روز تولدِ اجباری ام را اعتبار و کرامتی نیست، مگر... «ادامه مطلب»...
روز تولّد تَنَم!
روز تولد جسمم، روز آغاز مقطعی از حیات من است که اختیار و انتخاب را تجربه می کنم
روز میلاد تنم، روز چشم گشودن به جهانی است که از مدتها پیش در عالم ذر، در صف هبوط به زمین بوده ام
روز زاده شدنم، روز پای نهادن به عرصه امتحانات و ابتلائات الهی است برای سنجیده شدن خلوص و عیار بندگی و عبودیتم
روز به دنیا آمدنم، روز قدم نهادن در راه های مختلف زندگی است که پله پله مرا به عرش اعلا علیین یا حضیض اسفل السافلین می برد...
روز تولدِ اجباری ام را اعتبار و کرامتی نیست، مگر:
به اختیار، به سوی تولدی دوباره قدم بردارم
به اراده، نیکی و خوبی را انتخاب کنم و بدی و زشتی را وانَهَم
به انتخاب، حقیقت را بشناسم و بر مدار حق، عمل کنم...
چه عزت و احترامی از این بالاتر که خالقم بر من منت نهاد تا بدون هیچ اجبار و اِکراهی، و تنها به خواست خودم به آغوش کبریایی اش باز گردم
چه محبتی از این والاتر که پروردگارم به من فرصت داد تا عاشقانه دوستش بدارم و عارفانه مدح و عبادتش بنمایم
چه لذتی از این دلچسب تر که صاحب جسم و روحم، مالک وجود و موجودیتم، عنایت فرمود و به من اجازه داد تا در مسیر قربش قدم بردارم و در وجود ازلی و ابدی اش مغروق نور حضور گردم و خدایی شوم
چه هدیه ای از این زیباتر که رَبّ و اِلآهم، مرا از عدم به وجود آورد و فرصت تکرار نشدنی زیستی مختار در کره خاکی را بر من ارزانی داشت
چه لطفی از این مبارک تر که نَفَس میکشم در زیر آسمان فیروزه ای اش، و قدم بر میدارم در پهنۀ گیتی زیبایش، و نظر می اندازم به بیکرانه دریاها و اقیانوس های نیلگونش، و نگاه می کنم به سبزی آرامبخش طبیعت فرحناکش، و لمس میکنم لطافت گلبرگ گلهای سُرورانگیزش، و می شنوم نوای دلکش بلبل غزلخوانش، و می فشارم دستهای پر مِهر عزیزانم، و...
دورت بگردم! فدایت شوم! به قربان تو ای دوست و مونس همیشگی ام! ای کریم هستی بخشم! مهربان بی منتم! رب الأرباب یکدانۀ بینظیرم! پشتیبان قَدَرقُدرت زندگی ام! یار و یاور بخشنده و مهربان لحظه لحظۀ حیاتم...
هرچه دارم از عنایت و رحمت توست؛ این دم و بازدم های تنفس، این تپش های قلب، این نعمت بوییدن، چشیدن، شنیدن، سخن گفتن، عشق ورزیدن و محبت کردن و در یک کلمه، زندگی کردن را به لطف تو و از تو دارم، ای مهربانترین مهربانان...
تو را به خاطر همه نعمتهایت که بدان آگاهم و یا از وجودشان جاهل یا غافلم، حمد بی حدّ و سپاس بی عدد؛
یاری ام کن که روز میلادم به مبارکترین اتفاق حیات خاکی ام پیوند بخورد و تولد دوباره ام با قرار گرفتن در مسیر و جایگاهی که مرا برای آن خلق نموده ای، به والاترین شکل ممکن، صورت پذیرد تا این فرصت بی بدیل زیستن در جهانِ فانی، به مثابه حلقۀ وصلی مرا به بهشت برین و عرش بیقرین قرب و شهودِ تو در جهانِ باقی متصل سازد...
آفریدگار زیبای زیباآفرین من، مبارک گردان روز تولدم را به سلام و تحیّتی از سوی خود، به نگاه تعالی بخش و پر محبتی از سوی مولایم امام عصر(عج)، به دعای خیر اولیا و عزیزانت، تا مبارک شود لحظه های پس از اینم به توفیق و فرصت خدمت، زندگی و بندگی تو؛ ای آنکه اوست: اللَّهُ أَحَدٌ؛ اللَّهُ الصَّمَدُ؛ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ؛ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ