اکنون که با شرایط سخت و پرفشار اقتصادی مواجهیم، بهتر نیست به شکل گیری کلونی های هم هدف و همگون برای حفظ حیات خود و عزیزانمان روی آوریم؟ ... «ادامه مطلب»...
کلونی منجی
فاصله فقیر و غنی، روز به روز در حال افزایش است.
قشر متوسط جامعه که روزی در اکثریت بود، در حال نزول به مرحلهٔ فقر است.
بی اغراق می توان گفت که شکاف حاصل از این فاصلهٔ جهنمی، در حال بلعیدن طبقه ای است که شاید میتوانست به نحوی، گلیم خود را از آب بیرون کشیده و به حیات خود در زیر فشارهای شدید اقتصادی ادامه دهد.
در سالها و به ویژه ماههای اخیر، سیر تغییرات نزولی ارزش پول، به نحوی بوده است که قشر متوسط، دیگر قدرت خرید سابق را نداشته و میتوان گفت تا حدود زیادی با عوارض ناشی از فقر اقتصادی، دست و پنجه نرم می کند.
اگر نخواهیم چشممان را به روی حقیقت ببندیم و با یک مشت الفاظ دهان پر کن، صرفا شعار بدهیم! باید بپذیریم که با سرعت غیر قابل تصوری، متوسطین، در حال پیوستن به قشر فقیر، فقرا در حال فقیرتر شدن و اغنیا در حال غنی تر شدنند.
ارزش ثروت ثروتمندان رو به افزایش، و قدرت اقتصادی کم بهره گان یا بی بهره گان از ثروت، در حال کاهش چشمگیری است.
به جرأت میتوان گفت که دخل و خرج، هیچ تناسب منطقی و معقول با یکدیگر نداشته و زندگی بخش عظیمی از جامعه را در حد نفس کشیدن نگاه داشته است.
اگرچه این شرایط، تا حدودی در دنیا به وجود آمده و مردم بسیاری از کشورها را تحت تأثیر منفی خود قرار داده است، اما آثار سوءاش در مناطق نیمه پیشرفته و پیشرفت نیافته، به مراتب عمیق تر و وخیم تر است.
عدم مدیریت درست منابع مالی، تقسیم ناعادلانهٔ ثروت، ناتوانی در تولید سرمایه از طریق ظرفیتهای غیر نفتی، وابستگی شدید به نفت، تحریم و جنگ اقتصادی، بیماری های واگیردار، سبک زندگی مصرف گرایانه، و... از جمله دلایل کلی به وجود آمدن شرایط حال حاضر در زمینهٔ اقتصادی است.
شرایطی که آثار دهشتناک و عواقب سهمگین تر آن بر پیکرهٔ اقتصاد جامعه، به مراتب بیشتر از این مقداری است که تاکنون روی داده است، به نحوی که وضعیت حال حاضر را در برابر اوضاع پیش رو، می بایست مطلع شعر نحسی دانست که تنها یک بیت از مثنوی هفتاد من کاغذش سروده شده است!
در باور توحیدی، روزی، دست خداست و بندهٔ مؤمن، همواره می بایست توکل به قدرت لایزال پروردگار قادر متعال خود داشته باشد، اما این امر، تنافری با اصول تلاش و تدبیر نداشته و انسان با ایمان را ملزم می دارد تا در عین متوکل بودن و اعتماد داشتن به مقدرات الهی، اهل کوشش، آینده نگری و انجام محاسبات و اقدامات درست باشد.
عقل، حکم می کند در عین خوش بینی به پروردگار و سپردن خود به خدا، و دعا برای نجات و خلاصی از این اوضاع، و امیدواری برای بهتر شدن وضعیت اقتصادی، با تحلیل دقیق و منطقی وضع موجود، به دنبال کشف راه حلی کاربردی برای برون رفت از مشکل پیش رو باشیم.
اینکه وظایف دولتها در قبال اقتصاد جامعه چیست و اساسا حاکمیت می تواند چه نقشی در بهبود شرایط ایفا کند، مسأله ای است که اگرچه دارای ابعاد گوناگونی است که می بایست توسط متخصصان و تصمیم سازان این حوزه، مورد بحث و کنکاش و نتیجه گیری قرار گیرد، اما معلوم نیست نتایج عملیاتی در پی داشته و لزوما اجرا شده و ثمربخش باشد، و در خوشبینانه ترین حالت، به تجربه باید گفت، زمان و میزان تحقق آن ابدا قابل پیش بینی و تخمین نیست!
آنچه فی الحال می بایست واقع بینانه به آن نگریست این است که شرایط موجود با فرض عدم تغییر مثبت، رو به بدتر شدن وضعیت اقتصادی و بیشتر شدن فاصلهٔ طبقاتی است که جامعه را به دو بخش کاملا مشهود و مجزا شده فقیر و غنی تقسیم خواهد نمود.
قشر فقیری که درآمدش ابدا کفاف مخارجش را نمی دهد و او را با مخاطرات جدی و خطرناکی مواجه می نماید.
این شرایط در نهایت، قشر ضعیف را به جایی خواهد رساند که برای ادامه حیات خود، دو راه بیشتر ندارد:
۱) تنازع بقا
۲) تعامل بقا
کمبودها می توانند عامل مؤثری در شکل گیری نزاع باشند.
دعوا بر سر آب، غذا و دیگر مایحتاج زندگی، و تلاش برای چاپیدن بیشتر یکدیگر، کلاه گذاشتن بر سر هم، و نادید گرفتن حقوق همدیگر، میتواند کم کم کار را به جایی برساند که روابط انسانی را به سوی شکل گیری فضای نامبارک تنازع برای بقا، سوق دهد.
فضایی که جز بداخلاقی، بدرفتاری، درگیری، و حتی جنگ و خونریزی، نتیجه ای به دنبال نداشته و اوضاع را برای ادامهٔ حیات، سخت تر و پیچیده تر می کند.
و اما بالعکس، کمبودها می توانند باعث برانگیختگی حس تعامل شده و به شکل گیری تدابیر منطقی، معقول و کاربردی برای برون رفت از شرایط پر فشار نقصان و نیاز بیانجامند.
تعامل برای بقا می تواند اشکال و شیوه های گوناگونی داشته باشد؛ اما بیگمان، دستگیری های بسته ای، و حمایتهای قطره چکانی و مقطعی، راه حل دائمی برای برون رفت از مشکلات اقتصادی نبوده و نمی تواند در شرایط بسیار سخت، پاسخگوی نیازها گردد.
آنچه می تواند در بلندمدت و در شرایط جانفرسای پیش رو، به ایجاد حیات با ثبات، همراه با فشار کمتر بر اکثریت خانواده های اجتماع، کمک کند، اتخاذ شیوهٔ زندگی گروهی یا کلونی وار است.
حتما شنیده اید که پنگوئن ها در هنگام وقوع سرمای کشنده و تندبادهای شدید، به یکدیگر نزدیکتر شده و به هم می چسبند، تا با شکل دادن کلونی عظیم پنگوئن ها، خود و خانواده و فرزندان خویش را در برابر یخبندان مرگبار محافظت نمایند.
حال که با سرمای کشنده و هولناک اقتصادی فلج کننده مواجهیم؛ اینک که برای بسیاری، حقوقها و درآمدها کفاف چرخاندن یک زندگی بسیار ساده را هم نمی دهند؛ اکنون که به نظر می رسد اوضاعی بسیار سخت تر از پیش و شرایط اقتصادی پر فشارتر از قبل را پیش رو داریم، آیا تعامل به جای تنازع، راه حل بهتر و ثمربخش تری برای ادامهٔ بقا نیست؟
آیا بهتر نیست به شکل گیری کلونی های هم هدف و همگون برای حفظ حیات خود و عزیزانمان روی آوریم؟
آیا مدلهای تجربه شدهٔ زندگی های گروهی، در گذشته، با لحاظ رویکردهای تازه و بروز شده، نمی توانند راهگشای ترسیم راهکاری قابل تأمل و واجد بررسی و پیگیری باشند؟
در منابع تاریخی آمده است که بشر در دوره های گوناگونی به زندگی کلونی وار پرداخته است که بررسی هر یک از آن موارد می تواند، محاسن و معایب این نوع زندگی را برایمان روشن تر نموده و در پی ریزی یک الگوی بروز شده و کاربردی، به نتایج بهتر و دقیق تری برسیم.
بطور مثال، زمانی که پیامبر(ص) همراه با اصحاب(مهاجران)، وارد مدینه شدند، بسیاری از اهالی مدینه(انصار)، خانه های خود را به چند بخش تقسیم کرده و در هر بخش، خانواده ای را سکونت می دادند؛ افرادی که چند همسر داشتند با رضایت همسر خود، وی را از عقد خود خارج کرده و به عقد کسانی در می آوردند که بی همسر بودند؛ باغات و محصولات خود را با مهاجران شریک می شدند، و بالاخره در سکونت، همسرگزینی، خوراک و پوشاک و...، هرچند خانواده، به اشتراک دارایی ها و اتخاذ زندگی گروهی، روی می آوردند، و اینگونه، فشارها را تقسیم کرده و ادامهٔ حیات خویش و عزیزانشان را آسانتر می نمودند.
این مدل از زندگی را می توان در بسیاری از قبایل و در مناطق مختلفی از دنیا، با رجوع به مستندات تاریخی، مشاهده نمود.
حتی پیشتر از این نیز در ایران زمین، این نوع زیست کلونی وار در میان خانواده های مختلفی، مرسوم و معمول بوده است که در نوع خود، قابل نقد و بررسی برای الگویابی است.
آنچه مسلم است زندگی گروهی می تواند در عین مواهبش، دارای معایبی نیز باشد که با تحلیل دقیق تجربه های پیشین و انطباق بخشی بر زمان حاضر و مؤلفه های زندگی نوین، میتوان معایب را به حداقل رسانده و بر محاسنش افزود؛ که بزرگترین حسن و فایدهٔ کلونی می تواند کاهش چشمگیر فشارها بر اقتصاد خانوار باشد.
گروهی که متشکل از افراد و خانواده های همگون و هم هدف، در کنار یکدیگر جمع شده و زیر یک سقف، به ادامه حیات می پردازند، قطعا با تقسیم کارها و مسؤولیتها و بهره مندی از عواید مالی و منابع درآمدی اعضای خود، با آسودگی خاطر بیشتری می توانند به زندگی خویش ادامه دهند و بار کشندهٔ فشارهای اقتصادی را به تنهایی به دوش نکشیده و زیر این حجم از ناملایمات، له نشوند.
افرادی که با گذر از «من» و منیت، پشت به خودخواهی و نفس پرستی و زندگی واحد کرده، و در «ما» و منفعت خواهی برای جمع، به وحدت با گزینه های همراستا و هم عقیده با باورهای ناب و والای خویش رسیده اند.
افراد همسو و هم نظری که با تدوین و تعیین مقررات و قوانین مشخص، سرمایه ها و توانایی هایشان را با یکدیگر به اشتراک گذاشته و همدیگر را از داشته هایشان در ذیل یک کلونی واحد، بهره مند می سازند؛ تا از شدت فشارها کاسته، و گروهی قدرتمند و همدل را در چارچوب خانواده ای متحد و هماهنگ شکل دهند.
اقدامی که هم می تواند به اقتصاد کلونی، کمک شایانی نماید و گروه خانواده را از فشارها و تنگناهای اقتصادی، نجات داده و باعث رشد و ترقی خانوار شود، و هم با شکل گیری فضاهای کاری متنوع و خلاق، فعالیتهای اقتصادی نوین، و کارآفرینی مفید و مؤثر، با حضور فعال و هماهنگ و همسوی اعضای کلونی، تأثیرات بسزایی را در فضای اقتصاد کلان اجتماع گذارده و مایهٔ رونق تولیدات، بهبود خدمات، افزایش ثروت، رفاه، آگاهی و... شده و نتایج مطلوب و ارزشمندی را بر سطح کیفیت زندگی مردم جامعه گذاشته و به ارتقای میزان رضایتمندی عمومی بیانجامد.
افرادی که با قرارگرفتن در جمع خانواده های همگرا و همراه، می توانند نه تنها دیگر، دغدغه های مادی گذشته را نداشته باشند، که با قدم نهادن در کار و برنامه های مشترک و حساب شده، تبدیل به یک خانواده هدفمند، پر قدرت، سودزا و امیدوار شوند که حرکت اقتصادی و حضور اجتماعی شان، به جای تنازع و تقابل ایستا و مخرب، سرشار از تعامل و تلاش پویا و سازنده باشد.
زندگی کلونی وار، علاوه بر مواهب مادی و اقتصادی، کارکردهای فراوانی در زمینه های گوناگون معنوی، فکری، تربیتی، عاطفی، و دیگر نیازهای جسمی و روحی می تواند داشته باشد که هر یک در جای خود، حائز اهمیت بوده و قابل طرح و بررسی است.
از طرح این کلیات، روشن شد، یکی از مهمترین ارکان پایداری خانواده ای سالم، پویا، امیدوار و بانشاط، توجه هدفمند و هوشمند به مسألهٔ اقتصاد خانوار است.
اقتصاد در حال فروپاشی، بنیان خانواده ها را متزلزل و از هم پاشیده می کند؛ که یکی از بهترین راهکارها برای حفظ این نهاد مقدس، تعامل بقا، به هم پیوستگی و در پیش گرفتن شیوهٔ زندگی گروهی، با عضویت و مشارکت فعال، قانونمند و پر مهر افراد و خانواده های همگون و هم نظر در یک کلونی منجی و نجاتبخش می تواند باشد.
لینک مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/351