مستراح

با حساب و کتاب که به دفع شدۀ خویش بنگری، آبخانه ات تبدیل به ادبخانه ای می شود آکنده از درس و تذکر! آری! خدا بخواهد و انسان نیز همراهی کند، میشود از مستراح هم دانشگاه ساخت... «ادامه مطلب»...

 

 

مستـــــراح!

 

مستراح؛ مبال، توالت، موضع قضای حاجت، دستشویی، جای آسایش و فراغت و راحتی انسان است از فضولاتش!

در آداب قضای حاجت از امام صادق(ع) نقل است که فرمودند: هنگامی که شخص به دستشویی وارد می‌شود «بسم الله» بگوید. و هنگامی که برای قضای حاجت نشست، بگوید: «اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الْأَذَى وَ هَنِّئْنِی طَعَامِی»؛ پروردگارا! اضافات آزاردهنده را از بدنم دور کن تا غذایی که خوردم گوارایم باشد. و هنگامی که قضای حاجت به پایان رسید، بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِی أَمَاطَ عَنِّی الْأَذَى وَ هَنَّأَنِی طَعَامِی»؛ سپاس پروردگاری را که اضافات آزاردهنده را از بدنم خارج کرده و غذایم را گوارایم نمود.(فلاح السائل و نجاح المسائل، ص49)

ناگفته پیداست که خانه بی مستراح، به گند کشیده می شود و محیط منزل را به فاضلابی از پسماندهای نفرت انگیز تبدیل می نماید.

ولی مستراح فقط محلی نیست برای خالی نمودن مثانه و سبک نمودن روده های کوچک و بزرگ!

مستراح گاه چیزی فرحبخش تر از نشاطِ حاصل از تخلیه کیسه پیشاب و دفع فضله ها را برای آدمی به ارمغان می آورد و گاه چنان عذاب آور و پر رنج میشود که به شکنجه گاهی آزاردهنده بدل میگردد!

مستراح آنگاه که مزاج، میزان است و گوارش، بدرستی صورت می پذیرد، پذیرای دفعی می شود که لبخند رضایت را به لبهای مهمانش می نشاند و آنگاه که یبوست، دفع را مشکل نموده یا حبس البول، امان انسان را بریده است، میزبانی ملال آور و مکانی سرشار از ناراحتی و ناآرامی می گردد!

اما آنچه مستراح، فرح بخش تر از دفعِ آسان، نصیب آدمیان می نماید، تلنگری است که به ذهن انسان با بصیرت و نکته سنج می زند.

با حساب و کتاب که به دفع شدۀ خویش بنگری، آبخانه ات تبدیل به ادبخانه ای می شود آکنده از درس و تذکر! آری! خدا بخواهد و انسان نیز همراهی کند، میشود از مستراح هم دانشگاه ساخت!

از امام باقر(ع) پرسیده شد به چه علت خداوند مدفوع را از انسان پدید آورد؟ حضرت در پاسخ فرمود: «تا انسان به این مسئله توجه نماید که فردی که چنین آلودگی‌ها و کثافاتی را به همراه دارد، به دیگران فخر و بزرگی نفروشد»(علل الشرائع شیخ صدوق، ص275)

شاه باشی یا گدا، بالادست باشی یا زیردست، فقیر باشی یا غنی، زیبا باشی یا زشت، دانشمند باشی یا نادان، آنچه برای ادامه حیات آسوده و بی دغدغه، محتاج دفع آن هستی، مشتی متعفن بدبوست که تو را در همه حال، به مستراح فرا می خواند!

تو چه هستی که به خود بنازی و غرّه شوی درحالیکه محصول جسم تو چیزیست که وجودش در بدنت موجب آزار و بیماریست و فرونفرستادنش در چاه مستراح، سبب اشمئزاز و انزجار خلایق!

فردی از امام صادق(ع) پرسید: چرا مردم هنگام قضای حاجت، به زیر پای خود و آنچه از آنان خارج می‌شود، می‌نگرند؟! امام(ع) فرمود: «در بیشتر موارد، این‌کار به اختیار شخص نیست، بلکه خداوند فرشته‌ای را مأمور ساخته و گردن شخص ‌را گرفته و او را مجبور به نگاه کردن می‌نماید تا به آنچه از او خارج می‌شود، بنگرد تا ببیند و بیاندیشد آیا آنها را از حلال به دست آورده و یا از حرام!» (علل الشرائع شیخ صدوق، ص275)

شکمت را از هرچه پر کنی، حاصلش مدفوع است! مدفوعی که حُسن و قبح ظاهری اش به غذای بریانی یا قرص نانی که معده ات را از آن اشباع ساخته ای مربوط نیست، بلکه آنچه باید با بیداری ذهن، به آن بیاندیشی و دغدغه اش را داشته باشی، زشتی حرام یا زیبایی حلالی است که به قوُت روزانه ات بی اعتباری و ذلت جهنم یا ارزشمندی و عزت بهشت می بخشد.

امام علی(ع) در بخشی از آداب قضای حاجت می‌فرماید: وقتى نگاهت به مدفوع خود افتاد بگو: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی الْحَلَالَ وَ جَنِّبْنِی الْحَرَام» خدایا! روزی حلال را نصیبم کن و مرا از روزی حرام دور گردان.(تحف العقول، ص117)

آری!

گاه مستراح، اتاقکی نیست که در آن سنگی به شیوه ای شرقی یا غربی نهاده اند جهت نشستن برای قضای حاجت!

گاه مستراح، اتاقکی نیست که بویی نامطبوع دارد و از فضایی دلچسب برخوردار نیست!

گاه مستراح، اتاقکی نیست که هر کس در آن از بار اضافات جسمی اش خلاصی یابد!

گاه مستراح، اتاقکی نیست که در تنهایی ات، تبدیل به اتاق اندیشه و فکرهای سودمند، بیهوده یا پر ضرر شود!

گاه مستراح، توالتی است از زمانهایی که بطالت و بیهودگی در آن موج می زند!

گاه مستراح، توالتی است از فضاهایی که روحت را به منجلاب می کشند!

گاه مستراح، توالتی است از تکرار مکرارت حرفهای بی اثر و اعمال بی نتیجه!

گاه مستراح، توالتی است از نرسیدن ها، ندیدن ها، نخواستن ها و نشدن های پیوسته!

گاه مستراح، توالتی است از ذهنهای بیمار، بی تدبیر، فریبکار، متظاهر، منفعت طلب، جاهل، دهن بین، منافق، متعصب، حسود، کذاب، نمّام، پَست، قدرنشناس، مغرور و مستبد!

گاه مستراح، توالتی است از زیاده خواهی، بی دردی، حرام خوری، چشم وهَم‌چشمی، بی انصافی و بی عدالتی!

گاه مستراح، توالتی است از رفتارهای کورکورانه، خودخواهانه، عوامانه، جاهلانه، ریاکارانه و هواپرستانه!

گاه مستراح، توالتی است از سکوت و سکون، رخوت و سستی، بی تفاوتی و تغییرناپذیری!

گاه مستراح، توالتی است از سنگ دلی و شقاوت و بی مهری و بی معرفتی!

گاه مستراح، توالتی است از بی ریشگی و بی شاخصی!

گاه مستراح، توالتی است از وجود خودمان! توالتی که رهگذری است میان شکم تا تَخَلّی! توالتی که پاهایمان زحمت حملش را برعهده دارند و به چشم خلایق، ما را انسان‌نمایی ظاهرالصلاح نمایانده است! توالتی که بی حجت شرعی سخن میراند، بی حجت شرعی به انجام میرساند و بی حجت شرعی به زیست گمراه تر از حیوانی اش ادامه می دهد! توالتی که از بوی تعفنش حتی جهنمیان در رنج و عذاب اند! توالتی که راست راست راه می رود و چپّه می اندیشد و چپّه عمل می کند و چپّگی ببار می آورد! توالتی که هر روز در آینه تَوهّمات خودساخته اش، خویش را طهارتخانه ای پاک و مقدس می بیند و لحظه به لحظه در فاضلاب نخوت و عناد و نفهمی و نفسانیت خود، بیش از پیش فرو می رود!

گاه مستراح، خود مائیم؛ ره یافته ای به قرارگاه رهایی از فضولات و اضافات نفسانی و شیطانی، یا فرو رفته ای در منجلاب حجابهای متعفن ظلمانی!

هر چاهی نیاز به تخلیه دارد، مستراح بیشتر؛ آب را از چاه بالا نکشی می گندد، فاضلاب بیشتر؛

تا دیر نشده خودت را از عمق چاه نفسانیت تخلیه کن و وجودت را از میان پسابهای پلید نفسانی بالا بکش؛ تا نفست را گند بر نداشته دست به کار شو «که مستراح چو پُر گشت گَنده تر گردد»...




لینک مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/308