ملتی که اینجا قصرهای روی هم روی هم درست کنند، و آنجا زاغه نشینها باشند- شما همه زاغه نشین را دیدید چه طورند؛ لابد شماها دیدید، من هم صورتش را دیدم. یک مملکتی که زاغه نشینها آنطور باشند و مردم به فکر اینها نباشد، این مملکتْ مملکت اسلامی نیست. این صورت است، محتوا ندارد... «ادامه مطلب»...
ما اسلامی نیستیم!
امام خمینی:
الآن ما باز محتوای اسلام را، واقعیت اسلام را در ایران پیاده نکردیم. ما، همه ما رأی دادیم به جمهوری اسلامی؛ صحیح. با رأی تنها اسلام نمیآید.
به حسب رسمیت، رسمیت مملکت ایران الآن جمهوری اسلامی است، به حسب رأی همه مردم؛ اما محتوای اسلام باید در این جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند. فقط ما بگوییم جمهوری اسلامی و همه جهاتش غیر اسلامی باشد، این اسلام نمیشود که...
آن هم سابق میگفت اسلام! معاویه هم داد میکرد اسلام! نماز جماعت هم میرفت میخواند، امام جماعت هم بود. خلفای بنی العباس هم بعضیشان از فضلا وعلما بودند و بعضیشان - یا همهشان - هم نماز جماعت میخواندند و آداب صوری را عمل میکردند؛ لکن محتوای اسلام را اینها، محتوای قرآن را اینها میخواستند تهی کنند.
اینها با اعمالشان میخواستند که یک اسلامِ منهای محتوا مثل حالا... اینها میخواستند که یک اسلامی [...] «اسلام را قبول داریم»؛ بله، اسلام اما الفاظ فقط! دیگر از حد لفظ نرود به محتوا.
دوری گزینی از اعمال بیمحتوا و نمایشی
...متوجه باشید که أنْ تقُومُوا لِلّهِ، إنما أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ؛ اینکه نهضت، قیام، برای خدا باشد. هر کاری میکنید برای خدا باشد. نمایش نباشد، برای خدا باشد. پرنمایش اما نه برای نمایش، برای خدا. محتوایش را حفظ کنید...
بازار سرمایه داری و بازار اسلامی
ما الآن به آخر نرسیدیم. تا حالا [جمهوری اسلامی] جز یک الفاظی بیشتر نبوده. البته کارهایی کردهاند اما آنی که ما میخواهیم تا حالا نشده است. یک رأیی دادیم به جمهوری اسلامی. آن رژیم رفت و یک رژیم دیگری است لکن باید همه چیز اسلامی بشود.
آن روزی ما به آخر مقصد رسیدیم که همه چیزمان اسلامی باشد. بازار یک بازار اسلامی باشد. بازاری که یک متاعی را یک تومان میخرد و سی تومان به این فقرا و ضعفا میدهد این بازار اسلامی نیست. بازاری که قاچاق وارد میکند و به قیمتهای گزاف میدهد و اقتصاد اسلام را میخواهد به هم بزند این اسلامی نیست؛ این بازارْ اسلامی نیست. اینها باید اسلامی بشود؛ خودشان اسلامیاش کنند.
بازاری که به فکر ضعفا و فقرا نباشد، بازاری که پهلویش ضعیف باشد و به فکر نباشد، این بازارْ اسلامی نیست.
ملتی که اینجا قصرهای روی هم روی هم درست کنند، و آنجا زاغه نشینها باشند- شما همه زاغه نشین را دیدید چه طورند؛ لابد شماها دیدید، من هم صورتش را دیدم. یک مملکتی که زاغه نشینها آنطور باشند و مردم به فکر اینها نباشد، این مملکتْ مملکت اسلامی نیست. این صورت است، محتوا ندارد.
پیروی از امام علی(ع) در همه ابعاد
حضرت امیر میفرماید - به حَسَب نقل - که شاید در سرحدات یک کسی گرسنه باشد؛ به خودش رنج میدهد که مبادا یکی کسی از او گرسنه تر باشد. آن امیر ماست، او آقای ماست، امام ماست.
ما هی بگوییم امام و اقتدا نکنیم به او؟ در کارها هیچ اقتدا نباشد؟ «امام» معنایش این است؟ «شیعه» معنایش این است که مشایعت کند... شیعه باید اینطوری باشد؛ مشایعت کند علی را.
منبع: صحیفه امام، جلد ۸، صفحه11-14
رهبر معظم انقلاب:
**ما دنبال آرمانهای بلند هستیم؛ دنبال تشکیل جامعهی اسلامی، نظام اسلامی، کشور اسلامی، امّت اسلامی و تحقّق بخشیدن به آرزوهای بزرگ پیامبران و صدّیقان و شهیدان هستیم (۱۳۹۳/۰۴/۱۶)
**ما جامعهی اسلامی نداریم، ما دولت اسلامی هم نداریم! از آن مراحل چندگانهای که ما مطرح کردیم، هنوز در دولت اسلامیاش ماندهایم؛ بعد از دولت اسلامی نوبت جامعهی اسلامی است؛ ما این مراحل را در پیش داریم. ما توانستیم یک انقلاب اسلامی -یعنی یک حرکت انقلابی- به وجود بیاوریم؛ [بعد] توانستیم بر اساس آن، یک نظام اسلامی به وجود بیاوریم؛ خیلی خب، تا اینجا توفیق حاصل شده که خب خیلی هم مهم است؛ لکن بعد از این، ایجاد یک دولت اسلامی است؛ یعنی [ایجاد] تشکیلات مدیریّتیِ اسلامی برای کشور؛ ما در این قضیّه هنوز خیلی فاصله داریم تا به مقصود برسیم. البتّه معنایش این نیست که کسی احساس ناامیدی کند؛ ابداً؛ داریم پیش میرویم؛ با همهی مخالفتها، با همهی کارشکنیها، با همهی دهنکجیهایی که میشود، حرکت میکنیم و داریم پیش میرویم بلاشک. دلایل زیادی وجود دارد؛ لکن [هنوز] کار داریم، کار دارد؛ هنوز خیلی فاصله داریم تا اینکه بتوانیم یک دولت اسلامی به وجود بیاوریم. بعد که دولت اسلامی به وجود آمد، آنوقت تازه نوبت [ایجاد] جامعهی اسلامی است. خب، بنابراین باید مبارزه کرد عزیزان من.
آن روز هم در دورهی قبل از انقلاب کسانی بودند که مبارزین را دوست میداشتند امّا خودشان دست به هیچ بخشی از مبارزه نمیزدند؛ اصلاً هیچ دامن را تر نمیکردند، اصلاً نزدیک میدان مبارزه هم نمیشدند؛ امّا [آن را] دوست میداشتند و از مبارزین خوششان میآمد. حالا کسانی هم بودند که از مبارزین بدشان میآمد، کسانی هم بودند که با اینها دشمنی میکردند و با دشمن همکاری میکردند -اینکه به جای خود محفوظ- امّا داخل آدمهای خوب، کم نبودند کسانی که از مبارزین خوششان میآمد امّا وارد میدان مبارزه نمیشدند؛ خب، اینها کاری نمیکردند. بله، آن روزی که جبههی دشمن ضعیف شد و معلوم شد که رژیم طاغوت رو به سقوط است، طبعاً آن سواد(جمعیت) عظیم وارد میدان شدند که کار را یکسره کردند؛ امّا در دوران سختی مبارزه، مبارزین [همان] عدّهای بودند که تلاش میکردند و درون میدان بودند. امروز هم همانجور؛ همچنانکه آن روز مبارزه لازم بود و کنار نشستن و مبارزین را دوست داشتن کافی نبود، امروز هم مبارزه لازم است؛ نشستن و مبارزین را مدح کردن و تمجید کردن، کافی نیست؛ باید وارد شد. البتّه مبارزهی امروز با مبارزهی آن روز تفاوت ماهوی دارد؛ لکن مبارزه، مبارزه است؛ تلاش است، مجاهدت است. راه این مبارزه را باید پیدا کنید.(۱۳۹۶/۰۶/۰۶)
لینک این مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/7