دانایی

برای مربیِ اصلاح و رشدِ خود و دیگران شدن، باید ایمان بیاوریم که راهی جز.... «ادامه مطلب»...



هر فرد برای ادامه حیات خویش، نیاز به بازسازی دارد.

بازسازی یعنی همان اصلاح. یعنی صلح با خویشتن خویش؛ یعنی بازگشت به فطرت، یعنی صلح با خدا...

این اتفاق مبارک، به سرپنجه پرقدرت عزم راسخ فرد و طلب امداد الهی رقم می خورد.

تقوا و عمل صالح، دو بال رسیدن به قله رفیع این جایگاه ناب هستند.

پروای از خدا و انجام اموری که موجب رضایت حضرت حق باشد، فرصتی برای بیشتر دانستن و اراده ای برای بهتر عمل کردن به دانسته می طلبد.

پس محور بازسازی در مسیر رشد و کمال، دانستن و عمل نمودن به دانسته هاست.

عالم بی عمل، چونان زنبور بی عسل نیست که صرفا مشکلش عدم تولید عسل باشد، نه!

زنبور بی عسل، اگر منفعتی برای نظام آفرینش نداشته باشد، ضرر قابل توجهی هم ندارد؛ اما عالم بی عمل هم منفعتی ندارد و هم ضرر فراوان دارد.

ضرری که مجموعۀ خلقت از عالم بی عمل می بیند، از جاهلان دریافت نمی کند.

کسی که میداند چه چیز خوب است و چه چیز بد، چه امری حلال است و چه امری حرام، وقتی اهل عمل به دانسته هایش نباشد، یا منافق میشود یا ظالم، متکبر و منحرف...

بسیاری از انحرافات و ستم ها و خود برتربینی ها و دوروئی ها نه از سر جهل، که اتفاقا ریشه در دانایی دارند! ریشه در علمی که با عمل، توأم نیست و جز خسران دو گیتی چیزی را برای صاحبش به دنبال ندارد.

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ...

بنابراین برای اصلاح و بازسازی خودمان هم نیاز به دانستن و باورهای ناب داریم، هم نیازمند عمل به آن حقیقتهای ارزنده هستیم.

تا بهار حقیقت و ایمان، چهار فصل ذهن هایمان نگردد، خبری از میوه های آبدار و شیرین عمل صالح نیست و تا این میوه های الهی صرف اهلش نشود، خبری از باروری دوباره درخت حیاتمان و درک هماره بهاران نیست.

این میوه هایی که باید تحویل اهلش شود، همان مسئولیت خطیری است که ما در امر تربیت خودمان و دیگران داریم:

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

توصیه و پند و اصلاح و تربیت، نیاز به دانستن و دانستن و دانستن دارد؛

البته یک راه چهارمی هم هست؛ که آن هم دانستن است!

و صد البته دانستنی که توأم با عمل باشد؛ ذهنیتی که در عینیت جلوه کند...

با شعار هم نمیشود؛ شعور را نمیشود صرفا با شعار و حرف، رشد داد و بارور کرد.

تا پیگیرانه اهل مطالعه و تحقیق نباشیم، تا صبورانه کنکاش و تکاپو برای دریافت حق و حقیقت به اولویت اول زندگی مان بدل نشود، اصلاح و رشدی اتفاق نمی افتد؛ نه برای خودمان و نه برای مخاطبان و مرتبطین مان.

برای مربیِ اصلاح و رشدِ خود و دیگران شدن، باید ایمان بیاوریم که راهی جز مطالعه نداریم، راهی به غیر از افزایش مستمر اندوخته های ذهنی، پیش پایمان نیست و با بالا بردن سطح سرمایه های الهی و ناب افکارمان است که می توانیم سوار بر توسن عمل پاک و خالص، با قدرتی نفس کش و ابلیس ستیز، هماره خود را اصلاح و بازسازی نموده و در ساختن دیگران نقش آفرینی کنیم و به سوی مقصد نهایی و مقدس خلقت، یعنی قرب إلی الله بتازیم و از این مرکب راهوار هستی بخش، هرگز بر زمین نیفتیم، ان شاءالله