لیله قدر، لیله جُهَنی هاست که سالی را به جِدّ و جهد در راه مقدس دوست، سپری می نمایند و فکر و عمل را به آنچه خاطرخواه اوست می سپارند و در سر، هوای یار دارند و در دل، وفای دلدار... ادامه مطلب...
جهد جُهَنی ها
گفت: فاصله ام بسیار است و شوقم وافر برای دیدارت؛ گفت: شیدای توام، اما چه کنم با درد فاصله؛ گفت: جهانِ جُهَنی تویی، جان جُهَنی تویی، درد و درمان جُهَنی تویی، اما اِی رطبِ ناب و طبیبِ جهانتاب، دستم کوتاه است و خرمای معلای وجودت بر نخیل؛ ، دوری ام دراز است و راه، طویل! چه کنم تا به شرافت دیدارت نایل آیم و نبیل انصارت گردم نبی خدا؟
فرمود: هرگاه که میل دیدنم نمودی، شب بیست و سوم از ماه مبارک رمضان، به نزدم بیا؛ تا ببینم تو را، تا ببینی مرا، تا نجوا کنیم خدا را...
و این شد که به لیله قدر، لیله جُهَنی هم گویند.
لیله آنکه سالی را به شوق دیدار بی مثالی، به وصالی متعالی بدل می نماید.
لیله آنکه می داند قدر رمضان، شب وصال بدر دوران و ولیِّ زمان است.
لیله آنکه روزها و شبها، نه خوابیده از عبودیت و انسانیت است و نه خود را به دست خواب جهالت و تعصب و منیت سپرده است.
لیله آنکه بیدار است و در شب بیداری، به دیداری نورانی، منتظر.
لیله آنکه درد، از سر و روی گفتار و کردارش می بارد و با بی دردی، فرسنگها سال نوری، فاصله ای ملموس و هویدا دارد.
لیله آنکه قدرت را در محبت می بیند و دیانت را در راستی و درستی؛ حیاتش در سایه سار حیا جاریست و اراده اش مقید به قیود عفیفانه؛ عقل می کند و وحی می شناسد و زمان و زمانه.
لیله قدر، لیله جُهَنی هاست که سالی را به جِدّ و جهد در راه مقدس دوست، سپری می نمایند و فکر و عمل را به آنچه خاطرخواه اوست می سپارند و در سر، هوای یار دارند و در دل، وفای دلدار؛ چنین می کنند تا چنان می شوند که می دانیم، اگر دیده دل بگشاییم و بنگریم و بیاندیشیم و بیاموزیم و رهسپار گردیم و به لطف حق، از اَنابیل و اخیارِ مهدی این تبار شویم...
پی نوشت:
شب بیست و سوّم ماه مبارک رمضان، معروف به «لَیلَةُ الجُهَنِیِّ» است، و حکایتش چنین است که فردی به نام عبد اللَّه بن انیس انصارى جهنی به رسول خدا(ص) گفت که: راهم از مدینه دور است، پس شبى را به من بفرماى تا به نزد شما بیایم، پیامبر(ص) به او فرمود تا در شب بیست و سوّم ماه رمضان به مدینه بیاید.(شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 161)
لینک این مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/373