یادت باشد

در روزگاری که دنیا از بی وفایی و خیانت پُرشده است، عاشقانه های دو جوان دهه هفتادی که هم نسل و هم سن و سال خودمان هستند، بسیار شیرین و جذاب است... «ادامه مطلب»...



یادت باشــــــه!


کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی  "شهید حمید سیاهکالی‌ مرادی" است؛ دومین شهید مدافع حرم استان قزوین به روایت همسر شهید که طی مدت کوتاهی به چاپ بیستم رسیده است.

در روزگاری که دنیا از بی وفایی و خیانت پرشده است، عاشقانه های دو جوان دهه هفتادی که هم نسل و هم سن و سال خودمان هستند بسیار شیرین و جذاب است.

عاشقانه های دو جوان مذهبی یادآور این است که هنوز میشود در این زمان و در این نسل عاشق شد و عاشق ماند. عشقی که رنگ و بوی آسمان میدهد...

در برهه ای از زمان که بی تفاوتی هایمان نسبت به هم قلب هایمان را خدشه دار کرده، این عاشقانه زیستن از نظر ما بیش تر رنگ و بوی افسانه و اوهام میدهد تا واقعیت...

ولی در واقعیت  حمید و همسرش اینگونه زندگی کرده اند... و مسلما نخواهند گذاشت که این رسالت عشقِ پاک به فراموشی سپرده شود...

 

قسمتی از متن کتاب

 

سر سفره نشست گفت : " آخرین صبحونه رو با من نمی خوری؟!"

با بغض گفتم :"چرا این طوری؟ مگه اولین باره میری ماموریت؟!"

گفت :"کاش می شد صداتو ضبط میکردم با خودم می بردم که دلم کمتر تنگت بشه".

گفتم :"قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی،من هر روز منتظر تماست می مونم منو بی خبر نزار ".

با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم ، لحظه آخر به حمید گفتم : "حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هر کجا تونستی تماس بگیر ".

گفت:" جور بشه حتماً بهت زنگ می زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم ؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن ، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم".

به حمید گفتم :" پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می فهمم".

از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله ها را که پایین می رفت برایم دست تکان می داد و با همان صدای دلنشینش چند باری بلند بلند گفت:" یادت باشه! یادت باشه !".

لبخندی زدم و گفتم : " یادم هست! یادم هست!".

 


*نوشته مخاطبین:

به قلم «زهرا دلیر»



لینک کوتاه این مطلب:

http://b2n.ir/32749