یا باب الحوائج

از منجلاب مُنحَس نفسانیت که جامۀ جان بیرون کشیده باشی و به آب مقدس عبودیت، شستشو یافته باشی، موسی می شوی... «ادامه مطلب»...

 


موسای راه

 

از منجلاب مُنحَس نفسانیت که جامۀ جان بیرون کشیده باشی و به آب مقدس عبودیت، شستشو یافته باشی، موسی می شوی. موسایی که فرزند صدق و راستی هست و پدر رضا و تسلیم در برابر حق و حقیقت. او که در وادی جود و هدایت، نظیر ندارد و رهرو راه معرفت جز به توسل و شفاعت جستن بر درگاه وی و تبار کریمش گزیر ندارد. او که گلاب ناب شفا و گشایش است و باب مستجاب و گشوده حوائج. او که به بذل و بخشش پُر مِهرِ کیسه های زرش، دنیایت را می سازد و به انفاق پُر محبتِ عقاید و باورش، آخرتت را آباد می کند. او که برای شکستن گوساله های سامری نفس و نفوس باید به عصایِ محمدیِ خاندان مهدی‌اش تمسک جُست. او که معلم حکمت است و استاد تربیت؛ پای کلاس درس الهی اش که بنشینی، انسان شناس می شوی، حقیقت شناس می شوی، حق شناس می گردی و به اوج خداشناسی و خداباوری و خدایاوری می رسی.

 

امام موسی کاظم(ع) فرمودند: «وَجَدتُ عِلمَ الناس فی اَربعٍ؛ اَوّلُها أن تَعرِفَ رَبَّکَ، وَ الثّانیةُ أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بکَ، وَ الثّالثَةُ أن تَعـرِفَ ماأرادَ مِـنکَ، وَ الرّابعَةُ أن تَعرفَ ماَ یخرُجُکَ مِن دینِکَ» علومی را که مردم به آن نیاز دارند در چهار چیز یافتم؛ اول اینکه خدای خودت را بشناسی، بشناسی که خداوند با تو چه کار کرده است، بشناسی که خداوند چه چیزی از تو می‌خواهد، و بشناسی که چه چیزی تو را از دینت خارج می‌کند. (بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۲۸)

بشناس!

بشناس خدایت را؛

بشناس خالق تو و این نظم و زیبایی حکیمانه خلقت تو کیست؛

بشناس بقایت را از که داری و حیاتت به چه چیز وابسته است؛

بشناس صاحب تو و آنچه در اختیار توست، کدامین وجود کریم است؛

بشناس کامیابی هایت را مدیون چه کسی هستی و شکست هایت را عنایت کدامین وجود قدرقدرتی، به پیروزی تبدیل می کند؛

بشناس دیروزت، به اراده چه کسی به امروز انجامید و به فردا و فرداها پیوند خواهد خورد؛

بشناس سر سفره چه رزاقی نشسته ای و داشته های مادی و معنوی ات را مدیون چه نعیم پر مهری هستی.

بشناس اویی را که نه زاده شده و نه می زاید، نه خسته شده و نه میخوابد؛ ازلی و ابدی است و نیازمندی در وجود بی نیازش رخنه ندارد؛ بری از شریک و منزه از هر رنج و اندوهی است؛ او که ستایش و سجود درخور اوست و کمالِ حمد و امتنان بر وجود قائم به ذاتش زیبنده است...

بشناس!

بشناس که ریشه و خمیره تو چیست و از چه بوجود آمده ای؛

بشناس ضعفها و کاستی ها و وابستگی های بی پایانت را؛

بشناس که چه بودی و چه خواهی شد،

بشناس ناتوانی ات در بازپس گرفتن آنچه پشه یا مگسی از تو ستانَد؛

بشناس استضعاف ابتدا و انتهای عمرت را؛

بشناس حیات و مرگت را، فنا و نیستی ات را، رنج و بیماری ات، غم و گرفتاری ات، گذران عمر بر زیادتی و نقصان، بهار جوانی و خزان کهنسالی، احتیاجت را، نیازت را، خودت را زیر و رو کن و بشناس...

بشناس!

بشناس از کجا آمده ای و به کجا خواهی رفت؛

بشناس چرا، با چه و چگونه باید بروی و به حیاتت ادامه دهی؛

بشناس آنکه به تو زندگانی عطا کرده است، از تو چه می خواهد؛

بشناس چه کاره ای و به چه کار می آیی و به چه درد میخوری؛

بشناس فلسفه وجودی تو چیست و فلسفه خلقتت چه بوده است؛

بشناس چه سودی داری و قرار است چه چیزی را با آمدنت به دنیا و صاحبش هدیه بدهی؛

بشناس معنا و مفهوم آفرینش تو چیست و در چه چیز ارزش و اعتبار جاودان می یابی؛

بشناس او که به تو قدرت و توانایی بخشیده است، میخواهد این امکان را در چه راهی خرج کنی؛

بشناس که چرا به اراده پروردگارت از عدم به وجود آمده ای و نعمت زیستن یافته ای؛

بشناس میل مولایت را، اینکه از تو چه انتظار دارد و تو را برای چه میخواهد؛ خواستش را درک کن، خواسته های خالقت را در تمامی لحظه ها و دوره های زندگی ات شناسایی کن...

بشناس!

بشناس چه کاری رضایت و خشنودی خدایت را در پی دارد؛

بشناس کدام راه تو را به وصال معبودت نائل می آورد؛

بشناس خیر و شر، و دوست و دشمنت را؛

بشناس سعادت و شقاوت تو در چیست؛

بشناس کمال را در چه خواهی یافت و بقای در آرامش ابدی چگونه روزی ات می شود؛

بشناس روش سرافرازی ات چگونه است و منش بزرگواری ات چسان شکل خواهد گرفت؛

بشناس قدر و منزلت و عزت و شرافت دو دنیای تو گرو چیست؛

بشناس چه چیزی تو را بر مدار حق نگاه میدارد و چه چیزی تو را از دایره حقیقت خارج می سازد؛

بشناس سیاق سلوکی که تو را در بهشت آسایش بی‌زوال سکنا دهد و بیراهه هایی که جهنم اعمالت را منزل عذابت کند؛

بشناس راهبر سعادتت را، کتاب رهایی ات را، آئین و مذهب نجاتبخشت را، صلاح و فلاحت، ملاکهای تربیتت، اصول انسانیتت، شاخص عبودیتت را بشناس و نسبت به خط قرمزهای دین و باورهای راستین معنوی و الهی ات به شناختِ عملی دقیق برس...

بشناس!

بشناس که تو نیازمند شناختی برای بدتر نشدن امروزت از دیروزت، برای یکی و یکنواخت نبودن حال و ماضی ات، برای نیک تر و والاتر گردیدن اکنونت از روزها و لحظه های گذشته...

امام موسی کاظم(ع) فرمودند: «مَن استَوی یَوماهُ فَهُو مَغبُون، و مَن کَان آخَر یَومَیه شَرُّهُما فَهُو مَلعُون، و مَن لَم یَعرف الزِّیادَه فِی نَفسِه فَهُو فی نُقصان، و مَن کان إلی النُّقصان فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاه» کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون است، و کسی که دومین روزش، بدتر از روز اولش باشد ملعون است، و کسی که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسی که در نقصان است، مرگ برای او بهتر از زندگی است. (بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۲۷)




لینک کوتاه این مطلب:

http://yon.ir/YFS9R