مهمترین امر در تبلیغ، تبیین یا بیان سخنان الهی و علت و کارکردها و ثمرات آن است. تبیین یا بیان حقایق و وانهادن پذیرش یا عدم پذیرش آن به اختیار انسانها، امری است که الزامات زمانی و زبانی فراوانی دارد... «ادامه مطلب»...

 

بیان و الزامات زمان و زبان

 

مهمترین امر در تبلیغ، تبیین یا بیان سخنان الهی و علت و کارکردها و ثمرات آن است. تبیین یا بیان حقایق و وانهادن پذیرش یا عدم پذیرش آن به اختیار انسانها، امری است که الزامات زمانی و زبانی فراوانی دارد.

خداوند حکیم، وحی را که اصلی ترین و اصولی ترین مبنا و شاخص اساسی زندگی و بندگی انسانهاست را تبیان و مبین همه‌چیز قرار داده: «وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِینَ»(نحل/89) و ما قرآن را بر تو نازل کردیم که هر چیزی را بیانگر و روشنگر همه‌چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای پذیرندگان آن است؛ و بر پیامبرش نیز، صرفا تکلیف بر تبیین نموده است: «وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»(عنکبوت/18) وظیفه فرستاده خدا جز ابلاغ آشکار وحی نیست.

از الزامات قطعی بیان، درک تفاوتهای زمان و زبان است. علاوه بر مسائل با اهمیتی همچون لزوم عرضه مفاهیم با استفاده از قالبهای پسندیده و جذاب هر عصر و گروه و قشر، در نظر داشتن شرایط زمان و مکانِ حقیقی و مجازی عنوان یک سخن، و توجه دقیق به حالات و ظرفیت شنوندگان آن بیان، موضوعات دیگری مانند: فهم و تفسیر هر متن، نوشته و گفته با توجه به زبان و زمان آن؛ جامعه و فرد و افرادی که مورد خطاب قرار گرفته بودند؛ فرهنگ و فهمی که داشته‌اند؛ شرایط و اقتضائات کلام و گوینده و شنونده در زمانۀ بیان یک سخن؛ هدفی را که از گفتن یک کلام در میانۀ شرایط و مردمان مورد خطاب آن، مدنظر بوده است؛ و دیگر نکاتی از این دست، بسیار مهم، منطقی و الزامی است.

از این روست که عقلا و شرعا نمی شود یک کلام را بدون در نظر داشتن همه شرایط  و قواعد پیرامون آن تحلیل و تفهیم نمود.

دقیقا اینجاست که پای لحاظ ادراکات و الزامات هر عصر و زمانه به عرصه پُر گستره شناختن و شناساندن مفاهیم گوناگون عرفی و شرعی و... باز می شود.

عرف و معروف چیزی است که در تلقی گروههای مختلف مردم، سبب آرامش باشد نه ناآرامی! هر امر غیر متجاوزانه‌ای که عموم جامعه ای آن را خیر پنداشته و قائل بر صحت، کارآمدی و مفیدبودن آن باشند و بر اساس آن رفتار نمایند، معروفی پذیرفته شده از سوی عرف است که می تواند در هر زمانه، با زمانه دیگر، متفاوت باشد.

امام صادق(ع) درباره لزوم آگاهی از واقعیتهای موجود در ظاهر و باطن هر روز و روزگار و تفاوتهای مردم هر عصر و زمان، می‌فرمایند: «العالِم بِزَمانه لا تَهجُم عَلیهِ اللَّوابِس» کسى که به اوضاع و اقتضائات و الزامات زمانش آگاه باشد اشتباهات بر او هجوم نیاورد.(کافی، ج1، ص26)

توجه به اقتضائات زمانه تا آنجاست که در کتاب وحی تاکید شده است: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ»﴿ابراهیم/۴﴾ و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [بتواند به وسیله آن زبان، پیام وحی را به روشنی] برای آنان تبیین کند. و با در نظر داشتن ظرافتها و ظرفیتهای زبان و توان و مکان هر قوم و جامعه ای، حقیقت واحد ادیان یعنی استقرار توحید را ابراز و پیگیری نماید و گذشت را شیوه کار خود قرار داده و بر اساس عرف آنان حکم نماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ»﴿اعراف/۱۹۹﴾ سهل‌گیر باش و بر اساس عرف فرمان ده.

در اینجاست که مقوله ای به عنوان «توان عرفی» مطرح می گردد. توانی که با توجه به نوع فهم و عمل عرف هر زمان از یک حکم می تواند مورد سنجش قرار گیرد، که بر این اساس، یک حکم با نبود توان عرفی، جای خود را به بَدَلش واگذار می کند، یا ساده شده و به حد مقدور تخفیف می یابد، یا کلا ساقط شده و معاف می شود.

کسی که با زمان و زبان آشنا نیست و شرایط زمانی و زبانی را نمی‌داند، نمی تواند حکم درستی بدهد و قانون درستی وضع نماید؛ و همچنین آشنای با زمان و قواعد و اصول زبانی است که می‌تواند حکم واقعی و الهی را دریابد و گرنه آنکه شرایط را نمی‌شناسد، موضوع‌ها و تغییرات جاری در جامعه را نشناخته، حکمی صادر می‌کند که درست و مقبول و اجرایی نیست.

وقتی قرار است که یک دستور، مفهوم، قانون، رفتار، گفتمان و... را از عصری که زبان و فرهنگ آن با زبان و فرهنگ عصری دیگر، انطباق قابل توجهی ندارد و دچار تغییرات شگرف و اساسی شده است، بازگو و معرفی نماییم، مهمترین نکته این است که عمیقا دریابیم ناطق یا فاعل به آن امر، در چه محیط و اجتماعی آن کنش را صورت داده و از انجام آن چه اصول و اهدافی را پیگیری نموده است.

چنانچه با در نظر داشتن همین اصل اصولی به سراغ کتب وحی، به عنوان مهمترین متونی برویم که برای جامعه دینداران بسیار حائز اهمیت است، قطعا با نگاه تازه و پویایی در استخراج و استنباط احکام و قوانین مواجه خواهیم شد که از آن جهت که انطباق بیشتر و بهتری با اقتضائات زمان می یابد، با اقبال و پذیرش فراگیرتر مردمان هر زمانه مواجه خواهد شد.

 

«جان آستین، John Langshaw Austin»، زبان‌شناس مطرحی است که در کتابی با عنوان «گفتن همان انجام دادن است» (Quand dire, c’est faire) در سال 1962، یک دسته‌بندی سه مرحله‌ای از کلام را طرح کرد:

الف) llocutionary meaning یا همان معنای زبانشناختی یا لفظ به لفظ

ب) illocutionary meaning معنای کارکردی یا منظور شناختی

پ) perlocutionary effect یا تاثیر حاصل از معنای کارکردی

لایه اول همان معنای زبانشناختی و ظاهری کلام است که حاصل جمع معانی تک تک کلمات است بدون لحاظ کردن جغرافیای سخن و عاملِ «گوینده کلام». یعنی اینکه با نگاهی لفظ به لفظ و عین به عین به سراغ وحی و روایت و تاریخ رفتن و بدون دخالت فهم و اقتضائات زمان و زبان و مردمان هر عصر، بکوشیم فهم لفظی و ظاهری از آیات و روایت را عینا در این زمان و زمانهای پیش رو، عنوان، پیاده سازی و اجرا نماییم.

لایه دوم همان معنای کارکردی یا منظور گوینده است. گاهی زبان واجد این نقش است که فرد گوینده، جمله ای را بیان می دارد اما از بیان این جمله منظوری دارد که آن منظور، با معنای لفظی ظاهری جمله متفاوت است. به عبارتی، گوینده، سعی می کند با بیان یک جمله یا عبارت، یک “کنش” انجام دهد و مخاطبان خود را نیز به یک “کنش” وادارد. به اینگونه کلام ها در اصطلاح زبانشناسی، speech act (کنش گفتاری) گفته می‌شود. گوینده از بیان یک عبارت، منظور خاصی دارد که این منظور، ارتباط تنگاتنگی با گوینده کلام و حتی شنونده آن و الزامات درک و فهم و فرهنگ او دارد. یعنی این گوینده کلام است که فلان منظور را از یک عبارت، اراده می کند تا به شنونده ای که در سطحی از دریافت، عرف و نیازهاست که باز هم گوینده از آن مطلع بوده و می بایست بر آن تکیه می کرده، انتقال دهد.

لایه سوم، تاثیرات مادی و معنوی حاصل از معنای کارکردی از بیان یک عبارت و انجام یک فعل است. یعنی گوینده یا وضع کننده و انجام دهنده، چه آثار و نتایجی را پیگیری می کند و در نظر دارد تا بر اساس یک عرف و اقتضائات مادی و معنوی و فردی و اجتماعی آن، چه مفاهیم و قوانینی را نهادینه سازد و از نهادینگی آن چه مواهبی را حاصل نماید.

بر این اساس، عمل زبانی در گزاره‌ها به سه دستۀ اصلی تقسیم می‌شود:

عمل لفظی  (locutoire)

عمل منظوری  (illocutoire)

عمل تأثیری  (perlocutoire)

اگر ما گزاره‌ای را بیان کنیم، در واقع عملی را انجام داده‌ایم؛ چرا که هنگام بیان این گزاره، صداها و آواهایی از خود تولید نموده و این گزاره را حل کرده‌ایم. آستین چنین عملی را عمل لفظی می‌نامد.

عمل منظوری، عملی است که ما به واسطۀ گزارۀ خود چیزی از مخاطبمان می‌خواهیم یا به عبارت دیگر، منظور خود را در گزاره می‌گذاریم و به اطلاع مخاطب می‌رسانیم تا آن را انجام دهد.

چنانچه هدف از ایجاد گزاره تحقق اهداف دور، مانند تحت فشار گذاشتن مخاطب یا تشکر و قدردانی کردن از وی باشد، عمل گزارۀ ما تأثیری خواهد بود.

برای روشن شدن مطلب، مثالی را ذکر می‌کنیم که «کاترین اورکیونی، Orecchioni» آن را در کتاب «عمل زبانی در گفتمان» آورده است. اگر گزاره‌ای مانند «امروز صبح چه کار کردی؟» را بیان کنیم، سه عمل مذکور به ترتیب اینگونه محقق می‌شود:

- عمل لفظی: با گفتن این جمله، صدا و آواهایی ایجاد کردیم و مطلبی را عنوان نمودیم که در لفظ، معانی خود را بر اساس درک شنونده القا می نماید.

- عمل منظوری: چیزی از مخاطب خود خواستیم. از او می‌خواهیم که منظور ما را تحقق بخشد و به خواستۀ ما پاسخ دهد.

- عمل تأثیری: شاید با ایجاد چنین گزاره‌ای قصد داریم او را توبیخ یا از وی تشکر کنیم. در هر حال، می‌خواهیم گزارۀ ما تأثیری بر مخاطب داشته باشد و به واسطۀ آن، منظور و هدف نهایی ما نیز محقق شود.

در مثالی دیگر، نیکوست به موضوعی از قرآن کریم بپردازیم. خداوند حکیم در خصوص پوشش از کلمه دقیق و محوری «یُعْرَفْنَ»(احزاب/59) که به عرف، توصیه و ارشاد دارد، تأکید فرموده است.

در کتاب وحی آمده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا»(احزاب/59) ای پیغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که پوشش‌ها را بر خویش نزدیک سازند، که این کار برای اینکه آنها به حرّیت و زن غیر برده بودن شناخته شوند بسیار نزدیکتر است، پس بدینگونه از اذیت شدن توسط افراد، به بهانه گمانِ برده بودن محفوظ می‌مانند و خدا در حق خلق و قصورشان بسیار آمرزنده و مهربان است.

در اینجا، «لفظ» تاکید دارد بر «جلابیب» که معنای واحدی از آن وجود ندارد و عموما به نوعی پوشش اشاره دارد که در زمان و مکان نزول آیه، عرف بوده و از این روی در زبان متن مورد استفاده قرار گرفته است، و «یعرفن» که لفظا و مصداقا به صورت دقیق‌تری به عرف تاکید می ورزد.

اما «منظور» این است که برای هر فرد، بهتر است از پوشش‌های عرفی بگونه‌ای استفاده کند که در عرف جایی که در آن قرار دارد، انگشت نما نشود و بصورتی عجیب و کاملا متمایز قلمداد نگردد.

و در نهایت اینکه «تاثیر» چنین بیانی این است که فرد را از اذیت شدن و مورد آزار و سختی قرار گرفتن مصون نماید چراکه می‌فرماید: «یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» بر مبنای عرف پوشیدن، موجب آرامش بیشتر خود فرد می گردد.

آنگونه که در تفاسیر احسن الحدیث، علی ابن ابراهیم، کشف الاسرار، و کتب صحیح بخارى، طبقات ابن سعد، و... در شأن نزول این آیه آمده است، حکایت از آن دارد که در هنگام عبور و مرور زنان در خیابان، عده اى متعرض آن‌ها گردیده و آزار می‌رسانیدند. وقتى به آنان گفته می‌شد که چرا به چنین عمل بدى مبادرت مى‌ورزند، در جواب مى گفتند: ما این اذیت و آزار را نسبت به کنیزان روا مى داریم. چراکه در عرف زمان پیامبر(ص) پوشش کنیزان بگونه ای بوده که عریانی در آنان بسیار مشهود بود و از آنجا که زنان آزاد از کنیزان، تمیز داده شوند، راهکار لزوم پوشش بیشتر زن غیر برده از زن برده، از سوی وحی عنوان گردید.

مشخص است که اگر در زمانه رسول خدا، با دیدن زن یا مرد عریانی، تصور بر کنیز و برده بودن وی می رفت، اما امروز دیگر در اکثر نقاط دنیا، چنین عرفی وجود ندارد و افراد در مواجهه با فرد عریان، تلقی کنیزی و بردگی از وی ندارند.

آنچه فراتر از لفظ، بلکه در حیطه منظور و تاثیر، به عنوان اصلی کاربردی از این آیه حکیمانه و دیگر آیات و روایات، استخراج شده و در هر زمان و مکانی قابل استفاده می‌باشد این است که رعایت نوع و محدوده پوشش بر مبنای تنوع پسندیده عرف و انتخابهای گوناگون عمومی، از انگشت‌نما شدن افراد جلوگیری کرده و موجب آرامش و امنیتی می شود که سود آن، برای خود فرد است.

بنابراین حجاب یا پوشش، مقوله‌ای عرفی است و در اصطلاح عبارت است از وسیله‌اى که انسان خود را با آن می‌پوشاند که در مبانى فقه اسلامى، شارع مقدس نوع خاصى از پوشش را براى زن معین نکرده است و حتی حدود دقیق و خط کشی روشنی، آنگونه که مثلا در تعیین محدوده و ریز جزئیات شستشو و مسح اعضای بدن برای انجام وضو، در اولین و مهمترین منبع فقه اسلامی یعنی قرآن قرار داده شده است، بر پوشش مقرر نگردیده، بلکه به لباسی دعوت شده که فرد را بر اساس عرف و زمانه بپوشاند: «یُعْرَفْنَ»(احزاب/59)

به طور کلی، اعمال منظوری به اعمالی اطلاق می‌شود که به وسیله‌ی قوانین خاص گفتمانی توجیه و تبیین می شوند. مثلا: نحوۀ شکل گیری گزاره، نحوۀ بیان آن، موقعیتی که گزاره در آن مطرح می شود، نوع مخاطبی که گزاره را دریافت می کند و غیره، عوامل هستند که مخاطب را وادار می‌کنند تا در برابر پیام از خود عکس‌العمل نشان دهد.

موارد مذکور همه جزء قوانین گفتمانی محسوب می شوند و در چارچوب مسائل گفتمانی، مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند.

ولی اعمال تأثیری، اعمالی هستند که تحقق آن‌ها ‌موجب مداخلۀ برخی قوانین می‌شود که خارج از حوزۀ گفتمانی قرار دارند.

به طور مثال، اعمال تأثیری غالبا با مسائل روان شناختی، رفتاری، و اعتقادی‌ای مرتبط می‌شوند که در حیطۀ گفتمانی قرار ندارند.

با توجه به این مطلب، بطور خلاصه می توان عنوان کرد که اعمال منظوری، غالبا با قوانین زبان‌شناختی تبیین می‌گردند، در صورتی که اعمال تأثیری، جنبۀ فرا زبان‌شناختی دارند.

اما در اینجا نیز کاربرد این اعمال به مهیا شدن شرایط مقتضی بستگی دارد. چنانچه آن شرایط ابدا وجود نداشته باشند، یا فراهم نشوند و حتی اراده عمومی مردم بر فراهم شدن آن نباشد، تحقق اعمال منظوری و تأثیری، امکان‌پذیر نخواهد بود.

 

مفاهیمی مانند انسانیت، عدالت، آزادی، پوشش و جایگاه و حقوق زنان و در مجموع، اکثر قوانین لفظی وحی و آموزه های روایی، که منظور و تاثیری را از بیان حکم و مطلبی پیگیری می‌کند، مفاهیمی نسبی و عصری هستند و تعریف و مصادیق آن، در هر عصری متفاوت است.

قطعا بسیاری از معیارهای انسانیت و عبودیت و اخلاق – بجز معدود اصول مشترک در همه اعصار و جوامع - در چند هزار سال قبل، یا ۱۴۰۰ سال قبل و امروز و آینده یکسان نیستند و در طول زمان با تغییر فرهنگ و تفکر انسانها بسط می یابند.

بنابراین مقایسه اکثر مفاهیم پسندیده و ناپسند قرون گذشته با امروز، مقایسه رفتارها و انتخابها و قوانین مردمان پیشین با زمان حال، قیاس باطل و غیر عقلی و حتی غیر شرعی است.

در مساله ابلاغ منظور و امکان تاثیر در بیان و ادای یک مطلب و فعل، اصل «دفع افسد به فاسد» به عنوان یک اصل عقلانی و وحیانی نیز باید لحاظ شود. چراکه انسان خردمند در تصمیم گیری‌های فردی و اجتماعی، گاه میان دو امر «افسد» و «فاسد» گیر می‌کند و در چنین حالتی ناچار می شود به فاسد تن بدهد تا افسد را دفع نماید.

گاه حفظ اصل مهمتری، ایجاب می کند تا در اموری کوتاه آمد و نادید انگاشت. چراکه گوینده وحی، قطعا صرفا انشاء لفظی را منظور نداشته که به ترجمه و تحلیل و تعیین تکلیف لفظی آن بسنده شود؛ بلکه هدفی والاتر و منظور و اثرگذاری ارزنده‌تری را در برنامه خود گنجانده که یافتن آن با توجه دقیق‌تر به همین ظرایف زبانی و کلامی ممکن می گردد.

باید گفت که در نقل یک رویداد، «تفاوت زاویه دید» با «تعارض زاویه دید» فرق داشته و بسیار تاثیرگذار است. هر گزارشگری که در یک اتفاق حضور دارد - حتی با حسن نیت - ممکن است از یک واقعه، دو یا چند گزارش با دو یا چند زاویه دید متفاوت ارائه کند. یکبار صحبتها و واکنشهای فرد «الف» را گزارش بدهد و بار دیگر، صحبتها و واکنش فرد «ب» را و همه گزارش‌ها هم می‌تواند صحیح و بیانگری بخشی از حقیقت باشد. بنابراین، توجه به تفاوت در زاویه نقل، اولا به معنای خطا یا جعل یا چیزی مثل آن نیست، ثانیا باید در تحلیل و تفسیر هر بیان، لحاظ شده و مدنظر قرار گیرد.

نمی‌شود، زاویه دید مردمان هر زمان به یک مسأله که شاید امروز اساسا جایی برای مسأله بودن در میان جمع کثیری از عرف غالب جامعه ندارد را در فهم و استنباط یک موضوع نادید بگیریم. نمی شود در نظر نداشت همین تفاوت فهم ها، فرهنگ ها و عرفها، تا چه میزان خواهد توانست در انطباق‌پذیری یا انطباق‌ناپذیری بسیاری از احکام و قوانین موجود در آیات و روایت با هر زمانه و عصر، نقش بسزایی ایفا نماید.

متاسفانه، مفسرین سنتی و مخاطبین امروزی قرآن، در فهم و استنباط خود از بیان وحی، دچار نقصان‌های اساسی هستند. بیگانگی مفسرین سنتی با فلسفه‌های جدید در حوزه زبان و اخلاق، آنها را به توجیهات بلادلیل متوسل می سازد که به جای حل نمودن مشکل، بر بدبینی بیشتر مخاطبین امروزی دین، می افزاید.

مخاطبین امروزی هم با لفظ گرایی و نیز قیاس‌ها و تعمیم‌های باطل و نادیده گرفتن اصول اساسی زبان‌شناسی، از جمله جغرافیای سخن context، دچار یک بدفهمی مداوم از متون مقدس هستند.

با توجه به فراگیر شدن دسترسی‌های نوین به اطلاعات و علوم، از مفسرین سنتی و حتی مخاطبین امروزی دین، انتظار می رود تا به‌جد به دنبال آموختن فلسفه‌های مدرن، انسان‌شناسی جدید و ابزارهای مادی و معنوی روزآمد و پویا برای تحلیل و فهم متون و بیانات خدا و اولیای الهی باشند تا بتوانند پیام اقناع کننده‌ای از سوی دین برای خویش و دیگر مخاطبین امروزی آن به ارمغان بیاورند.

تئوری‌پردازان و تصمیم‌سازان هر عصر، چنانچه با نادید انگاشتن مفاهیم متناسب با ادراکات، انتخابها و الزامات هر زمان، اراده بر ایجاد و اجبار گفتمان و فرهنگی نمایند که توسط کثرت قابل توجهی از جامعه، ناکارآمد و ناپسند تلقی شود، صرفا دست به اقدامات حاشیه‌ساز، هزینه‌آفرین و انرژی‌بر زده‌اند که نه تنها سود و ثوابی ندارد، که آثار سوء جبران‌ناپذیری را بر دین و دین‌خواهی جامعه خواهد گذاشت.



لینک این مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/398