عشق می داند

ما در اوج نیاز، آفریده شدیم؛ ما محتاجیم و بیمار! و دارویمان اکسیری است که از مس وجود خاکی ما، طلایی ناب و آسمانی می سازد... «ادامه مطلب»...



اکسیر مقدس


و اما سیاره‌ی من به اکسیر مقدسی به نام عشق نیاز دارد؛

تا در رگ و روح، جاری شود و بماند و نرود.

در عمق دل‌ها رخنه کند،

تمام مردم را به وجود خود، پاک و کمال یافته نماید،

به‌راحتی از عاشق به معشوق و از معشوق به عاشق منتقل شود،

تمام وجود و قلب و احساسات و مغز و ادراکات را درگیر خود کند،

همه افکار و گفتار و کردار را معطوف به خود سازد،

کل ورودی و خروجی جسم و روان را در خود به توازن و تعادل همیشگی برساند.


نتیجهٔ این اکسیر اهورایی، چیزی جز سر نهادن به خواست معشوق نباشد.

حاصل این معجزهٔ شفابخش چیزی جز مودب شدن به آداب الهی نباشد.

ثمرهٔ این شراب طهور، چیزی جز آرامش یافتن و آرامش بخشیدن نباشد.

سود و فایدهٔ این کیمیای سعادت، چیزی نباشد جز عدالت و انصاف، گذشت و ایثار، راستی و درستی، برابری و برادری، خیرخواهی و حسن ظن، ادب و احترام، دوستی و همدلی، محبت و انسانیت، یک رویی و صداقت، دستگیری و دلسوزی، روشن بینی و بلندنظری، تعامل و تعاون، پشتیبانی و همراهی، جانبخشی و لذت آفرینی، امنیت و امانت داری، حقیقت طلبی و آزادگی، صلح و آشتی، قدرشناسی و سپاسگزاری، نظم و نظافت، و...


کاش این اکسیر انسان ساز، بر تمامی قلوب، مکشوف و ماندگار شود.

کاش تولدی دوباره بیابیم و اینبار در میقات عشق، چشم دل بگشاییم.

کاش جان دوباره ای بگیریم در هوای جانبخش عاشقانه های فارغ از هرگونه منیت و نفسانیت.

کاش عشق شویم و عشق ببخشیم و در عشق، به جاودانگی و سعادت ابدی برسیم.

که زندگی بی عشق، بردگی نفس است و با عشق، بندگی خدا.


تا دیر نشده عزم عشق کن، در عشق شو و در عشق بمان و با عشق٬ یکی و یکرنگ شو؛ که تنها عشق می داند حال آنکه تنها عشق می داند...




لینک مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/343