امام هادی ع

فردی مدتها شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را نزد وی آموخت. روزی استاد به او گفت... «ادامه مطلب»...

 

 

نقی باش تا هادی شوی

 

فردی مدتها شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را نزد وی آموخت. روزی استاد به او گفت که دیگر شما خودت استاد شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم.

شاگرد فکری به سرش رسید؛ یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر در هرجای کارش ایرادی می بینند یک علامت × بزنند. غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.

استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر گذاشت، ولی این بار، رنگ و قلم را در کنار تابلو قرار داد و متنی در کنارش نوشت: «اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید»

وقتی استاد و شاگردش غروب برگشتند، دیدند تابلو دست نخورده ماند! آنگاه استاد به شاگرد گفت: «بیشتر انسانها قدرت انتقاد دارند، ولی جرأت و توان اصلاح نه!»

 

خیلی ها خوب حرف میزنند اما دست و پایشان به اندازه زبانشان تحرک ندارد.

اصلا خیلی ها برای خراب کردن ساخته شده اند! همیشه پایه حرّافی و یک کلاغ، چهل کلاغ کردن اند، اما پای عملشان برای اصلاح و سازندگی، لنگ می زند.

خیلی ها از راه و رفتن، چیزی سرشان نمی شود اما راهنمای یک مشت بی ارادۀ ضعیف النفس و دهن بین می شوند و آنها را تا ته اسفل السافلین وجود منحرف و قدرنشناس خویش می برند.

خیلی ها از زمین و زمان ایراد می گیرند و غافل از ایرادات و انحرافات خویش اند.

خیلی ها هم مدعی راه بلدی و شناخت راه از چاه هستند اما خودشان در چاه سیاه جهل و خرافه و نفاق و مقدس مآبی خودشان اسیرند!

 

ایراد گرفتن و انتقاد کردنِ صِرف، یک چشم و گوش و زبان علاف میخواهد اما اصلاح و هدایت، هزاردستان محبت بی منت و هزارپای خستگی ناپذیر معرفت و خدمت می طلبد.

وقتی نانوای حاذق را خانه نشین کردی، نه فقط نسلی را از لذت نان خوش پخت و مقوی و سالم محروم نمودی، بلکه آتش به خرمن گندمکاری زده ای که عمر و توانش را بر سر کاشت و داشت و برداشت خوشه های طلایی گندم گذارد.

وقتی با اعمال کوته نظرانه و خودبینانه خویش، سد راهی حیاتبخش و انسان ساز شدی، نه فقط ذهنهای تشنه و دوستدار حقیقت را از نوشیدن اکسیر مقدس هدایت محروم نمودی، بلکه مانع نشستن یتیمان وادی تربیت در سایه سار رشد و کمالی شده ای که به واسطه کوشش بی دریغ راهنمایان خبره و راه بلد ساخته و افراخته شد.

وقتی هوا برت دارد که چیزی هستی و چیزی می فهمی و وجودناچیزت، چیز باارزشی است که ارزش هر غلط کاری و عمل ناشایست و شیطان پسندی را دارد، ناتوانان دور و برت را به لغزشی بزرگ، گرفتار رنج سترگ گرگ و میش غروب و تباهی و ذلالت شام گمراهی خواهی کرد.

اما

وقتی پاک و پاکیزه، برگزیده و ناب و نظیف باشی، «نقی» می شوی و «هادیِ» امت. انتقاد را با اصلاح پیوند می دهی و افتراق را با وحدت. عیب ها را می پوشانی و دلها را به راه مقدس سازندگی می خروشانی. خودبینی و شقاوت را سد می شوی و خداخواهی و سعادت را مدد. درد را درمان می شوی و رنج را پایان.

نقی که باشی، تنهای تنها هم که باشی، بی همدل و همراه هم که باشی، اگر مردم به راه هاى گوناگون روند، به راه کسى که تنها خدا را خالصانه مى پرستد می روی: « َوْ سَلَکَ النّاسُ وادِیًا شُعَبًا لَسَلَکْتُ وادِىَ رَجُل عَبَدَاللّهَ وَحْدَهُ خالِصًا»(بحارالانوار ، ج78 ، ص245)

نقی که باشی، قاطعیت در پایبندی به حق و حقیقت، تو را از ندامت و پشیمانی رفتن بر هزار راه بیراه، مصون و محفوظ میدارد چراکه افسوسِ کوتاهى در انجام کار را با گرفتن تصمیم قاطع جبران می کنی: «أُذْکُرْ حَسَراتِ التَّفْریطِ بِأَخْذِ تَقْدیمِ الْحَزْمِ»(بحار الأنوار، 78/370/4)

نقی که باشی، به خوبی می دانی حکمت در دل‌های فاسد اثر ندارد «ألحِکمَةُ لاتَنجَعُ فِی الطِّباعِ الفاسِدَةِ» (بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۷۰) و باور داری نفسِ آدمی آنچه را که مطابق میل اوست به آسانی می‌پذیرد و از پذیرش آنچه مورد میل او نیست امتناع می ورزد «اَنَّ النَّفسَ أقبَلُ شَیءٍ لِما أُعطِیَت وَ أمنَعُ شَیءٍ لِما مُنِعَت»(بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۷۱) پس با نفوس مانده در حجاب خویشتن، چنانچه قصد اصلاح و عمل بر مدار عبودیت ندارند، به همراهی و همکاری بر نمی خیزی و عُمرت را به پایشان تلف نمی کنی.

نقی که باشی، ایمان داری بهتر از نیکى، نیکوکار است، و زیباتر از زیبایى، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدى، عامل آن است، و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن می باشد: « خَیْرٌ مِنَ الخَیْرِ فاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الْجَمیلِ قائِلُهُ، وَ أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ الْهَوْلِ راکِبُهُ»(نزهة الناظر و تنبیه الخاطر, ج1 , ص142)

نقی که باشی، موانع رشد و کمال را به خوبی می شناسی و از حسادت، دروغ، خودپسندی، بخل و طمع بیزاری چراکه عمیقا با همه وجودت درک می کنی که حسد نیکیها را نابود می سازد، و دروغ، دشمنى می آوَرَد، و خودپسندى مانع از طلب علم و حکمت و باعث خوارى و جهل می گردد، و بخل ناپسندیده ترین خُلق و خوى می باشد، و طمع خصلتى ناروا و ناشایست است: «أَلْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَ الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داع إِلَى الْغَمْطِ وَ الْجَهْلِ، وَ الْبُخْلُ أَذَمُّ الاَْخْلاقِ وَ الطَّمَعُ سَجِیَّةٌ سَیِّئَةٌ»(بحار الأنوار، ج69 , ص199)

نقی که باشی، مطیع و عبد معبودی، نه به پسند نفس خویش کار داری و نه به خوشامد نفوس دیگران، تنها چیزی که برایت مهم است رضایت خالقت هست و بس؛ از هیچ چیز و هیچ کس واهمه ای نداری و ترسی به دل راه نمی دهی؛ آرامش تو در عمل بر مبنای «حجت شرعی» است و ناآرامی ات در کردار بی حجت؛ یقین داری که صاحب تو یعنی خداوند متعال، مالک بلافصل توست و بدگویی و نکوگویی مردمان، ذره ای در خوش عاقبتی یا بدفرجامی تو تاثیری ندارد؛ راه صلاح را نه در قضاوت ناصواب و ایراد گرفتن این و آن، بلکه در فرمانبری محض یزدان می بینی و به خوبی می دانی که هر که مطیع آفریدگار باشد، باکى از خشم و سنگ اندازی آفریدگان ندارد: «مَنْ أَطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الَمخْلُوقینَ»(تحف العقول, ج1 , ص482)

 

نقی باش تا هادی شوی؛ پاک و بی غل و غش! راه اصلاح در پیش گیر تا به فلاح برسی؛ هیچ نزاعی بدفرجام تر از سرکشی انسان نسبت به خدا نیست، تا دیر نشده با صاحبت از درِ صلح درآ. مهم نیست همگان تو را غریبه پندارند، غریب دنیا و دنیائیان، در قرب خداست. هر چه غیر پروردگار و خواست و خشنودی او را از دلت بیرون کن. تشدید «إلّا» را با کردارت محکم ادا کن، تا اگر چیزی از شرک و نفاق و منیت باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک گردد، آنگاه دلت را در تصرف کامل «الله» ببین و از حلاوت حلوای نقایت و هدایت الهی لذت ببر؛ لذتی بی پایان و سعادتی جاودان.



اللّهُمَّ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَصِیِّ الْأَوْصِیآءِ، وَاِمامِ الْأَتْقِیآءِ،وَخَلَفِ اَئِمَّةِ الدّینِ، وَالْحُجَّةِ عَلَی الْخَلائِقِ اَجْمَعینَ، اَللّهُمَّ کَماجَعَلْتَهُ نوُراً یَسْتَضیی بِهِ الْمُؤْمِنوُنَ فَبَشَّرَ بِالْجَزیلِ مِنْ ثَوابِکَ، وَاَنْذَرَ بِالْأَلیمِ مِنْ عِقابِکَ، وَحَذَّرَ بَاْسَکَ، وَذَکَّرَ بِآیاتِکَ، وَاَحَلَّ حَلالَکَ، وَحَرَّمَ حَرامَکَ، وَبَیَّنَ شَرایِعَکَ وَفَرایِضَکَ، وَحَضَّ عَلی عِبادَتِکَ، وَاَمَرَ بِطاعَتِکَ، وَنَهی عَنْ مَعْصِیَتِکَ، فَصَلِّ عَلَیْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ، وَذُرِّیَّةِ اَنْبِیآئِکَ، یا اِلهَ الْعالَمینَ.

بارالها! بر علی بن محمد (امام نقی) سلام و صلوات فرست. او که جانشین اوصیای پیامبر(ص) و پیشوای پارسایان است. و جایگزین رهبران دین و حجت بر تمام آفریدگان. خداوندا! همانگونه که او را نوری قرار دادی تا مؤمنان از او فروغ گیرند. او به پاداش بزرگ تو بشارت داد و از کیفر تو مردم را بر حذر داشت و آیات تو را یادآور گردید، حلال تو را حلال دانست و حرام تو را حرام شمرد. آئین تو و واجبات تو را روشن کرد و مردم را به عبادت تو برانگیخت. و به طاعت تو فرمان داد و از معصیت تو بازداشت. پروردگارا! بر او سلام فرست، برترین سلام و صلواتی که بر هر کدام از اولیای خودت و ذرّیه پیامبرانت می‌فرستی، ای معبود جهانیان.



لینک مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/261