بندگی خدا

کمال خلقت در فانی شدن برای انسان و کمال انسان در فانی شدن برای خداست... «ادامه مطلب»...

 

 

امام حسن مجتبی علیه السلام میفرمایند: «مَن عَبَدَ الله، عَبَدَ اللهُ لَهُ کُلَ شیء»(مجموعه ورام، ورام بن ابی فراس، ص ۲۲۷) هرکس اطاعت و بندگی خدا نماید، خداوند همه چیز را مطیع او می گرداند.

کمال خلقت در فانی شدن برای انسان و کمال انسان در فانی شدن برای خداست.

بالاترین فرد در عبادت و بندگی خداوند، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) هستند. حضرت رسول که همه عالم فدای ایشان هستند به بالاترین درجه کمال خود رسیدند و برای خداوند متعال هم هیچ کاری ندارد که ماهم به درجه کمال برسیم، اما این خودمان هستیم که باید بخواهیم و همیشه و همه جا به خدا توکل کنیم و تلاش نماییم تا ان شاءالله ما هم به کمال برسیم

کمال یک میوه این است که توسط انسان خورده شود واگر میوه ای خراب باشد یعنی به  آن کمال نرسیده است. و کمال انسان در این است که از همه مخلوقات خدا از راه حلال استفاده کند و به بندگی خالق یکتای عالم مشغول باشد.

پیرمرد بسیار خوب و با تقوایی بود که روزی در کوچه ایی نشسته بود و می بیند که کودکی از بالای ساختمان در حال سقوط است و مادر آن کودک نامش را با گریه صدا میزند، در همین حال پیرمرد میگوید: خداوندا، نگهش دار. وکودک بین زمین و آسمان می ایستد!!! همه از پیرمرد میپرسند: چه شد که تو دعا کردی و بچه بین زمین و آسمان ایستاد. پیرمرد میگوید: یک عمر خداوند گفت که بنده ام این کارو بکن و اون کارو بکن من گفتم چشم و یکبار من گفتم خدایا، و خداوند رحمانیتش را نشانم داد و به حرفم کرد.

این است نتیجه بنده خداوند شدن؛ همان طور که امام حسین(ع) اطاعت خدا را کرد و خداوند همه چیزش را مطیع حسین فاطمه علیها السلام نمود. و اینک قرنهاست که نام و یاد اباعبدالله(ع) در زمین و آسمان، خوش می درخشد.

 

حضرت رضا علیه السلام میفرمایند: هیچ بنده ایی، حقیقت ایمان را به کمال نمی رساند مگر اینکه در او ۳ خصلت باشد:

۱_ دین شناسی ۲_ برنامه ریزی درست در زندگی ۳_شکیبایی در مصیبت ها

باید دینمان را بدرستی بشناسیم، برنامه ریزی منطقی و حساب شده ای در زندگی مان داشته باشیم و تلاش کنیم تا بندگی خدا را به جا آوریم؛ اما در نهایت راضی به رضایت پروردگار شویم و نگرانی ها و اضطرابهای شیطانی را از خودمان دور نموده و در برابر سختی های زندگی صبور و امیدوار باشیم. ما اولین دفعه هست که تجربه بندگی داریم ولی خداوند همیشه بوده است، پس هیچ وقت نگران فردایمان نباشیم چون خدای دیروز و امروز، خدای فردا هم هست؛ البته اگر هیج وقت روزی فردا را، امروز از خدا نخواهیم همانطور که خداوند نماز فردا را، امروز از ما نخواسته است.

 

علامه قاضی رشد کرد و به کمال رسید. برای همین است که میگوید: اگر الان بخواهم یک مرغ زعفرانی جلویم باشد هست، اما نمیخواهم...

همه این ها نیاز به رشد کردن دارد؛ همه این نگاهها و باورها نیاز به تمرین و ممارست دارد.

 

پادشاهی وزیر عاقلی داشت که از وزارت استعفاء داد و پادشاه از بقیه وزرا پرسید: وزیر عاقل ما کجاست؟ گفتند که از وزارت دست برداشته و به عبادت خداوند متعال مشغول است و درکنارش کاری دیگر میکند. پادشاه نزد وزیر رفت و گفت: تو وزیر عاقل من هستی پس بگو از من چه خطایی دیده ای که وزارت را ترک کرده ایی؟ وزیر گفت به ۵ دلیل ترک وزارتت کردم:

۱_ اینکه تو نشسته بودی و من ایستاده بودم و صحبت میکردم اما الان بندگی خدایی را میکنم که حتی در نماز هم مرا امر به نشستن میکند.

۲_تو طعام میخوری و من نگاه میکنم، اکنون رزاقی را عبادت میکنم که او نمیخورد و مرا میخوراند و به من رزق میدهد.

۳_ تو میخوابیدی و من پاسبانی میکردم و اکنون خدایی را دارم که نمی خوابد و مرا پاسبانی و حفاظت میکند

۴_ من میترسیدم که تو بمیری و از دشمنان تو بر من آسیب رسد و اکنون خدایم آنچنان هست که هرگز نمی میرد و مرا از دشمنان آسیب نمیرسد

۵_من میترسیدم که اگر گناهی از من سر زند مرا عفو نکنی اما اکنون خدایم آنچنان رحیم است که گناهانم را میبخشد.

 

آیا واقعا حیف نیست بندگی چنین خدایی را نکنیم؟




ارسالی مخاطبین:

به قلم «فاطمه یزدی»



لینک کوتاه این مطلب:

http://yon.ir/Sjvma