امام علی(ع) با کارگزاران متخلف بهشدت و بدون تبعیض برخورد میکرد تا سلامت حکومت و اعتماد مردم حفظ شود. برخوردهای او، همچون عزل، مجازات علنی و بازگرداندن حقوق مردم، الگویی روشن برای عدالتمحوری در مدیریت اسلامی است... «ادامه مطلب»...
برخورد امام علی(ع) با کارگزاران متخلف
در تاریخ اسلام، حکومت امام علی(ع) بهعنوان نمونهای برجسته از عدالتمحوری، پاکدستی و مسئولیتپذیری شناخته میشود. آن حضرت نهتنها در گفتار، بلکه در عمل، اصول عدالت را در همه ابعاد حکمرانی خود پیاده کرد و بهویژه در برخورد با کارگزاران و مسئولان حکومتی، حساسیت ویژهای داشت. از نگاه امام علی(ع)، فساد در بدنه حکومت، همچون آفتی است که اگر بیدرنگ و قاطعانه با آن برخورد نشود، میتواند اعتماد عمومی را از بین ببرد و پایههای حکومت را سست کند. بر همین اساس، او حتی در برابر نزدیکترین افراد و شخصیتهای بانفوذ نیز تساهل به خرج نمیداد و عدالت را بیکموکاست اجرا میکرد.
این رویکرد امام علی(ع) نهتنها از بُعد تاریخی و دینی، بلکه از منظر سیاسی و اجتماعی نیز حائز اهمیت فراوان است؛ چراکه نشان میدهد سلامت یک حکومت، وابسته به شفافیت، پاسخگویی و اجرای بدون تبعیض قانون است. بررسی نمونههای برخورد قاطع امام علی(ع) با کارگزاران متخلف میتواند الگویی مؤثر برای نظامهای امروزی باشد که مدعی عدالت و دینداری هستند. در جهانی که فساد اداری یکی از چالشهای بزرگ جوامع است، بازگشت به چنین الگوهایی میتواند راهگشا و آموزنده باشد.
مدتهاست اسامی تعداد زیادی از مقامات ارشد دولتی و حکومتی که اسم و رسم شان نیز بر همه آشکار است ، به عنوان متهمان چند پرونده کلان اقتصادی و سیاسی و... بر سر زبان هاست و در دادگاه های برگزار شده نیز مدام از آنان نام برده می شود. مقامات مسئول هم در اعلام صریح این خبر که اشخاص مطرحی متهم به فساد مالی و... هستند، ابایی ندارند و تأکید دارند که بر خلاف نظر بعضی ها که برخی افراد را خط قرمز می دانند، هیچ خط قرمزی جز «قانون» را به رسمیت نمی شناسند.
از آنجا که نظام جمهوری اسلامی، عدالت مورد نظر خود را منطبق با آموزه های امام علی علیه السلام تعریف کرده است، انتظار می رود شعار عدالتگرایی و برابری افراد در برابر قانون با سیره امیرالمومنین سنجیده شود.
یکی از موارد قابل تامل در سیره حکومتی امیر مومنان علی(ع) برخورد ایشان با کارگزاران متخلف است. زیرا همان گونه که رسول خدا(ص) در باره اش فرموده اند: او در اجراى حکم خدا سخت گیر است و اهل مسامحه و سازش نیست.[1] در اینجا به چند نمونه از برخورد قاطع امام(ع) می پردازیم:
در عهدنامه مالک اشتر نسبت به کارگزاران خائن چنین دستور می دهند: «...اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش بازرسان تو هم آن خیانت را تأیید کردند، به همین مقدار گواهی قناعت کرده، او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه را که از اموال در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار و خیانت کار بشمار و قلاده بدنامی به گردنش بیفکن.»[2]
هنگامى که امیر مومنان علی علیه السلام از خیانت ابن هَرمَه(مأمور بازار اهواز) اطلاع پیدا کرد، به رفاعه(حاکم اهواز) نوشت: «وقتى که نامه ام به دستت رسید، فورا ابن هرمه را از مسئولیت بازار عزل کن ، به خاطر حقوق مردم ، او را زندانى کن و همه را از این کار با خبر نما تا اگر شکایتى دارند، بگویند. این حکم را به همه کارمندان زیر دستت ، گزارش کن تا نظر مرا بدانند. در این کار، نسبت به ابن هرمه نباید غفلت و کوتاه شود و الاّ نزد خدا هلاک خواهى شد و من هم به بدترین وجه تو را از کار برکنار مى کنم، و تو را به خدا پناه مى دهم از این که در این کار، کوتاهى کنى.
اى رفاعه! روزهاى جمعه، او را از زندان خارج کن و سى و پنج تازیانه بر او بزن و او را در بازار بگردان ، پس اگر کسى از او شکایتى با شاهد آورد، او و شاهدش را قسم بده ، آن وقت ، حق او را از مال ابن هرمه بپرداز، سپس دست بسته و با خوارى او را به زندان برگردان و برپایش زنجیر بزن ، فقط هنگام نماز زنجیر را از پایش در آور و اگر براى او خوردنى و نوشیدنى و یا پوشیدنى آوردند، مانع نشو و به کسى هم اجازه که بر او داخل شود و راه مخاصمه و طریق نجات را به او بیاموزد و اگر به تو گزارش رسید که کسى در زندان چیزى به او یاد داده که مسلمانى از آن ضرر مى بیند آن کس را مى زنى و زندانى مى کنى تا توبه کند و از عمل خود پشیمان شود.
اى رفاعه! همه زندانیان را براى تفریح به حیاط زندان بیاور غیر از ابن هرمه را، مگر آن که براى جانش ، بیمناک باشى که در این صورت او را با زندانیان دیگر به صحن زندان مى آورى ، اگر قدرت بدنى دارد هر سى روز، سى و پنج شلاّق بر بدنش مى زنى و قضیه را براى من بنویس و نام جانشین او را هم گزارش کن و حقوقش را قطع کن.»[3]
همان طور که ملاحظه میشود، علی علیه السلام بر خلاف زندانیان دیگر که افرادی عادی بودند، بر کارگزار متخلف خود محدودیتهایی جدی حتی در زندان اعمال می کند زیرا وقتی مسوولان نظام به حقوق مردم تعدی می کنند، تنها یک مجرم معمولی نیستند بلکه علیه کلیت جامعه مرتکب جنایت شده اند و باید به گونه ای مجازات شوند که دیگر مسوولان جرأت خیانت و اختلاس و سوء استفاده نداشته باشند.
در موردی دیگر یکى از فرمانداران اموالی از بیت المال را نزد خود گرفته بود، خبر که به امام رسید ، حضرت فوراً نامه ای تهدید امیز به وی نوشتند: از خدا بترس، و اموال این مردم را به سویشان بازگردان، که اگر چنین نکنى و خداوند مرا بر تو چیره سازد، با تو کارى خواهم کرد که نزد خداوند عذر خواهم داشت، و با شمشیرم که هر کس را با آن زدم در آتش شد، گردنت را بزنم . به خدا سوگند، اگر کارى را که تو کردى حسن و حسین کرده بودند، از من نرمشى نمى دیدند، و به مرادى نمى رسیدند، تا آن که حق را از آنان بازگیرم، و باطلى را که از ستم آن دو پدید آمده، نابود سازم .[4]
حضرت علی ، نه تنها به سوء استفاده مالی مسوولان نظام بسیار حساس بودند ، حواسشان به کاهلی انان در خدمت به مردم هم بود. به عنوان مثال منذر بن جارود فرماندار اصطخر به جای انجام وظیفه به تفریح خوشگذرانی می پرداخت. امام(ع) پس از اطلاع از تخلف وی این گونه نوشت:
«به من خبر رسیده که تو بیشتر اوقات، کار خود را رها کرده ،به شکار و سگ بازى میپردازی و برای تفریح و گردش بیرون میروى. سوگند مىخورم که اگر این گزارش حقیقت داشته باشد تو را به سبب این خلافها سخت مجازات می کنم، و ابله ترین فرد قومت بر تو برتری دارد؛ پس به محض اینکه نامهام را خواندی، به سوی من شتاب کن والسلام.»[5]
امام بر آن بود که کارگزار نظام اسلامی باید در همه شوون ، الگو باشد و اگر کسی در نظام اسلامی خواهان پست حکومتی است، حتی در زندگی شخصی اش نیز باید ارزش ها را رعایت کند.
قعقاع بن شور فرماندار شهر کسکر از سوی دولت علوی(ع) بود .او علاوه بر تخلفاتی که داشت ، با زنی ازدواج کرد که مهریه اش را بر خلاف سنت نبوی(ص) صدهزار درهم قرار داد -که چنین مبلغی گزاف از سوی کارگزار دولتی بسیار شگفت آور بود و حیرت و ناراحتی مردمان را به دنبال داشت- قعقاع پس از آنکه فهمید که حضرت(ع) از کارهای خلافش آگاه شده و مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، به سوی شام گریخت.[6]
تجملگرایی مقامات نظام نیز از مسائلی بود حضرت علی بدان حساس بودند. پس از آنکه عثمان بن حنیف فرماندار بصره از ارزشها فاصله گرفته و به اشراف و سفره رنگینشان روی آورده بود و از طبقات محروم دور ماند امام(ع) نامه توبیخ آمیز به وی می نویسد تاعبرت همه قرارگیرد: اى پسر حُنیف ، به من گزارش دادند که مردى از سرمایه داران بصره ، تو را به مهمانى خویش فراخواند و تو به سرعت به سوىش شتافتى ، خوردنی هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و کاسه هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو مى نهادند، گمان نمى کردم مهمانى مردمى را بپذیرى که نیازمندانشان باستم محروم شده ، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، اندیشه کن در کجایى؟ و بر سر کدام سفره مى خورى؟[7]
این تذکر حضرت علی(ع) ناظر به این نکته بود که صاحبان ثروت و موقعیت، با نزدیک شدن به مقامات دولتی و مهمانی دادن و دوستی با آنان، عمدتاً به فکر ایجاد کانال هایی برای بهرهمندیهای خاص هستند و مسوولان باید حواس شان به این امور باشد.
حضرت همچنین بعد از این که گزارشهایی مبنی بر سوء استفاده یکی از کارگزاران نظام را دریافت کرد ، فوراً از او خواست صورت حساب کارهایش را دقیقاً گزارش کند تا رسیدگی شود: «از تو به من خبر رسیده است که اگر چنان کرده باشی، پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرمانی و در امانت خود خیانت کرده ای. به من خبر رسیده که کشت زمین ها را برداشته و آنچه را می توانستی گرفته و آن چه در اختیار داشتی به خیانت خورده ای. پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم سخت تر است.»[8]
امیرمومنان(ع) طی نامه ای به یکی از کارگزارن خود به نام مصقلة بن هبیره شیبانی که بیت المال را بین بستگان خود تقسیم کرده بود، وی را یه شدت مورد نکوهش قرار داد:
«گزارشى از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشى، خداى خود را به خشم آوردى، و امام خویش را نافرمانى کردى، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه ها و اسبهاشان گرد آورده، و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اَعرابى که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، مى بخشى! به خدایى که دانه را شکافت، و پدیده ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده، و منزلت تو سبک گردیده است، پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیاى خود را با نابودى دین آباد نکن، که زیانکارترین انسانى، آگاه باش، حق مسلمانانى که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوى است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند.»[9]
همچنین امیرمومنان علی(ع) از تخلفات قضات هم نمی گذشتند. پس از اینکه شریح قاضی قضاوتی کرده بود و حضرت(ع) آن را درست نمى دانست، فرمود: «به خدا سوگند تو را دو ماه به شهر بانقیا تبعید مى کنم تا میان یهودیان قضاوت کنى.»[10]
در این میان، افراد سرشناس متخلفی هم بودند که آوازه نامشان باعث نمی شد علی علیه السلام آنان را مصون از تعقیب بدانند. به عنوان مثال نجاشی شاعر، که دارای موقیعت اجتماعی و فرهنگی رفیعی بود و اشعار و قصایدش در تقویت روحیه سپاه امیرمؤمنان(ع) در نبرد صفین بسیار موثر بود. او در ماه مبارک رمضان مرتکب شرب خمر شده بود و حضرت بر او اجرای حکم کرد و از سرزنش دیگران باکی نداشت.[11] سرانجام وی به سبب قتل عمد[12] از ترس عدالت علی(ع) به معاویه پیوست.
همه این ها نشان می دهد که حضرت علی(ع) معتقد بودند ناهنجاریهای برخی از کارگزاران سبب می شود مردم نسبت به دولتمردان و حاکمان بدبین شده، و اعتمادشان را به آنان از دست بدهند و مسلم است که بی اعتمادی مردم نسبت عنوان عنصر تهدیدکننده حکومت به شمار می آید.
حضرت علی علیه السلام، هرگز در صدد لاپوشانی و کتمان جرم ها و تخلفات مسوولان نظام نبودند و هیچگاه بر این باور نشدند که اگر جرم مسوولی عیان و اثبات شود و مجازات گردد ، مردم بدبین می شوند و آب به آسیاب دشمن می ریزد؛ بلکه برعکس دوام و قوام حکومت و جامعه را در اجرای شدید عدالت و مجازات مسوولان گناهکار میدانستند.
نکته قابل توجه این که یکى از ویژگیهاى حکومت جهانى امام زمان(ع) که در روایت بدان اشاره شده، برخورد شدید با متخلفان حکومتی است.[13]
در سیره حکومتی امام علی علیه السلام، تخلفات مدیران و کارگزاران هر نظام، از آفات آن به حساب می آید که همانند یک دمل چرکین از درون، حکومت را به تباهی و سقوط می کشاند که باید آن را سریعا جراحی کرد و از بین برد تا جامعه و حکومت بتوانند به سلامت ادامه حیات دهند و پیشرفت کنند.
اگر امروز تاریخ از برخورد علی علیه السلام با کارگزاران نظام خود به عنوان مصادیق عدالت گستری و پاسداری از حقوق مردم به نیکی یاد می کند، جمهوری اسلامی نیز برای نیکنامی تاریخی، چاره ای جز پیمودن راه علی(ع) ندارد و برخورد شدید و بیتعارف با مسوولان مجرم، مسئولانی که از دست درازی به بیت المال مسلمین به طرق گوناگون ابایی ندارند، یکی از مولفههای سنجش میزان قرابت جمهوری اسلامی با حکومت امیرالمومنین(ع) است؛ این یک آزمون تاریخی و قضاوت ساز است.
امام خمینی به عنوان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، امام علی، حساسیتهای حکومت علوی در خصوص صیانت از عدالت و بیت المال مسلمین، و نحوه برخورد ایشان با کارگزاران متخلف نسبت به حقوق و اموال مسلمانان را به عنوان الگوی تمام عیار برای مسئولان نظام در ردههای مختلف معرفی نمودند.
امام خمینی میفرمایند: «حکومت، حکومت حضرت امیر - سلام الله علیه – و وضع حکومت او را ما در نظر بگیریم، و کسانی که در حکومت هستند و در دستگاههای دولتی هستند، سیره آن بزرگوار را در نظر بگیرند و ببینند که باید چه بکنند...
به طوری که نقل کردند در یکی از چیزهایی که به بعض از عمال خودشان نوشتند، نوشتهاند که «سر قلمها را نازک بگیرید، سطرها را نزدیک هم بنویسید، از چیزهایی که فایده ندارد، احتراز کنید»(نهج البلاغه، کلمات 307). این یک دستوری هست برای همه؛ یعنی، دستوری هست برای کسانی که در بیت المال دست دارند. اینطور حضرت امیر - سلام الله علیه - در وقت حکومتش دستور میدهد برای صرفه جویی. او مضایقه میکند که در یک صفحه که میشود ده سطر نوشت، پنج سطر نوشته بشود؛ یک قلم که میتواند آن مرکّبی که در آن وقت بوده است صرف کند، سرش ریزه باشد تا کم صرف بشود، حرفهای غیر اصولی نوشته نشود، که صرفه واقع بشود. باز از ایشان نقل شده است که حساب بیت المال را میکشیدند، چراغی روشن بود، شمعی روشن بود و کسی آمد با ایشان حرف دیگری میخواست بزند، شمع را خاموش کردند، فرمودند که این مال بیت المال است، تو میخواهی حرف دیگر بزنی.
ما چه کنیم با بیت المال مسلمین؟ وظیفه حکومتها چیست با بیت المال مسلمین؟ این مسئله، مسئله این نیست که در آن وقت و در حکومت حضرت امیر باشد؛ این دستور است در طول تاریخ برای کسانی که متکفل حکومت هستند که تا اندازه ممکن در بیت المال تصرف نکنند، یک دِرهَمش در آن طرف حساب دارد. باید حساب بدهیم، باید در پیشگاه خدای تبارک و تعالی، در کارهایی که میکنیم، تصرفهایی که در بیت المال میکنیم، باید بعد حساب بدهیم چرا؟ زیاده روی شده باشد، مجازات دارد؛ عدالت شده باشد، مجازات خیر دارد. بیت المال مسلمین را بزرگ بشمارید.»(صحیفه امام، ج19، ص373و374)
منابع:
[1]- مجلسى، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ج21، ص385.
[2]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، نامه 53.
[3]- قاضی نعمان،دعائم الإسلام،تحقیق: آصف بن علی أصغر فیضی،قاهره، دار المعارف ،چاپ دوم، صص532-533.
[4]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، نامه41.
[5]- یعقوبى،تاریخ یعقوبى،بیروت، دار صادر، بى تا، ج2، صص203-204.
[6]- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه،تحقیق:محمد أبو الفضل إبراهیم،دار إحیاء الکتب العربیة 1378 - 1959 م، چاپ اول، ج4، ص87.
[7]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، نامه45.
[8]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، نامه40.
[9]- نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی،قم،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین(ع)، نامه43.
[10]- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهیم،دار إحیاء الکتب العربیة 1378 - 1959 م، چاپ اول، ج4، ص99
[11]- إبراهیم بن محمد الثقفی،الغارات، تحقیق: السید جلال الدین الحسینی الأرموی المحدث، ج2، صص901-902.
[12]- ابن سعد،الطبقات الکبرى، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة،1410-1990،چاپ اول،صص11-12.
[13]- مجلسى، بحار الانوار، تهران، اسلامیه، ج51، ص120 و قاضی نعمان، شرح الأخبار، تحقیق: سید محمدحسینی جلالی، قم، موسسه نشر اسلامی، ج3، ص561
لینک این مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/5