یا سیدالشهدا ع

محبت، شاه‌بیت غزل عاشقانه خلقت و مثنوی عارفانه آفرینش است. محبت، تابش خورشید صمدیت و رحمانیت ربّ رحیم بر دلهای نیازمند و تاریک مربوبین است. محبت، تحفه مقدس خداوند علیِ عالیِ اَعلی بر عالمِ امکان است. بی محبت، نه بهاری در باغ عبودیت رُخ می نمایاند و نه برگ و باری بر اشجار انسانیت می نشیند، چرا که ادب بندگی و آداب زندگی، میوه درخت تربیت است و محبت، آب حیاتِ شجرۀ طیبۀ انسان سازی... «ادامه مطلب»...


 

محبتــــــــــــ


 

آب حیات تربیت

محبت، شاه‌بیت غزل عاشقانه خلقت و مثنوی عارفانه آفرینش است. محبت، تابش خورشید صمدیت و رحمانیت ربّ رحیم بر دلهای نیازمند و تاریک مربوبین است. محبت، تحفه مقدس خداوند علیِ عالیِ اَعلی بر عالمِ امکان است. بی محبت، نه بهاری در باغ عبودیت رُخ می نمایاند و نه برگ و باری بر اشجار انسانیت می نشیند، چرا که ادب بندگی و آداب زندگی، میوه درخت تربیت است و محبت، آب حیاتِ شجرۀ طیبۀ انسان سازی؛ آب حیاتی که از دامان پر مِهرِ ذات اقدس اِله به واسطۀ چشمه سار زندگی بخش کوثر فردوس برین بر دل زمین و زمینیان جاری شده تا عرش رحمان را خانه قلوب تشنگان خویش سازد.

سرچشمۀ محبت، خداست و قلب، میزبان این لطف گرانقدر الهی. هر چه دل به خدا نزدیکتر باشد، محبتش بیشتر است. هرچه این سرای مهربانی به نور محبت، روشن تر گردد و مهربانتر شود، محبت پذیرتر نیز خواهد بود.

محبت، دل را رقیق می کند، روح را لطیف می کند و سیالیت را در وجود آدمی به اوج رسانده و انعطاف پذیری را افزایش می دهد؛ آنقدر که هرچه از انسان مؤمن می تراود، به غیر محبت نیست؛ گویی که جز محبت چیزی نمی داند و نمی تواند بخواهد و انجام دهد. «الدّینُ هوَ الحُبُّ وَ الحُبُّ هُو الدّین» دین، همان محبّت و محبّت، همان دین است. (میزان‌الحکمه، ج1، ص502) «هل الدین إلا الحب فی الله و البغض فی الله» آیا دین، جز دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست؟ (حلیة الأولیاء، ج 8، ص 368 - کافی، ج ‏2، ص 125)

 

والاترین پوشش قلب

شاهکلید تصرف دلها محبت است. با ملات محبت است که میتوان خشت به خشت بهشت کوچک دنیا و جنت اعلای آخرت را ساخت، که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «وَالّذى نَفسى بِیَدِهِ لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا» به خدایى که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمی‌شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمی‌شوید، مگر اینکه یکدیگر را دوست بدارید. (مشکاة‌الانوار، ص123)

بهترین لباس، لباس تقواست و والاترین پوشش ها برای قلب، مهربانی است؛ هرچه تقوای الهی در انسان، ازدیاد یابد، محبتش بیشتر، فراگیرتر و دلنشین تر می گردد.

امام علی(ع) فرمودند: مهربانی را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. (نهج البلاغه، نامه۵۳) و از پیامبر خدا(ص) نقل است: ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفْوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ» آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق‏تر، نرم‏خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى‏ اش با محبت تر و دوست ‏دارتر، بر «حق» شکیباتر، خشم را فرو خورنده ‏تر و با گذشت ‏تر و در خرسندى و خشم با انصاف ‏تر باشد. (کافى، ج2، ص241، ح35)

بهترین انسانها کسی است که با محبت تر است و مهربانی اش در تمامی گفتار و کردارش جاری و ساری است؛ آنکه اهل اُنس و الفت است و چونان گُلی خوشبو، اطرافیان و معاشرینش را مست و مدهوش عطر مهربانی خویش می سازد، که پیامبر(ص) فرمودند: «خَیْرُ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ کَانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَأْلَفُ وَ لَا یُؤْلَف» بهترین مؤمنان کسى است که با مؤمنان اُنس بگیرد و کسى که اُنس نگیرد و اُنس و محبت نپذیرد، خیرى در او نیست. (امالی طوسی، ص462 – بحارالأنوار، ج64، ص298)

محبت را باید ابراز کرد، باید گفت، باید هم در زبان و هم در عمل، راوی محبت پاک و حلالی بود که در درون موج می زند. محبت، بارقه رحمتی است که پنهان نمی ماند و نباید پوشیده اش داشت؛ امام صادق(ع) فرمودند: هنگامی که کسی را دوست میداری، او را از این محبت آگاه کن، زیرا این کار، دوستی بین شما را محکم تر می کند. (کافی، ج2 ، ص644، ح2) و پیامبر مهربانی(ص) می فرمایند: آنکه نسبت به دوست خود محبتی داشته باشد ولی او را باخبر نکند، به او خیانت کرده است.(کنزالعمال، ج9، ص25)

 

دل به دل راه دارد

بسیار شنیده ایم که می گویند «دل به دل راه دارد»؛ برخی این جمله را عبارتی عوامانه می دانند! اما واقعیت این است که این موضوع، حقیقتی غیر قابل انکار است.

آری! گزارۀ معروف «دل به دل راه دارد» ریشه در روایات داشته و عنوان بابی در بحار به نام «القلب یهدی الی القلب» است و چند روایت از روایات این باب که از محاسن برقی و دیگر منابع نقل شده بر این موضوع دلالت دارد.

«صَالِحِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ سَمِعْتُ رَجُلًا یَسْأَلُ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ یَقُولُ إِنِّی أَوَدُّکَ فَکَیْفَ أَعْلَمُ أَنَّهُ یَوَدُّنِی قَالَ امْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإِنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَإِنَّهُ یَوَدُّکَ» صالح بن حکم گوید شنیدم مردی از امام صادق(ع) می پرسید که فردی به من می گوید تو را دوست دارم؛ من از کجا بدانم که مرا دوست دارد؟ امام فرمود: قلبت را امتحان کن اگر او را دوست داری او نیز تو را دوست دارد.

«قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع إِنَّ الرَّجُلَ مِنْ عُرْضِ النَّاسِ یَلْقَانِی فَیَحْلِفُ بِاللَّهِ أَنَّهُ یُحِبُّنِی فَأَحْلِفُ بِاللَّهِ إِنَّه لَصَادِقٌ فَقَالَ امْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإِنْ کُنْتَ تُحِبُّهُ فَاحْلِفْ وَ إِلَّا فَلَا» راوی گوید به امام کاظم(ع) عرض کردم: مردی از عموم مردم به من برخورد می کند و قسم می خورد که مرا دوست می دارد من نیز می توانم قسم بخورم که او مرا دوست دارد امام فرمود: قلبت را امتحان کن اگر او را دوست می داری قسم بخور و گرنه قسم نخور.

«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: انْظُرْ قَلْبَکَ فَإِنْ أَنْکَرَ صَاحِبَکَ فَقَدْ أَحْدَثَ أَحَدُکُمَا» امام صادق(ع) فرمود: به قلبت نگاه کن اگر رفیقت را دوست نداشت حتماً یکى از شما خلافى کرده است.

«أَبُو الْحَسَنِ ع لِلْمُتَوَکِّلِ لَا تَطْلُبِ الصَّفَاءَ مِمَّنْ کَدَرْتَ عَلَیْهِ وَ لَا النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ إِلَیْهِ فَإِنَّمَا قَلْبُ غَیْرِکَ لَکَ کَقَلْبِکَ لَهُ» امام هادی(ع) به متوکل فرمود: از کسی که نسبت به او مکدری، صفا و صمیمیت را طلب مکن؛ و از کسی که به او گمان بد داری، خیرخواهی مخواه؛ چون قلب دیگری برای تو، همچون قلب تو است برای او. (بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۸۱)

 

دوستی برای خدا

بهترین محبتها و پسندیده ترین مهرورزی ها، محبتی است که برای خدا و در راه خدا و برای کسب محبت و خشنودی خداوند عالم باشد. چراکه بیگمان محبتی ارزشمند است که از آدمی، انسانی خاضع و خاشع در برابر پروردگارش بسازد و عشقش به خدا، هم او را از ناخشنودسازی خالقش بر حذر دارد و هم او را مأمن جلب محبت مخلوق به خالق نماید.

«قالَ اللّهُ عزَّوجَلَّ لِداود علیه السلام: أحبِبْنى وَ حَبِّبْنى إلى خَلقی!» خداوند به داود(ع) فرمود: مرا دوست بدار و مرا محبوب خلقم گردان.(بحارالانوار، ج70، ص22، ح19)

«مَن سَرَّهُ أن یَجِدَ طَعمَ الإیمانِ فَلْیُحِبَّ المَرْءَ، لایُحِبُّهُ اِلاّ لِلّهِ تعالى» کسى که دوست دارد طعم حقیقت ایمان را بچشد، پس افراد را فقط براى خدا دوست بدارد.(نهج الفصاحه، ص587، ح2853)

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»﴿آل عمران/۳۱﴾ ای پیامبر، بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.

«الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165) کسانی که ایمانِ عملی در قلبشان موج می زند، عمیقا به خدا عشق می ورزند و او را شدیدا دوست دارند.

خدا نیز آنها را دوست بدارد و دلهایشان را به نور محبت خویش، در راه حق و حقیقت ثابت و استوار می سازد: «وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ»(کهف/14) و دلهایشان را استوار گردانیدیم.

 

حفظ حریم حَرَم الهی

مهرورزان پاک به خوبی می دانند که دل، حرم مقدس دلدار کُل است و نامحرمان خدا را با مَحرم راه خدا، جای هیچ قرابت و دوستی نیست؛ «اَلقَلبُ حَرَمُ اللّهِ، فَلاتُسکِنْ حَرَمَ اللّه غَیرَ اللّهِ» دل حرم خداست، پس غیر خدا را در حرم الهى جاى مده. (جامع الاخبار، ص518، ح1468)

اهالی وادی محبت، با عمل بر مدار شریعت محمدی(ص) سینه ها را از هرگونه شرک و نفاق و محبت دنیا و دنیائیان پاک نموده اند چرا که باورِ عملی دارند «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» ریشه همه  خطاها و بدی ها، دلبستگی به دنیاست (امام سجاد ع؛ کافی، ج2، ص131، ح11)؛ و «المُواصِلُ لِلدُّنیا مَقطوعٌ» آنکه به خاطر دنیا و منافع دنیوی پیوند برقرار کند، پیوندش گسستنی است (امام علی ع؛ غررالحکم، ح۶۲۸)؛ و «کسی که مبنای دوستی‌اش در راه خدا نباشد، از او پرهیز کن که دوستی او پستی بوده و مصاحبت با او شوم است» (امام علی ع؛ غررالحکم،۱/۲۲۰)

آنانکه عاشقان راستین خداوندند و دل در گرو محبتی لایزال دارند، هرگز امانتِ گران‌بهای عمر را وقف امور باطل و هوس های فانی و زودگذر نمی نمایند و محبت، این گنج مقدس خدادادی را صرفا صرف اهل آن نموده و برای اهلی نمودن مشتاقان به لقای یزدان به خدمت می گیرند.

محبّین صدّیق، در دوستی و محبت، خواستن و نخواستن، داشتن و از دست دادن و... راضی به رضای محبوب ازلی و ابدی اند – رضاً یرضائک و تسلیماً لأمرک – و هرچه از دوست رسد، در نظرشان زیبا و دوست داشتنی است؛ چرا که مؤمنِ متعبد به این آیۀ شریفه اند: «عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»﴿بقره/۲۱۶﴾ بسا چیزى را خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمی دانید.

 

شاخص کهکشان راه نورانی مهرورزی

برای فهمیدن این موضوع که آیا انسان در کهکشان راه نورانی مهرورزی تعالی بخش و محبت کمال آفرین قرار دارد، قلبش منزلگاه الهیست و به خدا و برای خدا مهر می ورزد و در راه پروردگارش محبت می نماید یا خیر؛ محبت خداوند نسبت به او چگونه است و جایگاه او در نزد خدا، و خدا در نزد او در چه وضعیتی می باشد؛ یک راه بیشتر وجود ندارد:

«مَن أحَبَّ أن یَعلَمَ کَیفَ مَنزِلَتُهُ عِندَاللّهِ فَلْیَنظُر کَیْفَ منزِلةُ اللّهِ عِندَهُ، فَإنَّ کلَّ مَن خُیَّرَلَهُ أمرانِ: أمرُ الدُّنیا وَأمرُ الآخِرَةِ فَاَختارَ أمرَ الآخرَةِ عَلَى الدُّنیا، فَذلِکَ الَّذى یُحِبُّ اللّهُ، وَ مَنِ اخْتارَ أمرَ الدُّنیا فَذلکَ الَّذى لامَنزِلَة لِلهِ عِندَهُ» امام علی علیه السلام می فرمایند: هرکس دوست دارد بداند جایگاهش نزد خدا چطور است، باید ببیند مقام و مرتبه خدا پیش وى چقدر است، زیرا کسى که دنیا و آخرت هر دو در اختیار او قرار گیرد، و او آخرت را بر دنیا برگزیند پس خدا را دوست مى دارد، و کسى که دنیا را انتخاب کند، خداوند پیش او ارزش و جایگاه و محبتی ندارد. (بحارالانوار، ج70، ص25، ح27)

همین ملاک برای فهمیدن جایگاه محبت حقیقی اولیای الهی در قلب انسان نیز برقرار بوده و آدمی میتواند با قاضی نمودن این شاخص، به فهم همان قاعده معروف «دل به دل راه دارد» برسد. بی گمان خداوند متعال و پس از آن، برگزیدگان پروردگار، به همه موجودات، یک لطف و محبت عام دارند و همگان از نیک و بد، به سان آفتاب و باران از مرحمت عمومی ایشان بهره مند؛ اما لطف خاصه و محبت اختصاصی آن بزرگواران را میتوان با این محک عقلی و نقلی مورد ارزیابی قرار داد و جایگاه خود را سنجید.

میزان اتصال و راهیابی دلهای همگون به یکدیگر تا جایی است که آنها نه تنها در دنیا به هم رغبت بیشتر داشته و میل اُنس به هم دارند، بلکه این اشتیاق تا ابد نیز ادامه داشته و آنها را در روز قیامت، در کنار هم محشور نموده و به حَسَبِ نوع اعمال و انتخاب جنس دوستی ای که در مسیر خیر و شر داشته اند، در بهشت یا جهنم، همخانه و هم مکان می سازد.

رسول خدا(ص) فرمود: «هر کسی با شخصی که به او علاقه‌مند است محشور می‌شود، پس کسى که بنده‌اى را در راه خدا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است، و خدا را دوست نمی‌دارد مگر آن کسی که خدا او را دوست داشته باشد»(مصباح الشریعة، ص194)

امام باقر(ع) فرمود: «هر گاه خواهى بدانى در تو خیرى هست، به قلبت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن دارد، در تو خیر است و خدا هم ترا دوست دارد، و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست دارد در تو خیر نیست و خدا دشمنت دارد، و هر کسى همراه دوست خود است»(کافی، ج2، ص126–127)

قال رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله: لایُؤمِنُ عَبْدٌ حتّى أکُونَ أحَبَ إلَیهِ مِن نَفْسِهِ، وَ تَکُونَ عِترَتی إلَیهِ أعَزَّ مِنْ عِتْرَتِهِ، وَ یَکونُ أهلی أحَبَّ إلَیه مِنْ أهلِهِ وَ تَکُونَ ذاتى أحَبَّ إلیه مِنْ ذاتِهِ» رسول اکرم(ص) فرمود: هیچ بنده اى ایمان نمى آورد، مگر اینکه من برایش محبوبتر از خودش باشم، و خاندانم برایش محبوبتر از خاندان خودش باشد، و خانواده ام برایش دوست داشتنى تر از خانواده اش باشد، و هستى و ذات من برایش محبوبتر از هستى خودش باشد. (بحارالانوار، ج27، ص86، ح30)

امام علی(ع) فرمود: «هرکه ما را دوست بدارد، در روز قیامت، همراه ما خواهد بود، و اگر شخصى سنگى را دوست بدارد، خداوند، او را با آن، گِرد خواهد آورد».(الأمالی صدوق، ص209) و «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع» هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد. (بحارالانوار، ج1، ص92)

روزی شخصی به حضور امام علی(ع) آمده و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! من تو را دوست می دارم و به فلانی هم علاقمندم. و در آن حال نام یکی از دشمنان آن حضرت را برد. حضرت به او فرمود: «یا کور باش یا بینا.» (مستطرفات السرائر، ص 639)

و نیز امیرمؤمنان علی علیه السلام در سخنی زیبا به نشانه دوستداران اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده و می فرماید: «دوستی ما و دوستی دشمنان ما در وجود یک انسان جمع نمی شود، چون خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده که با یکی این را دوست بدارد و با دیگری آن را دشمن بدارد. دوستدار ما باید عشق و علاقه خود را برای ما خالص بگرداند همانطوری که طلا در داخل آتش خالص و تمام عیار می گردد. بنابراین هر کسی می خواهد بداند که دوست واقعی ما هست یا نه، قلب خود را مورد آزمایش قرار دهد. اگر در دل او همراه محبت ما، محبت دشمن ما هم باشد او از ما نیست و ما هم از او نیستیم.» (تفسیر قمی، ج2، ص171و172)

و از همان امام همام است که فرمودند: «ان لنا محبین لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا ما ازدادوا الا حبا و لنا مبغضین لو العقناهم العسل ما ازدادوا الا بغضا» ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آنها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود. (بحارالانوار، ج34، ص267 - التحصین ابن طاووس، ص613)

 

یک دل و دو دلبر؟!

ولایت و محبت خدا و اولیای خدا را نمی شود با دوستی های غیر هم‌راستا با ایشان و راه‌ و‌ رسمشان مخلوط نمود؛ یعنی هم دل در گرو عشق آنان نهاد و هم دلبسته مخالفان و متضادان آنها شد، و به عبارتی دیگر، با یک دل نمی توان دو دلبر غیر همگون داشت. نمیتوان دلی داشت هم مشتاق و عامل عصیان و تباهی و نیستی و هم دوستدار پاکی و سعادت و کمال؛ بالاخره یک طرف این نزاع به پیروزی قطعی و کامل می رسد؛ روزی که در آن مجبور به انتخاب یکی شویم و مرز خود را با دیگری، ولو در قلب خویش، مشخص و روشن نماییم. زمانی که کار به جایی می رسد که چاره ای جز برگزیدن یک چیز یا یک فرد، نداشته باشیم؛ آنجا دیگر به سویی کشیده می شویم که انس بیشتری داشته ایم و محبت افزون تری نسبت به آن در سینه پرورانده ایم. آنجاست که با دستان خودمان برای خویشتن، بهشت یا جهنم را رقم زده ایم.

پیوند محبّت با دوستان خدا و اقتدا و تأسّى به پیشوایان معصوم و اولیای الهی، می بایست عاملی براى حرکت در تمام زمینه‌هاى اعمال خیر و صفات نیک باشد. بنابراین، با احیای اصل محبت، اصول دیگر نیز باید زنده شود؛ و با ترک این اصل، قاعدتا بقیّه امور تضعیف یا نابود می‌گردد. از این‌رو، در قرآن کریم یکى از افتخارات و امتیازات برای کسانى که مطیع فرمان خدا و پیامبر(ص) باشند، همنشینى با کسانى است که خداوند، نعمت خود را بر آنها تمام کرده است: «و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، در روز رستاخیز، همنشین کسانى خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیق‌هاى خوبى هستند».(نساء/69)

بنابراین، به نظر می‌رسد خداوند متعال نمی‌خواهد بین دوستان جدایى افکند، چه دوستان خدا و چه همدلانِ غیر الهی؛ لذا در آخرت نیز آنان را با هم محشور می‌کند و همنشین هم قرارشان می‌دهد. نتیجه پیروى از محبوب، در آمدن به مسلک او است؛ از این‌رو، از محشور شدن با محبوب در آخرت، راه فراری نیست؛ زیرا از صفات آخرت است که هرکس با امامش خوانده شود(اسراء/71) و تفاوتى نمی‌کند که محبوبش که از او پیروى کرده و در حکم پیشوایش قرار داده است، بر حق باشد یا باطل.(المیزان، ج13، ص166)

پس، اگر کسی دنیا و مظاهرش، از سلامتی، موفقیت، مال، همسر، فرزند، زیبایی‌ها، کار، اشخاص و... گرفته تا پیامبر اکرم و اهل بیت کرامش صلوات الله علهیم اجمعین، قرآن، نماز و اعمال صالح را به خاطر خدا و به خاطر محبت خدا و به خاطر دوست داشتن آن چه خدا دوست دارد و می‌پسندد که بنده‌اش دوست بدارد، دوست داشت، عین محبت به خداست که این چنین تجلی و ظهور می‌یابد، اما اگر کسی هر چیز یا شخصی را به نفس خود و برای خود و خواسته های نفسانی اش که در تضاد با محبت خداست و در حقیقت، شرک محسوب می شود، دوست داشت، محبتش مذموم و ناپسند است و قطعا به شکست در محبت و بدفرجامی دچار گردیده و حتی مشرک و کافر و ظالم به حساب می آید؛ حتی اگر این دوستی های نفسانی اش به پاکترین امور همچون محبت اهل عصمت علیهم‌السلام و یا ساختن مسجد و اعمال خیر دیگر باشد.

منطق حکم می کند که انسان به خاطر دوستش، دوستدار دوست داشتنی های دوست خود باشد و از آنچه مورد پسند دوستش نیست به جهت همین دوستی، احتراز و دوری نماید؛ لذا محبت به خداوند متعال، در محبت به آن چه او دوست دارد و آن چه فرموده دوست بدارید، تحقق یافته و متجلی می‌گردد. و این که برخی بگویند: ما فقط خدا را دوست داریم و به این بهانه، هر آن چه خدا دوست دارد را کنار بگذارند، دروغ محض و توجیه انحراف‌شان است.

 

محبت خیرخواهان

بسیاری برای محبت، به دنیال دلیل اند اما برخی بی دلیل، مهربانند و دوستی می کنند. خیلی ها می پندارند که حتما باید برای منافعی در دنیا یا حتی آخرت، مهرورزی کرد، یعنی اصل و میزان دوستی شان تابع سودی است که از آن رابطه کسب می کنند. ولی هستند انسانهایی که برای سعادت و خوشبختی تو دوستت دارند و خیرخواه مشفق و دوستدار صادقت هستند.

امام علی(ع) می فرمایند: «اَلنُّصحُ یُثمِرُ المَحَبَّةَ» خیرخواهى و هدایت، محبت‏آور است. (تصنیف غررالحکم، ص224، ح4547) و «لِیَکُنْ اَحَبَّ النّاسِ إلَیکَ مَن هَداکَ اِلى مَراشِدِکَ، وَ کَشَفَ لَکَ عَنْ مَعایِبِکَ» محبوب ترین مردم نزد تو باید کسى باشد که تو را به راه هاى درست و حق هدایت کند و عیب هایت را براى تو بنمایاند. (بحارالانوار، ج74، ص178، ح18)

کسی که از سر دوستی و محبت با تو سروکلّه می زند تا باعث رشد و کمالت شود، بهترین دوست توست. کسی که جانش در می رود برای عاقبت به خیری و سربلندی دنیا و آخرتت، کسی که حتی ذره ای رنج و اندوه را برای تو نمی خواهد و همه کوشش برای بهروزی و خوشحالی تو در تمامی مراحل حیات است، بیگمان نیکوترین و ارزشمندترین انسان زندگی ات هست.

خداوند مهربانی که لطف عامش همه چیز را در بر گرفته است «وَ رَحْمَتى وَسِعَتْ کُلَّ شَى ء»(اعراف/156)؛ پیامبر(ص) را جز به محبت و برای خیرخواهی امت، مبعوث نکرد «وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحمةً لِلْعالَمین»(انبیاء/107)

او که ناراحتى ها و گمراهی های انسانها برایش گران و سنگین بود و نسبت به هدایت آدمیان سخت علاقه مند و نسبت به مؤمنان رأفت و مهربانی پیشه می کرد «عَزیز علیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلیکم بِالمؤمنینَ رَئوفٌ رَحیم»(توبه/128)

او که از ما در برابر مزد رسالت و محبت خیرخواهانه و بی دریغش چیزی نخواست جز مودت و محبت عملی به اهلبیت عصمت و طهارتش «لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى»(شوری/23) همانها که خود حاملان وحی و گنجینه های علم و مآمن های گرانقدر هدایت و مهرورزی الهی اند.

آری! پاسخ در خور ندادن به محبت خالصانه خیرخواهان، اوج ناسپاسی است. قدرنشناسی نسبت به این نعمت ارزشمند خداوند، آدمی را مستوجب عذاب پروردگار می نماید «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»﴿ابراهیم/۷﴾

شکرگزاری نسبت به نعمت عظمای ولایت و رحمت بی منتهای تربیت و هدایت، دوستی و محبت والیان مُلک ملکوت و ساکنان اریکۀ لاهوت است و عمل بر مبنای دوست داشتنی هایشان. دوست داشتنی هایی که قطعا منبعث از آموزه های وحیانی و امر قرآنی خداوند حکیم است.


مُحب؛ آینه محبوب

مُحب، شبیه ترین انسانها به محبوب است. همه مولفه های بیرونی و درونی وجودیت و موجودیت یک دوستدار منطبق بر دوست اوست. هر چه این دوستی و محبت، بیشتر و بیشتر باشد، این انطباق و هماهنگی نیز بیشتر است. عاشق، به امر معشوقش سر می نهد و در برابر خواست او تسلیم محض است. به هیچ کس و هیچ چیز جز مطلوب خود، اعتماد و تمایل ندارد و هرچه می خواهد و نسبت به آن کششی دارد، تنها و تنها برای اوست که قلبش را در سیطره قدرت بلامنازع مودّت او قرار داده است.

مُحب، پیرو و دنباله روی محبوب است و جا پای پیشوای دلش می گذارد و افسار عقل و جسم و جان را به او می سپارد. راهی را نمی پیماید جز آنکه او را به کوی دوست برساند و بر طریقتی قدم بر نمی دارد مگر آنکه مورد تأیید و خشنودی دلبر الهی قلبش باشد.

نخستین موجودى که باید انسان عاقل و سپاسگزار، محبت او را در دل داشته باشد و به آن عشق بورزد، خالق هستى است که محبوب واقعى و اصلى اوست و انسانها هر چه دارند از اوست و او مهربانترین مهربانان است و در مرحله بعد پیامبر و جانشینان او که واسطه فیض الهى به بندگان هستند و در مرحله بعدی، انسانهاى مرتبط با اهل بیت علیهم السلام و صاحبان ایمان و تقوا.

مُحب حقیقی، جلوه ای از جلوات خداوند است؛ او دوستدار خدا و خدایاوران است و همه اعمال و رفتارش را با شاخص «حجت شرعی» می سنجد و عملی از او سر نمی زند مگر آنکه حقانیت و درستی آن را به محک کلام تحریف ناپذیر وحی و روایات منطبق بر آن، سنجیده باشد.

حضرت زهرا(س) فرمود: «ان کنت تعمل بما امرناک و تنتهی عما زجرناک عنه فانت من شیعتنا و الا فلا» اگر به آنچه به شما امر می‌کنیم عمل می‌کنی و از آنچه شما را برحذر و نهی می‌نمائیم، دوری می‌کنی از شیعیان ما هستی و إلا هرگز شیعه ما نخواهی بود.

در روایت آمده است که یکی از پیروان اهل بیت(ع) در شهر مدینه، همسرش را خدمت فاطمه(س) فرستاد تا بپرسد: آیا شوهرم از شیعیان شما می‌باشد یا نه؟ حضرت در پاسخ عبارت فوق را بیان فرمودند. آن شخص بعد از شنیدن پاسخ، مضطرب شد و با توجه به ضعف‌های خود گفت: وای بر من که همیشه در آتش جهنم خواهم بود. همسرش نگرانی و زاری او را با سخنان مطرح شده، خدمت فاطمه(س) بازگو کرد. حضرت فرمود: از من به همسرت بگو چنین نیست که او فکر می‌کند. بلکه شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشت هستند و همه دوستان ما و دوستان دوستان‌ ما و دشمنان دشمنان‌ ما، همگی در بهشت وارد می‌شوند. آری کسی که با قلب و زبان، تسلیم ما اهل بیت شده اما از اوامر ما سرپیچی کند و نواهی ما را محترم نشمارد، از شیعیان واقعی ما نخواهد بود. گرچه این گروه نیز پس از پاک شدن از گناهان و تحمل مشکلات روز قیامت و قرار گرفتن در طبقات بالای دوزخ و چشیدن عذاب اعمالشان، بالاخره به بهشت خواهند رفت و به خاطر دوستی‌شان با ما عاقبت، نجاتشان داده و آنان را به پیشگاه خودمان انتقال خواهیم داد. (تفسیر امام حسن عسکری ع - فرهنگ سخنان فاطمه س، ص172)

بهره مندی از ثمرات دوستی در مسلک الهی، هیچ نسبتی با نسب و سبب ندارد و این موضوع، هرگز باعث نجات و کامیابی افراد نخواهد بود. نقل است امام رضا(ع) روزی در یک مجلس برای مردم صحبت می‌کرد. در گوشه‌ای از مجلس، زید (معروف به زیدالنار برادر امام رضا ع) در فضائل سادات و اولاد پیامبر(ص) و اینکه آن‌ها وضع استثنائی دارند، سخن می‌گفت و مرتب می‌گفت: ما خانواده و اهل بیت چنین و چنان هستیم. امام با تندی فرمود: ای زید! حرف‌های بقالهای کوفه را باور کرده‌ای که مرتب آن را تحویل مردم می‌دهی. اگر حرف تو درست باشد، تو باید پیش خدا از پدرت موسی‌بن جعفر(ع) گرامی‌تر و برتر باشی. زیرا او با اطاعت خدا و عبادت به بهشت می‌رود و تو با عصیان کردن بدون عبادت، بهشت می‌روی. جدم امام سجاد(ع) فرمود: گناهکار از میان ما اهل بیت دو برابر عذاب می‌بیند. یکی برای گناهی که مرتکب شده و دیگری برای اینکه آبرو و حیثیت پیغمبر را از بین برده است. فرزند نوح(ع) بخاطر پیوند خونی و نسبت خانوادگی از هلاکت نجات پیدا نکرد. ملاک سعادت و شقاوت ابدی، پیوند معنوی و عمل صالح و اطاعت از خداست. هر کس از خدا اطاعت کند از ما اهل بیت است گرچه نسبت فامیلی‌ نداشته باشد. (عیون اخبارالرضا ع، ج2، ص564)

همچنین امام کاظم(ع) فرمودند: اگر شیعیانم را جدا می‌کردم آن‌ها جز نام شیعه نداشتند و اگر آن‌ها را آزمایش می‌کردم از خط ایمان بیرون می‌شدند و اگر به دقت در بوته آزمون قرار می‌دادم از هزار نفر یکی خلاص نمی‌شد. و اگر آنان را غربال می‌کردم کسی جز خواص اصحابم باقی نمی‌ماند. به راستی که ایشان مدت‌ها به تخت‌ها تکیه زده‌اند و می‌گویند ما پیروان علی(ع) هستیم، در صورتی که شیعه علی(ع) کسی است که گفتار و رفتارش یکسان باشد. (مجموعه ورام ج 2 ص 320)

 

محبت عملی، سبب رستگاری

خداوند بارها و بارها در سرتاسر زندگیمان محبت خودش را به ما نشان داده است. ما هرچه داریم از لطف و محبت اوست که هرگز پایانی ندارد و اگر انسان به ابعاد آن بیاندیشد، هرگز نمی تواند شکرش را به جای آورد. پروردگار مهربان ما، نه تنها در عمل، که در قرآن کریم، در عبارتهای متعددی به صورت مستقیم و غیر مستقیم، محبت و خیرخواهی اش را ابراز کرده است.  در آیات مختلفی می فرماید «ان الله یحب الذین....» خداوند دوستدار پاکان، توبه کنندگان، پاکی جویان، نیکوکاران، متقین، متوکلین، صابران، اهل قسط و عدل است و در جایی از کسانی یاد می کند که هم خدا آنان را دوست دارد و هم آنان به خدا علاقه دارند «یحبُّهُمْ و یحبُّونَهُ»

ائمه معصومین(ع) نیز در عمل و لسان، محبت های خویش را نسبت به هوادارانشان ابراز کرده اند و جان و هستی و زندگی شان در راه هدایت و سعادت ما بهره جسته اند. از حضرت علی(ع) که مهرورزانه، سرتاسر حیاتش را وقف حیات دین و مومنین نمود، می پرسند یا علی! چگونه اید؟ می فرماید؛ دوستدار دوستانمان و دشمن دشمنانمان هستم. «اصبحت محبا لمحبنا و مبغضا لمن یبغضنا» (بحارالأنوار، ج65، ص38، ح81)

بیگمان، آنچه روابط دوستانه را نیرومندتر می سازد ابراز علاقه است. خدا و اولیای خدا که علاقمند به فضای دوستی و ابراز محبتهای خالصانه اند، همواره و در همه حال در نمود واقعی یافتن این حقیقت قدسی، کوشا و پیش قدم بوده اند؛ اما سهم ما در این رابطه سازنده و تعالی بخش چیست؟ ما در ادامه یافتن و به ثمر نشستن این شجره طیبه چه کرده ایم و چگونه به مسئولیت الهی مان پاسخ درخوری می دهیم؟

ممکن است به کسی علاقه و ارادت داشته باشیم ولی در ابراز زبانی و عملی آن کوتاهی کنیم. امکان دارد زبانمان مدام به جملات محبت آمیز مشغول باشد و در عمل، مشغول اعمالی باشیم که خلاف قواعد دوستی است. حتی گاهی عملمان در مسیر دوستی و زبانمان خاموش از طرح عبارات مهرورزانه است.

دوستی اگر دوستی باشد، باید از اندام و جوارحت، محبت بتراود و زبانت ناطق به عشق و دلبری باشد. مُحب اگر مُحب باشد، خنده اش وابسته لبخندهای محبوب است و گریه و ماتمش از حزن و اندوه او؛ عاشق، به سمت عصیان و خطا، گام بر نمی دارد تا مبادا قلب معشوقش را به رنج آورد و گَرد ناخشنودی بر چهره محبوبش بنشاند.

حضرت علی(ع) در روایتی می فرماید: شیعه و پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند؛ «شیعَتُنا یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا» (بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۷) و امام صادق(ع) نیز فرمودند: «شیعَتُنا جُزْءٌ مِنّا خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طینَتِنا یَسُوؤُهُمْ ما یَسُؤُنا وَ یَسُرُّهُمْ ما یَسُرُّنا» (امالی، ص۳۰۵) شیعیان ما پاره ای از خود ما بوده و از زیادی گل ما خلق شده اند؛ آنچه که ما را بدحال یا خوشحال می سازد، آنان را بدحال و خوشحال می گرداند.

آیا اینکه در زبان، دَم از دوستی بزنیم و در عمل، به دشمنی برخیزیم، نشانه محبت و علاقمندی است؟! آیا ندید گرفتن محبتها و ناسپاسی در برابر خدمتهای مشفقانه و خیرخواهانه، نشان از انسانیت و اخلاق دارد؟! آیا میشود انتظار شفاعت از کسانی داشت که دلمان را به دلشان گره نزدیم و در عمل، ایشان را مشایعت و همراهی ننمودیم؟! آیا صرف محبت زبانی به اهل بیت‌(ع) و گریه بر مصائبشان باعث بخشیده شدن همه گناهان می‌شود؟!

حقیقت این است که بر اساس روایات متعددی که از معصومین به ما رسیده است، محبت اهلبیت با تبعیت محض از ایشان و عبودیت همه جانبه خداوند معنا می یابد. عظیم تر از سیاه پوشی در عزای حسینی، پوشیدن لباس محبت عملی حسین و اجداد و اولاد طاهرینش بر افکار و اعمال ماست. والاتر از اشک ریختن در مصیبتهای اباعبدالله(ع)، توبۀ نصوح نمودن از نکبت معاصی و ضجه زدن برای اعمالی است که قلب آن حضرت را به درد آورده و موجب رنجش خاطر امام زمانمان می شود. واجب تر از سینه زدن در میانۀ اشعار و نواهای موزون و هماهنگ، سینه ها را مملو از محبت عملی سیدالشهدا(ع) نمودن و هماهنگ شدن با عاشورائیان در سربازی بی چون و چرای حجت ابن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

امام‌باقر(ع) می فرمایند: «بَلِّغْ‌ شِیعَتِی‌ عَنِّی السَّلَامَ، وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لَایُتَقَرَّبُ إِلَیْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ. یَا جَابِرُ، مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِیُّنَا، وَ مَنْ عَصَى‌اللَّهَ لَمْ‌یَنْفَعْهُ حُبُّنَا» (الامالی، ص‌۲۹۶) به شیعۀ من سلام مرا برسان و به آنان اعلام کن که میان ما و خداوند متعال قرابت و آشنایی نیست و جز با اطاعت خداوند، تقرب به او حاصل نمی‌شود. ای جابر، هر کس خداوند را اطاعت کند، او ولیّ ماست و هر کس خداوند را معصیت کند، محبت ما او را سودی نمی‌بخشد.

این روایت صراحتاً بر انجام واجبات و ترک محرمات تکیه می‌کند؛ یعنی صِرف داشتن محبت اهل بیت‌(ع)، بدون پایبندی عملی به حلال و حرام الهی، آدمی را جزو نجات یافتگان قرار نخواهد داد.

بی تردید، عمل صالح همراه با محبت معصوم(ع) است که تحقق می یابد و مقبولیت هر فعل، وابسته به نوع و میزان محبتی است که در وجود فاعل آن موج می زند.

قطعا هیچ عملی جز به ولایت و محبت اهلبیت عصمت و طهارت پذیرفته نمی شود، اما محبت و ولایت ایشان نیز، با انجام اعمال مد نظر خداوند است که باعث نجات و سعادت آدمی می شود. امام رضا‌(ع) می‌فرمایند: «عمل صالح را به صرف اعتماد به محبت و دوستی ما ترک نکنید؛ و به اتکای عمل صالح، دست از دوستی ما بر ندارید».

بنابراین، محبت اهل بیت‌(ع) همراه معرفت و انجام عمل صالح سبب رستگاری انسان می‌شود، محبتی که با معرفت همراه شود، انسان را به انجام عمل صالح ترغیب می‌کند.

امام صادق(ع) دربارۀ ضرورت همراهی اطاعت با محبت خداوند فرمودند: «ما احب الله من عصاه»؛ کسی که گناه می‌کند، خدا را دوست نمی‌دارد. آن‌گاه به این عبارات اشاره نمودند: تعصی الاله و انت تظهر حبه/ هذا لعمری فی الفعال بدیع؛ لو کان حبک صادقاً لاطعته/ ان المحب لمن یحب مطیع؛ خدا را معصیت می‌کنی و ادعا می‌کنی که او را دوست می‌داری! به جانم سوگند، این رفتار شگفت‌آور است. اگر محبت تو صادقانه باشد، او را اطاعت می‌کردی، زیرا محب آن را که دوست دارد، اطاعت می‌کند. بنابراین، کسی که مدعی محبت اهل‌ بیت(ع) است، نمی‌تواند خود را از اطاعت آنان بی‌نیاز پندارد.(الامالی، ص ۴۸۹)

روایات ائمه(ع) به وضوح مبیّن این معناست که همراهی محبت آنان با عمل، ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد و می بایست از فریفته‌نشدن به صِرف محبت، شدیدا پرهیز نمود. برای نمونه، شیخ کلینی(ره) در کتاب شریف کافی در بابی با عنوان «بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَى» روایاتی دربارۀ جایگاه اطاعت و تقوا آورده که در آنها بر عدم کفایت محبت اهل‌ بیت(ع) و حتی ولایت آنان بدون همراهی با عمل‌صالح، تأکید شده است.

در روایت سوم این باب آمده است: جابر می‌گوید: امام‌ باقر به من فرمود: اى‌ جابر! آیا کسى که ادعای تشیع می‌کند، او را بس است که از محبت ما خانواده دم زند!؟ به خدا سوگند، شیعه ما نیست، جز آن‌که از خدا پروا کند و او را اطاعت نماید. اى‌ جابر، ایشان شناخته نشوند، جز با فروتنى، خشوع، امانت‌داری، بسیارىِ یاد خدا، روزه، نماز، نیکی به والدین، اهتمام به همسایگان، مستمندان، بدهکاران و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، نگاه داشتن زبان از مردم جز به نیکی و امانت‌داری در همه چیز در میان تبار خود. جابر می‌گوید عرض کردم: «یا ابن رسول‌اللَّه! ما امروز کسى را داراى این صفات نمی‌شناسیم.»

امام فرمود: اى‌ جابر، به راه‌هاى مختلف مرو! آیا براى شخص کافى است که بگوید، من على را دوست دارم و از او پیروى می‌کنم، و با وجود این فعالیت دینى نکند!؟ پس اگر بگوید: من رسول‌خدا(ص) را دوست دارم، رسول‌خدا که بهتر از على است، سپس از رفتار او پیروى نکند و به سنتش عمل ننماید، محبتش به پیغمبر به او هیچ سودى ندهد. پس از خدا پروا کنید و براى آن‌چه نزد خداست عمل کنید. خدا با هیچ‌کس خویشى ندارد؛ دوست‌ترین بندگان خداى عزوجل [و گرامی‌ترینشان نزد او] باتقواترین و مطیع‌ترین آن‌هاست. اى‌ جابر، به خدا جز با اطاعت به خداى تبارک و تعالى نمی‌توان تقرب جست و همراه ما برات آزادى از دوزخ نیست و هیچ کس بر خدا حجت ندارد. هر که مطیع خدا باشد دوست ما و هر که نافرمانى خدا کند دشمن ماست؛ ولایت ما جز با عمل‌کردن به ورع به‌دست نیاید. (کافی، ج۲، ص‌۷۴)

در روایت ششم همین باب، امام‌ باقر(ع) شیعه را این‌چنین مورد خطاب قرار داده است: اى گروه شیعه، شیعۀ آل‌محمد! شما تکیه‌گاه میانه باشید تا آنکه غلو کرده؛ به‌سوى شما برگردد و آن که عقب مانده خود را به‌شما رساند... به خدا ما از جانب خدا براتى نداریم و میان ما و خدا قرابتى نیست و بر خدا حجتى نداریم و جز با اطاعت به سوى او تقرب نمی‌جوییم. پس هر کس از شما که مطیع خدا باشد، دوستى ما سودش دهد و هر کس از شما نافرمانى خدا کند، دوستى ما سودش ندهد. واى بر شما! مبادا فریفته شوید. واى بر شما! مبادا فریفته شوید. (کافی، ج۵، ص‌۴۶۹)

در روایت دیگر ابی‌شبل می‌گوید: به امام‌صادق(ع) عرض کردم: مرد مسلمانی مرتکب گناه شده و با کنیز برادر خود مرتکب زنا شده است؛ توبۀ او چگونه است؟ امام فرمود: «نزد بردارش برود و به او بگوید که چنین کرده است و از او بخواهد که او را حلال کند و دیگر به این کار بازنگردد.» گفتم: اگر او را حلال نکند چه می‌شود؟ امام فرمود: «در این صورت، خداوند متعال را در حالی که زناکار و خائن است، دیدار خواهد کرد.» گفتم: آیا در آتش خواهد افتاد؟ امام فرمود: «شفاعت پیامبر و شفاعت ما، گناهان شما را حبط می‌کند. ای گروه شیعه! با ادعای تکیه‌کردن به شفاعت ما به گناه بازنگردید. سوگند به خدا، کسی که مرتکب چنین گناهی شود به شفاعت ما نایل نمی‌شود، مگر آن‌که سختی عذاب به او برسد و مهابت جهنم را ببیند. (کافی، ج۵، ص‌۴۶۹)

 

نتیجه محبت اهلبیت علیهم السلام

اهلبیت(ع) کشتی های نجات و چراغهای هدایتند که محبت به ایشان، سبب نجات انسان از گردابهای هولناک ضلالت و گمراهی است. آنکه دوستانی از جنس علی(ع) و اولاد معصومش برای خود برگزیده است، قطعا از عنایت و توجهات خاصه شان بهره مند خواهد شد. با محبت این خانواده کریم است که میشود یک شبه، راه صد ساله را پیمود و کرامتی از سوی این بزرگواران است که می توان از تنگناهای دشوار مادی و معنوی خارج شد. دوستی این تبار، نور رحمتی است که در قلب محبانشان بسان ستارگانی می درخشد و زمین را نظرگاه چشم فرشتگان آسمان می سازد.

آنکه محبت اهلبیت(ع) را در دل داشته باشد و به عمل بر مبنای فرامین الهی ایشان مشغول باشد، قطعا بی هیچ ترس و واهمه ای قبر و قیامت را به سلامت پشت سر می گذارد و به بهشت جاودان دست می یابد و همای سعادت همنشینی ایشان بر شانه اش می نشیند.

آنکه محبت اهلبیت(ع) را در دل داشته باشد و در عمل بر مبنای فرامین الهی ایشان، لغزشهای اندکی نماید و یا اعمالش با نواقصی همراه باشند و مورد قبول واقع نشده باشند، مثلا نمازش با توجه کامل ادا نگردیده باشد و روزه اش به حقیقت روزه، نزدیک نباشد؛ با شفاعت ایشان، مورد عفو واقع شده و از عذاب جهنم مصون گردیده و به بهشت راه خواهد یافت.

اما آنکه محبت اهلبیت(ع) را در دل داشته باشد و عملش بر مبنای فرامین الهی ایشان نباشد؛ یکی به نعل زده باشد و یکی به میخ! هم خدا را خواسته باشد و هم خرما را! گاهی مفتون دیو باشد و گاهی مدهوش دلبر! برخی از اعمال را بر اساس دستورات وحیانی معصومین(ع) و برخی را با اتکا به امیال نفسانی یا باورهای عمومی و حرف مردم انجام داده باشد؛ چنین فردی، چنانچه صفحه اعمال صالحش در ترازوی عدل الهی، سنگین تر از صفحه اعمال ناصالحش نباشد، به جهنم خواهد رفت و عذاب عصیان و سرکشی اش را خواهد دید. اما ماندن او در جهنم، خالد و ابدی نخواهد بود و صرفا تا پاک شدن وی از نتایج زشتی های کردارش، آتش سوزان و هولناک دوزخ را تجربه خواهد کرد و در آخر، به برکت همین محبتی که از اهلبیت(ع) در سینه دارد، از آن عذاب دردناک نجات یافته و به بهشت راه می یابد.

آری! در محبت اهلبیت(ع) بر محبینشان همین بس که فرصتهای زیارت و توسل و اشک برای آن ذوات مقدس را به عنایت و توجه خاصه شان به دوستان و ارادتمندان خویش هدیه می فرمایند.

مُحب با حضور یافتن در حرم محبوب و هنگام توسل به آن وجود کریم و در وقت اشک ریختن بر مصائب آن بزرگوار، فرصتی طلایی می یابد برای توبه و بازگشت راستین از گناهان و معاصی؛ زمانی گرانبها جهت پاک شدن و عزم نمودن برای اصلاح و تزکیه که به برکت محبت ناب و ارزنده آن واسطه های فیض و رحمت خداوندی در اختیارش قرار گرفته است؛ توسلاتی که تربیت کننده اند و اشکهایی که انقلابی عظیم را در آدمی پدید می آورد.

حضور یافتن در چنین موقعیتهای گرانبهایی هم نشان محبت است و هم گواه اتمام حجت؛ که هر دوی اینها نیز از سر لطف و محبتی است که معصومین(ع) به مشتاقان خویش دارند. محبتی برای انابه نمودن و اوج گرفتن، و اتمام حجتی برای آنانکه در روز حسرت، زمزمه لبهایشان افسوس و ای کاش نباشد و نگویند فرصتی برای ساختن نداشتیم و مسیر درست را نشانمان ندادند و راهمان ندادند تا نقطه ای بگذاریم و به سر سطر بیاییم و از نو شروع کنیم!

حساب آنکه نمی داند و نمی تواند بداند، جداست، او را حَرَجی نیست؛ اما آنکه میداند و انجام نمی دهد و یا می تواند و قدمی بر نمی دارد، چه عذر و بهانه ای برای کوتاهی ها، جهالتها، انحرافها، عنادها، نفاقها، دشمنی ها و سرکشی هایش خواهد داشت؟!

 

«هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ»﴿الرحمن/۶۰﴾؛ محبت را با محبت پاسخ دهیم. قدر احسان و مهرورزیِ خدا و خدامسلکان را بدانیم و از فرصتهای خیرخواهانه و محبتهای خالصانه دوستان با صداقت و دوستی کنندگان بی منت و دوستداران با معرفت، پلکانی بسازیم برای رشد، برای سعادت و نجات، برای رهایی از بند نفس و آرام گرفتن بر دامان پر مِهر خداوند نفوس...




لینک مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/270