امام صادق ع

میخواهی رازی را با تو در میان بگذارم؟! می‌دانی بهشت کجاست و چگونه می توان به آن رسید؟... «ادامه مطلب»...

 

 

بهشتــــــ صادقــــــ

 

«سعادت» و «شقاوت» در دو راهی «تلاش» و «بهانه» از یکدیگر جدا می شوند؛ دو راهی سرنوشت سازی که انسان را به سوی قله سعد موفقیت یا درّه نحس شکست سوق می دهد.

همگان در آرزوی موفق شدن به سر می برند، تا اینکه متوجه بهایی که باید پرداخت کنند می شوند؛ عده ای کوتاه نیامده و از تلاش خویش نمی کاهند و جمعی نیز به دنبال جور کردن بهانه ای می گردند تا در حقیقت بر روی کوتاهی های خویش، سرپوش بگذارند و قدری از رنج و آلام درونی و احیانا سرکوفتها و کنایه های این و آن بکاهند.

هر چیز را بها و ارزشی است و ثمن انسان، بهشت جاودان می باشد: «لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا» (نهج البلاغه؛ حکمت456) ای انسان‌ها! بهای شما جز بهشت نیست، پس خود را به غیر از بهشت نفروشید.

اما به گنج بهشت، مفت و بی رنج نمیتوان دست یافت؛ بهشت را به بها می دهند، نه بهانه! جز مقصر قاصر، یعنی کسی که ناتوان از کسب آگاهی های بیشتر و دقیق تر از معرفتی است که او را به شناخت هرچه بهتر نسبت به تکالیفش برساند، همانکه نمی داند و نمی تواند بداند آنچه از دانایی ها که باعث ایجاد توانایی های والاتر در او می گردد؛ عموم انسانها را چه بهانه ای میتواند باشد تا در روزی که هیچ فریادرسی نخواهند داشت، جز تلاشهای سعید و ارزنده و اعمال مفید و سازندۀ خود، آن را دستاویز کوتاهی‌های خویش قرار دهند!

کدام بهانه گیرِ سست‌ارادۀ بی‌دردِ ذلیلُ‌النفسِ خطاپیشه‌ای که مدام عذرهای بیجا را مستمسک ماستمالیِ کژی ها و اشتباهات و انحرافاتش قرار می دهد، سر از بهشت آسایش برقرار و سعادت آرامش پایدار در خواهد آورد.

امام رضا(ع) می فرمایند: «هر که از خدا بهشت خواهد و در برابر سختی ها پایداری نورزد، بی گمان خود را ریشخند کرده است.»(بحار؛ 75:356) چنانکه امام باقر(ع) نیز فرمودند: «بهشت، آمیخته به سختی ها و صبر و بُردبارى در برابر گناه و تحمل مشکلات و رنجهاست، پس هر کس در دنیا بر سختى‏ ها شکیبا و صبور باشد، وارد بهشت مى‏ شود. و جهنّم، آمیخته به لذتهای حرام است، پس هرکس خواسته‏ های خودپسندانه نفس خویش را تأمین نماید، وارد آتش مى‏ شود.» (اصول کافی، ج73، ص2)

 

نشانه اینکه در مسیر صحیح در حال قدم برداشتن هستی این است که دیگر هیچ علاقه ای برای بازگشت به عقب نداری و مشتاقانه به سوی هدفی مقدس در حال افسار زدن بر اسب سرکش نفست می باشی؛ علامت اینکه در مسیر نادرست حرکت نمی کنی این است که مسئولیت تمامی کاستی ها و تعلل های خویش را به عهده گرفته و هرگز به دنبال گذاشتن کلاه بهانه های ریز و درشت بر سر خود و دیگران نیستی.

تلاش بی وقفه و کوشش هماره و هدفمند تو نشانه صحیح بودن تو است، که صحت هر کس در گرو صداقتی است که نسبت به نیکی سرنوشت خویش نشان می دهد و تلاشی است که برای دستیابی به بهشت دنیا و آخرت خود می نماید.

بنابراین «همانند کسی مباش که بی آنکه کاری کرده باشد به آخرت امید می بندد»(نهج البلاغه، حکمت150) از کلام امام علی(ع) معلوم می شود که برای بدست آوردن سعادت آخرت و نعمت های بهشتی، باید کار و تلاش مصرانه و صادقانه داشت و با انجام اعمال صالح، بهشت ابدی خویش را ساخت. انسان نباید تنها به صِرف ادعای مسلمانی و ایمانِ زبانی، توقع بهشت داشته باشد، بلکه برای رفتن به بهشت و به دست آوردن نعمت های گوناگون آن، بیگمان باید بهایش را پرداخت کند.

باور عملی به توحید، یعنی خدا را همیشه ناظر و حاضر دیدن و در پیشگاه باعظمتش همواره شرم و ادب حضور داشتن؛ ایمانِ بروزیافته، ایمانی است که از انسان، موجودی با حیا و عفیف بسازد، بنده ای که در تمام لحظه ها معبودش را «حی» ببیند و از هرآنچه موجب ناخشنودی اوست عفت ورزیده و خودداری کند. توحیدباوریِ به منصۀ ظهور رسیده، اعتقادی است که آدمی را از بهانه های نفسانی و شیطانی تهی نموده و از تمامی قیود، إلّا قید «حجت شرعی» خارج کرده و انسان را به تلاشهای پاک و تعالی‌بخش، و سبُکیِ رهایی و آزادگی و وارستگی الهی، آراسته نموده و ارج و بها می بخشد.

امام صادق(ع) فرمودند: «قول لا اله الّا الله ثمن الجنة»(صدوق، توحید، ص21، باب1، ح13) کلمه توحید، بهای بهشت است. یعنی آنکه می خواهد بهشت نصیب و قسمتش شود باید بهای آن را بپردازد و بهای بهشت چیزی جز پذیرش توحید در ابعاد گوناگون زندگی نیست.

در قرآن کریم آیات فراوانی درباره این مسئله وجود دارد که عمل صالح، بهای بهشت عنوان شده است: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»(توبه/ 110) در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مال شان را به بهای اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است.

آری! بهشت بدون بها به کسی داده نمی شود و هیچ کس نباید تصور کند با بهانه سازی یا ایمانِ منهای عمل، میتواند بهشت را نصیب خود نماید. یقینا جنت خداوند از آنِ کسانی است که پاک بودن، از ایشان، وجودی مقدس و طاهر ساخته است که به بهای اعمال نیکوی خویش، از نعمتهای بی پایان پروردگارشان بهره مند گردیده اند: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(نحل/32) همان کسانى که فرشتگان جانشان را در حالى که پاکند می‌ستانند و به آنان می‌گویند درود بر شما باد به پاداش آنچه انجام می‌دادید به بهشت درآیید.

 

نخستین چیزی که بهای بهشت قلمداد شده و سرمایه اصلی و خمیر مایه سعادت و کلید درهای فردوس برین شمرده می شود، ایمان و عمل صالح است. قرآن کریم در اینباره می فرماید: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»(بقره/82) کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند یاران بهشتند و جاودان در آن خواهند بود.

این تعبیر یا شبیه آن در آیات بسیاری وارد شده که تکرارش، بیانگر اهمیت موضوع آن است. بدیهی است رابطه ایمان و عمل صالح، رابطه ای همیشگی و جداناپذیر است؛ ایمانِ حقیقی مولّد عملِ صالح، و عملِ صالح، نتیجه ایمانِ حقیقی است؛ بطوری که میتوان گفت: ایمان، عمل‌زا و عمل، ایمان‌افزاست.

بهای دیگر بهشت، تقوا و پرهیزگاری است که در آیات متعدد قرآن مجید روی آن تکیه شده، از جمله در سورۀ مریم آمده است: «تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا»(مریم/63) بهشت، میراث خداوند برای بندگان پرهیزگار خود است.

بهای دیگر بهشت، ترک هواپرستی و دوری از گناه است؛ در اینباره نیز آیات فراوانی در قرآن آمده، از جمله می فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»(نازعات/40و41) آنکه از انجام اعمال زشت و ناپسند در محضر خالقش ترسان و نگران بوده و خود را از هرگونه عمل بر مبنای نفسانیت باز دارد، مأوا و جایگاهش بهشت است.

روشن است که پیروی نکردن از آرای نفس و نفوس و تسلیم محض فرامین خداوند بودن، با خودشناسی و خودسازی آغاز می گردد. انسان آگاه، خود را هیچ پنداشته و صاحب چیزی نمی داند و همواره تمام توجهش را معطوف به خالق خویش نموده و او را مالک بلافصل خود دانسته و صرفا تسلیم خواست و نظر اوست و از طریق مراقبه شرعی و تزکیه نفس، راه را بر نفوذ گاه و بیگاه وساوس شیاطین جن و اِنس می بندد. لذا یکی از اموری که به عنوان بهای بهشت مطرح است تزکیه نفس می باشد: «وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى؛ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ مَنْ تَزَکَّى» هر که مؤمن به نزد خداوند رود در حالى که کارهاى شایسته انجام داده باشد براى آنان درجات والا خواهد بود؛ بهشتهاى همیشگی که از زیر درختان آن جویبارها روان است، جاودانه در آن مى‏ مانند و این است پاداش کسى که به پاکى گراید و راه تزکیه در پیش گیرد. (طه/75و76)

 

«بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی» (مولوی)

همه چیز بر می گردد به درون ما؛ همه چیز از خودمان شروع می شود؛ عالم عظیم بیرون، اگر مایه غفلتمان از دنیای وسیع درونمان شود، ما را در پس حجابهای تو در توی نفسانی مان دفن خواهد کرد و ما را از راهیابی به دروازه های موفقیت و سعادت دو گیتی باز می دارد و سبب محرومیتمان از بهشت جاودان می گردد.

انسان مبارز، با شناخت خود، به مقام نیستی در هستیِ هستی‌بخش نائل آمده و بر قله وارستگی می ایستد، و با قدرت مقدس توکل، توسل و تلاش، زندگی اش را به صورتی بنیادین سامان می دهد. 

انسان خودساختۀ رهیده از نفسانیات، با غور خوردن در حقیقت خلقت، صاحب شوری خموشانه و شعوری بصیرانه می شود؛ به راهی می رود که راهدارش خداست و بر ستونی تکیه می زند که قائم به شناسه و پشتوانه پروردگار عالم و آدم است.

انسان معنویِ شاخص‌مدار، رام حق و اهلی حقیقت است؛ مشاوری امین و خیرخواهی تمام عیار است؛ متعادل و میانه روست و از تندروی و کندروی بیزار است؛ اهل جلوه گری و نمایش نیست؛ اگر در جمعی حضور داشته باشد نمی توان از سر و شکل و لباسش او را شناخت؛ خوش‌گو و بهینه گوست؛ به پدیده ها و سوژه ها با نکته سنجی نگاه می کند؛ شنونده ای صبور و شکیباست؛ همیشه مثل نسیم، آرام و نوازشگر است، هر چند ممکن است در درون، دستخوش طوفانی مهیب باشد؛ لبهایش به تبسم عادت دارد؛ مایه امنیت و آرامش است و اندوه و ترس خود را فرا فکن نمی کند؛ صبور و پیگیر است و هیچ وقت برای هیچ کاری بی برنامه حرکت نکرده و شتاب توأم با اضطراب ندارد، چرا که به صاحب اصلی زندگی ایمان دارد. نظرها را می شنود و آرای هر کس را برای خودش محترم می شمارد اما هیچ رأیی را جز خواست و امر خالقش، جدی نمی گیرد؛ از کنار هیچ چیز با بی‌تفاوتی عبور نمی کند و هرگاه تکلیف بداند به طریقی ظریف و خردمندانه مداخله می کند؛ هیچگاه هیجان زده نمی شود، نه در سور و نه در سوگ؛ چرا که مسبب لبخند و اشک را هماره ناظر و حاضر بر خویش می بیند. 

انسان حقیقت طلب، حقگوست؛ او با خود، خدای خود و خلق خدا صادق است؛ او دروغ و فریبکاری را ذلت و ناتوانی، و صداقت و درستکاری را عزت و توانمندی می بیند؛ او دریافته است که خلوص عیار انسانیتِ انسان به میزان صداقت اوست و حتی عبادت بی صداقت، حُقّه‌بازی و دینداری بی صداقت، شرک و نفاق و کفر، و وضوی بی صداقت، آب بازی است؛ او باور دارد در هر کار و امری می بایست صادقانه وارد شد و صادقانه ادامه داد و صادقانه به غایت و انتها رساند «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا»﴿اسراء/۸۰﴾؛ او می داند باید در سُلک صادقان درآمد تا بتوان در نهایت راستی و «مَقْعَدِ صِدْق»(قمر/55) نزد مالک مهربان و مقدر، سکنا گزید؛ او ایمان دارد برای نشستن در کنار جعفرِ جنت که رودی از رودهای بهشت و آب حیاتی جاری از فردوس برین است باید مصداق صادقانه صداقت بود؛ او یقین دارد باید صادق گردید تا بهشتی شد.

انسانِ راه‌یافته به صراطِ نجات، مهرورزی صادق و عاشقی تمام عیار و بنده ای تسلیم و سالکی پاک نیت است؛ و از این روی، نه تنها بهشتی است، بلکه خودِ بهشت است؛ نفس کشیدن در کنار او، تجربه بی بدیلی از زندگانی در فردوس برین را به ارمغان می آورد.

امام جعفر صادق(ع) می فرمایند: «إنما خلد أهل النار فی النار لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا . و إنما خلد أهل الجنة فی الجنة لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا ، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء . ثم تلا قوله تعالی : " قل کل یعمل علی شاکلته " قال: علی نیته » اهل دوزخ از اینرو در دوزخ جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا جاودان باشند همیشه نافرمانی خدا کنند و اهل بهشت از اینرو در بهشت جاودان باشند که نیت داشتند اگر در دنیا باقی بمانند همیشه اطاعت خدا کنند پس این دسته و آن دسته به سبب نیت خویش جاودانی شدند، سپس قول خدای تعالی را تلاوت نمود: بگو هرکس طبق طریقه خویش عمل می کند؛ و فرمود: یعنی طبق نیت خویش .(اصول کافی، ج3، ص135و136)

نیّت، امری درونی است و بهشت خدا وابسته به نیات؛ راه بهشت از درون آدمی آغاز می شود و آنکه موفق به ساختن بهشتی درونی شود به بهشت بیرون راه خواهد یافت. پس برای بهشتی شدن باید بهشت شد؛ باید درون خویش را از هرگونه زشتی و ناپاکی و سرکشی پاک نمود.

مگر نشنیده ای که ریشه ها به یکدیگر پیوند دارند؟ مگر نمی دانی که عسل، محصول شهد گلهاست؟ مگر آگاه نیستی که از کوزه همان برون تراود که در اوست؟

پس برای راه یافتن به بهشتی که در آن زشتی و اندوه و بی مهری و دروغ و بدزبانی و خساست و حسادت و نفاق و تعصب و بی عدالتی و بی انصافی و جمیع صفات رذیله راه ندارد، خودت را از این اوصاف جهنمی پاک کن تا بهشتی شوی که از تو جز بهشت نتراود و جز با بهشت و بهشتیان پیوند نخورده و محشور و مأنوس نگردی.

امام صادق(ع) در حدیثی به معرفی چهار نشانه اهل بهشت می‌پردازند و می فرمایند: اِنَّ لاَهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطیفٌ وَ قَلْبٌرَحیمٌ وَ یَدٌ مُعْطیَةٌ» بهشتى‌ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده. (تنبیه الخواطر، ج2، ص91/ إرشاد القلوب، ص173) و نیز فرمودند: ثلاثٌ مَن أتى اللّهَ بواحِدَةٍ مِنْهنَّ أوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنّةَ: الإنْفاقُ مِن إقْتارٍ و البِشْرُ لِجَمیعِ العالَمِ و الإنْصافُ مِن نَفْسِهِ» سه کار است که هر کس یکى از آنها را انجام دهد خداوند بهشت را بر او واجب مى گرداند: انفاق کردن در تنگدستى، خوشرویى با همه عالَم، و انصاف داشتن با همه کس و در همه حال. (کافی، ج2، ص103، ح2)

 

بهشت صادق، وعده صدق یزدان و پیشوایان صداقت و حقیقت است که بر اساس قرآن، محل زندگی بعد از دنیای نیک‌بختان (الذین سُعِدوا) است؛ باغ‌هایی با درختان بسیار و سرسبز و سایه‌گستر، با نهرهای روان (تجری مِنْ تحتها الانهار)، چشمه‌های جوشان و جاری و سرشار از میوه‌های مختلف، و همچنین با دمایی معتدل. (یس/۳۴؛ ذاریات/۱۵؛ الرحمن/۵۰و۶۶؛ انسان۶و۱۸؛ مطففین/۲۸؛ ص/۵۱؛ زخرف/۷۳؛ دخان/۵۵؛ انسان/۱۳)

اسامی بهشت با نامها و تعابیر گوناگون در قرآن نقل شده است که برخی از آنان عبارتند از: جنت و جمع آن جنات (بیش از صد بار، مانند جنّة الخلد، جنّة نعیم، جنة النعیم، جنّات النعیم، جنّة المأوی، جنّات المأوی، جنّاتُ عدن، و جنّات الفردوس)، روضه (روم/۱۵)، رَوضاتُ الجَنّات (شوری/۲۲)، فردوس (مومنون/۱۱)، دارالسَّلام (انعام/۱۲۷ و یونس/۲۵)، دارالاخره (نُه بار)، دارُالْخلد (فصلت/۲۸)، دارَالْمُقامه (فاطر/۳۵)، دارُالْقرار (غافر/۳۹)، دارُالْمتّقین (نحل/۳۰)، مَقامٍ امین (دخان/۵۱)، مقعدِ صدق (قمر/۵۵)، علّیین وعلّیون (مطففین/۱۸و۱۹)، حُسنی (یونس/۲۶) و...

وسعت بهشت، در آیه ۱۳۳ سوره آل عمران، به پهنای آسمان‌ها و زمین، و در آیه ۲۱ سوره حدید، به پهنایی مانند پهنای آسمان‌ها و زمین تعبیر شده است. مفسرانی مانند طبرسی، فخر رازی و طباطبایی، با تکیه بر این آیات، تصور وسعت بهشت را خارج از قلمرو فهم و ذهن انسان‌ها دانسته‌اند.(طباطبائی، المیزان، فصّلت، آیه۱۲)

مخلوق بودن و همچنین خلق بهشت پیش از وقوع قیامت، از جمله موضوع‌هایی است که در احادیث معصومان به آنها اشاره شده و حتی یکی از اعتقادات شیعه معرفی شده است.(بحارالانوار، ج۸، ص۱۴۶و۱۹۶-۱۹۷) از امام رضا(ع) نقل شده است که مراد از مخلوق بودن بهشت، خلق تقدیری نیست، بلکه بهشت، وجود خارجی دارد و پیامبر(ص)، در معراج، بهشت واقعی را دیده است و بنابراین، نفی مخلوق بودن بهشت، به منزله دروغگو خواندن پیامبر است. (بحارالانوار، ج‌۸، ص۱۱۹)

قرآن کریم و احادیث معصومین، بر این نکته تاکید می‌کنند که بهشت و به طور کلی عالم آخرت، جسمانی است و بر همین اساس، دنیا و آخرت، در جسمانی بودن تفاوتی با هم ندارند، و تنها در ویژگی‌های دیگر متفاوت‌اند. (یس/78و79 - بحارالانوار، ج‌۱۰، ص۳۱۶، ۳۲۷)

در فرهنگ اسلامی، رضوان خدا و برخورداری از خشنودی او، برترین نعمت بهشت دانسته شده است. علاوه بر این، نعمت‌های مختلف بهشت، از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، خانه‌ها و باغ‌ها و کاخ‌ها، پوشاک و موارد دیگر، در سوره‌های مختلف قرآن کریم ذکر شده است؛ از جمله در سه سوره الرحمن، واقعه، انسان و آیاتی از سوره‌های دیگر.

بنابر حدیثی از امام علی(ع)، پس از استقرار اهل جنّت در جایگاهشان، به آنان گفته می‌شود که بالا‌تر و ارجمند‌تر از نعمت‌هایی که ارزانی‌تان شده، خشنودی خدا از شما و محبت او به شماست. امام علی پس از بیان قول مذکور، آیه ۷۲ سوره توبه را تلاوت کرده است که بخشی از آن، چنین است: «وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَکْبَرُ»؛ یعنی خشنودی خدا بالاتر از هر چیز است.(بحارالانوار، ج۸، ص۱۴۰-۱۴۱)

از میان خوردنی‌های بهشت، بیشترین تأکید قرآن کریم بر میوه‌هاست. بر اساس آیات قرآن کریم، در بهشت هر گونه میوه، به وفور و همواره و پیاپی وجود دارد (کلِّ فاکهة، فاکهة کثیره، مِن کلّ الثمراتِ، فواکهَ مِما یشتهون، یتخیرون، اُکُلُها دائمٌ) و به آسانی از درختان چیده می‌شود. در قرآن کریم، دو بار نیز گوشت و گوشت پرندگان (لحم طیرٍ)، از هر گونه که اهل جنّت بخواهند، به عنوان نعمت‌های بهشتی ذکر شده است. (انسان/۱۴؛ طور/۲۲؛ واقعه/۲۱)

از آشامیدنی‌های جنّت، در آیه ۱۵ سوره محمد نام برده شده است: نهرهایی از آب و شیر و باده و انگبین‌ در چند جا، جام باده (کأس) ذکر شده که باده آن سخت سپید و لذت‌بخش‌ است، آمیخته با عطر دلچسب از چشمه‌ای به نام سلسبیل‌ یا همراه با مشک و آمیخته با تسنیم. واژه شراب‌ و شراب طهور نیز به آشامیدنی‌های جنّت اشاره دارد. در قرآن کریم، بر مبرّا بودن باده جنّت از زیان‌ها و عیوب بادهٔ شناخته‌شده دنیا (مستی، سردرد، واداشتن به گناه، تباه کردن عقل)، تاکید شده است. (محمد/15؛ صافات/۴۵-۴۶؛ واقعه/۱۸؛ انسان/۵؛ انسان/۱۸؛ ص/۵۱؛ انسان/۲۱)

پوشاک‌هایی از ابریشم و حریر و دیبا، دستبندهایی از طلا و نقره و مروارید، فرش‌های ابریشمی و زربافت و نیکو و تکیه‌گاه‌های فاخر و بلند، سینی‌های طلا و ظرف‌های نقره و جام‌های بلورین‌ و خدمتکاران جوان و زیبا و خوشرو، برخی دیگر از نعمت‌های بهشت است. (کهف/۳۱؛ حج/۲۳؛ فاطر/۳۳؛ دخان/۵۳؛ انسان/۱۲و۲۱؛ یس/۵۶؛ طور/۲۰؛ الرحمن/۵۴و۷۶؛ واقعه/۱۵؛ انسان/۱۳؛ مطففین/۲۳و۳۵؛ غاشیه/۱۳و۱۶؛ زخرف/۷۱؛ واقعه/۱۸و۳۴؛ انسان/۱۵و۱۶؛ غاشیه/۱۴؛ طور/۲۴؛ واقعه/۱۷و۱۸؛ انسان/۱۹)

همسر، یکی از نعمت‌های بهشت است که در قرآن با تعبیرات ازواجٌ مطهّره، ازواجکم، ازواجهم‌، و زوَّجناهُم(آنها را همسر می‌گردانیم) بیان شده است. علاوه بر این، قرآن به «حور» (یک بار) و «حورٌ عینٌ» (زنان و مردان سپیدروی سیاه‌چشم، سه بار) و همسری آنان با اهل جنّت اشاره کرده و ضمن وصف ظاهر آنها، بر زیبایی، پاکی، تازگی و طراوت آنها تاکید نموده است. (بقره/۲۵؛ آل عمران/۱۵؛ نساء/۵۷؛ زخرف/۷۰؛ رعد/۲۳؛ غافر/۸؛ یس/۵۶؛ دخان/۵۴؛ طور/۲۰؛ الرحمن/۵۶،۵۸،۷۰،۷۲و۷۴؛ واقعه/۲۲-۲۳)

در جنت بر وجود هر چیز چشم‌نواز(ما تَلَذُّ الاَعین) و برآورده شدن هر خواسته (ما تَشتَهیهِ الاَنفُس) (لَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ) و (لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ) در قرآن تصریح شده است. که از این تعابیر نتیجه گرفته‌ میشود موارد ذکر شده در قرآن درباره نعمت‌های بهشتی، تمامی نعمت‌ها نیستند و نعمت‌های بهشت، خیلی بیشتر از اینها بوده و برتر از تصور و آگاهی انسان‌ها در دنیاست.(زخرف/71؛ أنبیاء/۱۰۲؛ فرقان/۱۶؛ ق/۳۵؛ نحل/۳۱﴾ در همین زمینه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) می فرمایند: «فِی الجَنَّةِ ما لاعَینٌ رَأَت وَلا اُذُنٌ سَمِعَت وَلاخَطَرَ عَلی قَلبِ بَشَرٍ» در بهشت چیزهایی وجود دارد که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی گذشته است. (نهج الفصاحه، حدیث ۲۰۶۰)

قرآن کریم، علاوه بر بیان ویژگی‌های مثبت بهشت، به نفی ویژگی‌های منفی آن هم پرداخته است؛ تاکید بر صفت‌های مثبت مانند جاودانگی و ماندگاری، ایمنی (آمنین)، پایداری (نعیمٌ مقیمٌ)، پیوستگی (غیرُممنونٍ)، و در دسترس بودن (لامقطوعة و لاممنوعة)؛ و همچنین نفی صفات منفی مانند رنج (نَصَب)، درماندگی (لُغوب)، اندوه (حَزَن)، ارتکاب گناه (تأثیم)، سخنان ناروا و پوچ (لغو، لاغیه) و اصوات آزاردهنده(حَسِیسَ)، نسبت دروغ دادن و شنیدنِ کمترین سخن دروغ (کِذّاب) و مستی و تباهی عقل (غَوْل) (حجر/۴۶؛ توبه/۲۱؛ فصّلت/۸؛ واقعه/۳۳و25؛ حجر/۴۸؛ فاطر/۳۵و34؛ طور/۲۳؛ غاشیه/۱۱؛ أنبیاء/۱۰۲؛ نبأ/۳۵؛ صافات۴۷)

در قرآن کریم و احادیث معصومان، اعمال و رفتار بسیاری ذکر شده که بندگان را به بهشت می‌رساند ایمان، تقوا و عمل صالح، و همچنین ویژگی‌هایی مانند اطاعت از خدا و رسول، حق‌پذیری، اخلاص، و دوری از شرک، بیش از دیگر واژه‌ها در قرآن ذکر شده و قرآن کریم، اهل بهشت را دارای چنین ویژگی‌هایی دانسته است. خشوع و خشیت و فروتنی در پیشگاه خالق، فروتنی نزد خلق، سلامت رفتار و دوری از نفسانیت، راستی، بخشایش و گذشت، امانت‌داری، پایبندی به عهد، رسیدگی مالی به محرومان، انفاق و دوری گزیدن از کار و سخن بیهوده و نیز دوری از تکبر، برخی دیگر از مواردی است که در قرآن ذکر شده است. در همین زمینه، ورود برخی افراد به بهشت، ناشدنی تلقی شده است؛ از جمله کسانی که آیات خدا را دروغ می‌شمرند و از پذیرفتن آن خودداری می‌کنند. برخی صفات و رفتارهای اخلاقی که موجب ورود به بهشت می‌شود، عبارتند از گره‌گشایی از کار مردم، مهرورزی به بندگان خدا، سخن گفتن نیکو، و دوری از ستم به دیگران. در همین زمینه، رفتارهای زشت مانند دروغ‌گویی، تهمت زدن، سخن‌چینی، استهزای بندگان خدا، بدخواهی، مشارکت با حاکمان و مسئولان در کارهای ناروا و سنتهای غلط و نفاق آلود، بی‌بندوباری اخلاقی و مستی و لایعقلی در شمار عوامل محروم‌کننده از بهشت معرفی شده‌اند. (آل عمران/۱۹۵؛ نساء/۱۲۴؛ غافر/۴۰؛ مؤمنون/۱۱۱؛ فرقان/۶۳و۷۵؛ قصص/۸۳؛ اعراف/۴۰؛ بحارالانوار، ج۸، ص ۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۶، ۱۳۲-۱۳۳، ۱۴۴-۱۴۵)

 

به دست خودت عاقبتت را رقم بزن:

با عمل صالحانه، تلاش آگاهانه و سماجت صادقانه در راه فراهم نمودن بهای اکتساب مقصود والای خلقتت،

یا بهانه تراشی برای لولیدن در سستی، تنبلی، کوتاهی، خوش خیالی، منیت، ظلم، نفاق و انحراف!

چه میل داری؟ چه چیز عشقت می کشد؟ صدق یا کذب؟ سعادت یا شقاوت؟ رضوان یا نارضایتی؟ بهشت یا جهنم؟

میخواهی رازی را با تو در میان بگذارم؟!

می‌دانی بهشت کجاست و چگونه می توان به آن رسید؟

راه، اوست؛ راستی، اوست؛ زندگی و بندگی، اوست؛ هیچ کس نمی تواند به رضوان پروردگار برسد مگر به وسیله مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

که راهبر صدق و پیشوای راستی، امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«هنگامی که قیام کننده عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قیام کند حکومت را بر اساس عدالت قرار می دهد و ظلم و جور در دوران او برچیده می شود و جاده ها در پرتو وجودش امن و امان می گردد، زمین برکاتش را خارج می سازد و هر حقی به صاحبش می رسد.»(ارشاد ص344 – بحارالانوار، ج52، ص338)

«اسلام با غربت ظاهر شد و به زودی نیز غریب می شود چنانکه بود، پس خوشا به حال غربا. دعوت کننده ی ما، دعوت خود را از سر می گیرد مانند دعوت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم.»(غیبت نعمانی ص172- بحارالانوار، ج52، ص366)

«همان کاری را که رسول خدا(ص) انجام داد، مهدی(عج) انجام می‌دهد. بدعت‌های موجود را خراب می‌کند؛ چنان‌که رسول خدا اساس جاهلیت را منهدم نمود، آن‌گاه اسلام را از نو بنا می‌نماید.»(بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۵۲)

«لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی» اگر زمان مهدی(عج) را درک می‌کردم همه عمرم را در خدمتش می‌گذراندم. (بحارالانوار، ج98، ص258 - کتاب الغیبة للطوسی، ص۲۴۵)

«هر که حقیقتا در حال انتظار ظهور امام مهدی(عج) بمیرد همچون کسی است که با او در خیمه او باشد، بلکه بالاتر، مانند کسی است که در کنار پیامبر خدا جنگیده باشد.» (بحارالانوار، ج52، ص146)

 

اللهم الرزقنا توفیق الخدمة و الشهادة فی سبیلک، سبیل الجنة الاعلی، خاتم الاوصیا، آیة الله العظمی، امام الهدی، بقیةالله الاعظم مهدی الزهرا(ع)

 


 #صادق_باشیم

تا بهشتی شویم....




لینک مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/295