عارفانه که انشاء و گفتار امام هادی(ع) نسبت به سایر امامان(ع) است از زیباییهای خاصی برخوردار میباشد. در این زیارت که آن را به حق میتوان ارادتنامه نامید، حضرت به بیش از دویست فضیلت و منقبت از اهل بیت(ع) اشاره میکند که با در نظرگرفتن این فضیلتها در کنار سایر معارف، اهمیت این عرفاننامه برهمگان آشکار میگردد:
در این ارادتنامه، امام(ع) به رابطهی امامان(ع) با خداوند اشاره کرده و به جایگاه خدا در نظر امامان معصوم(ع) پرداخته است.
-امام به عملکرد معصومین(ع) در برابر دین خدا و اجرای تعهد و میثاقی که داشتهاند اشاره میکند.
-بیان دیگر امام هادی(ع) این است که حق، همراه امامان است و هرگز از آنان جداشدنی نیست و هرکه از آنان دور شود گمراه خواهد شد.
-امام با اشاره به جایگاه رفیع امامان(ع) در اسلام و مسلمانان، تصریح میکند که آنان شاهراه و راه راست و گواهان در دین و آن امانتی هستند که حفظش بر مردم واجب است.
-در این زیارت، امام(ع) با بیانی شیرین به ما تعلیم میدهد که در محضر ائمه به فضل و رتبه و مقام رفیع و حق عظیمشان اعتراف کنیم.
-براساس مضمون این زیارت ما باید آمادگی همه جانبه علمی و عملی خود را جهت دفاع از امامان نشان دهیم.
-امام(ع) دراین زیارت تاکید میکند که تمام اعمال به پیروی از امامان مقبول میافتد.
-و دهها نکته هدایتگر و روشنی بخش دیگر که جای عمری تدبر و توجه عملی دارد...
آری! زیارت جامعه کبیره که درسنامه راه و راهنماشناسی و وظیفهشناسی مردم در برابر مقام عظمای امامت و ولایت است، هر رهروی راه هدایت را در کسب معرفت نسبت به ولی و راهبر راستین، هادی شده و به مهدی می رساند.
امام هادی(ع) در این زیارتنامه، امامان معصوم(ع) را امامان هدایت، چراغهای تاریکیها، نشانههای پرهیزکاری، صاحبان خرد، پناهگاه مردمان، نمونههای اعلای الهی و حجتهای خدا بر اهل دنیا و آخرت، معرفی کرده است، همچنین آنها را جایگاههای شناسائی خدا و مسکنهای برکت خدا و معدنهای حکمت خدا و نگهبانان سر پروردگار و حاملان کتاب خدا و اوصیای پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دانسته است. آنان دعوتکنندگان به سوی خدا و راهنمایان به راههای خوشنودی خدا و استقراریافتگان در فرمان پروردگار و کاملان در محبت خدا و مخلصان در توحید و آشکارکنندگان امر و نهی خدا و بندگان گرامی او هستند که هرگز بر خداوند در گفتار پیشی نگیرند.
در این زیارت گرانسنگ امامان(ع) به عنوان نمایندگان خدا و برگزیدگان او و گنجینهی دانش پروردگار و راه و نور و برهان روشن او، پیشوایان راهبر و راهیافته و معصوم و گرامی و مقرب و پرهیزکار و راستگو و زبدهای معرفی شدهاند که فرمانبرداران خدا و قیامکنندگان به فرمان او و انجامدهندگان خواستهاش میباشند.
خداوند امامان را پسندید تا جانشینانش در زمین و حجتهای او بر بندگانش و یاورانی برای دینش و نگهبانان برای رازش و گنجینهداران برای دانشش و مفسران وحیاش و پایههای توحیدش و گواهان برخلقش و نشانههایی برای بندگانش باشند.
در این زیارت میخوانیم که خداوند امامان را به صورت نورهایی آفرید و گرداگرد عرش قرار داد و با آوردنشان در این جهان بر ما منت نهاد، و در خانههایی قرارشان داد که نام و یاد او در آنها برده شود. امامان وجودهای گرانبهایی هستند که فرمانبرداری از آنان فرمانبرداری از پروردگار میباشد. آنچه را که خداوند به امامان داده به هیچیک از جهانیان نداده است، هر شخص شریفی در برابر مقام رفیعشان سر به زیر آورده، و هر متکبری به فرمانبرداری آنان گردن نهاده و هر گردنکشی فروتن گشته و زمین به نور وجودشان روشن شده است.
در زیارت جامعه از امامان(ع) به عنوان کسانی یاد شده اند که خداوند عالم وجود را به برکتشان آغاز کرد و به آنان نیز به پایان خواهد رساند. به خاطر وجود مقدس امامان(ع) است که باران میبارد و به یمن وجود و برکتشان، خداوند آسمان را نگه میدارد و به وسیله آنان غم و اندوه، زدوده شده و هر سختی و ناگواری برطرف میشود.
این امام است که خداوند به وسیلهی او ما را از ذلت و بدبختی بیرون آورده و از سختیها و گرفتاریها نجات داده و گشایشی حاصل میکند. خداوند متعال، به وسیله امام معصوم، ما را از پرتگاه هلاکت و نابودی و از آتش جهنم نجات میدهد و بهوسیله دوستی و پیروی از آنان، دستورات دینمان را تعلیم میدهد و سعادت پایدار و ابدی می رساند.
حال با توجه به این توصیفات مختصر و استدلالات مجملی که از جایگاه امامت و ولایت آن راهبران الهی به راه مستقیم هدایت، عنوان شده، واجب است از خودمان بپرسیم: وظیفه ما در برابر این وجودهای مقدس چیست؟ امامانی که به فرموده امام هادی(ع): «زیبا و شیرین است نامشان و بزرگوار است جانشان و بزرگ است مقامشان و برجسته است شان و منزلتشان و راست است وعدههایشان، و نور است سخن و گفتارشان، و رشد و رستگاری است دستورشان، و به پرهیزکاری است سفارششان، و احسان و نیکی است عادت روشنشان، و بزرگواری است شیوه شان، و حق و راستی است رفتارشان».
آیا نباید در شناخت این بزرگواران کوشش بیشتری کرد، آیا سزاوار است که با وجود این همه اوصاف زیبا و منقبتهای بیشمار از این وجودهای مقدس غافل باشیم و حقشان را آنطور که باید نشناسیم؟
آیا همینکه به زبان، ابراز دوستی کنیم و در عمل، هم پیاله دشمنانشان شویم، آن بزرگواران را از ما راضی و خُرسند می سازد؟
آیا با حلوا حلوا گفتن، هیچ کامی شیرین می شود و می توان صرفا با یکسری اعمال صوری و ظاهری، خودمان را گول بزنیم که مثلا ما شیعه و محب امیرالمومنین و اولاد معصومینش هستیم؟
اگر تا قیام قیامت، مجالس شادی و عزا بپا کنیم و جشن غدیر و روضه محرم بگیریم اما در تربیت مدام و حساب شده خویش، کوشا نباشیم و نسبت به مقام ولایت، معرفت عملی نیابیم و همواره بر اساس نص قرآن و سنت قرآنی والیان معصوممان عمل نکنیم و به جای پیروی از صراط مستقیمِ علی و الگو قرار دادن مکتب مقدس علوی، مشغول نفس مهذب نشده و مرعوب نفوس شیطان زده باشیم، نه مسلمانی مان برایمان نجات بخش است و نه اسلاممان به حال ستمکاران و منافقان و مقدس مآبان مضر و خطرناک خواهد بود؛ که بالعکس، خودمان از هر ظالم و کافری مخرب تر و دهشت انگیز تر نیز می گردیم!
مگرنه آنکه ابن ملجم مرادی، عاشق علی بود و در وصفش شعرها می سرود و میخواند؛ اما همین انسان به اصطلاح عاشق، همین انسان نماز شب خوانی که حافظ کلام وحی بود و با مقدس مآبی اش سجاده ها آب می کشید، بر امیرالمومنین، امام المتقین و سید العارفین و الزاهدین، شمشیر کشید و فرق مبارکش را در محراب عبادت شکافت!
آری! غفلت از غدیر و ولایت، غافلان را از رفتن بر راه نورانی، به افتادن در چاه ظلمانی رساند و تلاشهای الهی رهبران هدایت را قربانی خدعه های ابلیسی راهبران ضلالت نمود؛ که اگر غدیر فراموش نمی شد، نه فاجعه فاطمیه شکل می گرفت و نه بلای کربلا پدید می آمد و نه مصیبت عظمای غیبت کبرای امام عصر(عج) به طول می انجامید.
در زیارت جامعه کبیره خطاب به امامان معصوم(ع) چه زیبا بیان گردیده و از ما نیز خواسته شده است که چنین بگوئیم و عمل کنیم و بر همین راه راست و عقیده راسخ باشیم:
«خدا را و همچنین شما را گواه میگیرم که من به شما ایمان دارم و به آنچه شما به آن ایمان دارید. و کافرم نسبت به دشمن شما، بینایم به مقام شما، دوستدار شما و دوستدار دوستان شما هستم. بغض دشمنانتان را در دل دارم و دشمن آنهایم. در صلح هستم با هر که در صلح با شماست و در حال جنگ هستم با هر کس که با شما در جنگ است...
به نهان و آشکارتان، و حاضر و غائبتان، و اوّل و آخرتان ایمان دارم، و در همه اینها واگذارنده کار به شمایم، و در اینها به همراه شما تسلیمم، دلم تسلیم شماست، رأیم تابع شماست، و یاری ام برای شما مهیاست، تا زمانی که خدا دینش را به وسیله شما زنده کند، و شما را در ایامش بازگرداند، و برای عدالتش آشکارتان نماید، و در زمینش پابرجایتان فرماید، پس با شمایم با شما، نه با غیر شما، به شما ایمان آوردم، محب و مطیع و فرمانبر ولایت آخرین شمایم، همانطور که محب و مطیع و فرمانبر ولایت اوّلین شما هستم.»
بیاییم مهدی آل محمد(ص) را به جای پراکندگی ها و بدعهدی هایمان مهمان هم عهدی های پاک و پایدار و پیوندهای ناگسستنی روشن و ریشه دار نماییم.
بیاییم وارث غدیر را بیش از این در میانه عاشورای غربت و مظلومیت غیبت سالیانمان تنها و بیابان گرد و گریان رها نکنیم.
بیاییم آن باقیمانده از ولایت خدا بر روی زمین و خاتم نسلی از برترین آفریدگان پروردگار و ذریه پاک و طاهر وصی و جانشین پیامبر الهی، امیرالمومنین امام علی(ع) را با ساختن خود و هر نفس تشنه ای بر مبنای آموزه های اصیل وحیانی، نصرت و یاری نماییم.
بیاییم برای خودمان و آینده جامعه مان هم که شده آدم باشیم! اگر اسباب فرج امام عصر(عج) را فراهم نمیکنیم، مانع ظهورش نشویم؛ اگر راهگشا نیستیم، سدّ راه نباشیم؛ اگر باعث هدایت نمیشویم، گمراه نکنیم؛ اگر سبب خیری نیستیم، شر نرسانیم؛ اگر راست گفتن را نیاموخته ایم، دروغ نگوییم؛ اگر خوب گویی را پیشه نمی کنیم، بدگویی ننماییم؛ اگر شکرگزار نیستیم، ناسپاسی ننماییم؛ اگر اهل بذل و بخشش نیستیم، دزدی نکنیم؛ اگر محبت کردن نمیدانیم، آزار نرسانیم؛ اگر حرکت در راه مقدس انسان کامل شدن برایمان سخت است، حیوان نباشیم؛ اگر...؛ شاید اینگونه کمتر نمک به زخمهای مردی بزنیم که جان و توان خودش را بر سر راهی نهاده است که پدران بزرگوارش نهادند و فدا نمودند.
بیاییم تا دیر نشده حقیقت غدیر را دریابیم...
#غدیری_باشیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
لینک مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/262