مبارزه با ظلم

استکبار، نه جنسیت می شناسد و نه ملیت و نه دین و مذهب... «ادامه مطلب»...



«کبر» برای وجودی که همه هستی و موجودیتش به خودش وابسته است، نه تنها عیب نیست بلکه حسن هم هست.

اما برای وجودی که همه موجودیتش وابسته به دیگری است، تکبر یک عیب و ظلم بزرگ، رفتاری به شدت بد، غیر منطقی و دور از عقل و از گناهان کبیره می باشد.

آدمی با دوری از معنویت و فرو رفتن در آخور طبیعت، چنان میشود که همه زندگی اش را در دنیا می بیند و ابتدا فراموش میکند که آخرتی وجود دارد و در ادامه منکر معاد و عالم دیگر می شود.

این سِیرِ نامبارک، ابتدا آدمی را به تکبر نسبت به وجود خود وا داشته، سپس وی را به تکبر و ظلم نسبت به دیگران وا می دارد و این نگاه ناپسند تا آنجا پیش میرود که آدمی نسبت به آن وجودی که همه هستی اش وابسته به اوست یعنی خداوند قادر متعال نیز، کبر می ورزد.

استکبار، نه جنسیت می شناسد و نه ملیت و نه دین و مذهب...

استکبار، مقوله ای فرامرزی است که قوم و قبیله و جغرافیا نمی شناسد.


امام خمینی، شخصیت کم نظیر تاریخ که باید او را به درستی و به دور از هیاهوی عوام فریبانۀ سیاسی شناخت تا باور کرد که چه دور بود از هرگونه کبر و غرور، و خودش را در پیشگاه خداوند، حقیقتا «هیچ» می دید، یکی از سرآمدان بزرگ تاریخ در مبارزه با استکبار است.

آن رهبر عالمِ عامل، متواضعانه می فرمود: «جز ذات مقدس او پناهی نداریم. هرچه هست از اوست و هرچه خواهد شد هم از اوست و ما جز یک خدمتگزاری که باز هم توفیقش از اوست، چیزی نیستیم. باید همه ما توجه داشته باشیم به اینکه ما خودمان چیزی نیستیم، هرچه هست اوست. اگر عنایات او نبود ما هیچ بودیم؛ چنانچه از ازل هم هیچ بودیم و بعدها هم از حیث حیثیت خودمان هیچیم. منتها ما هیچها اشتباه داریم؛ خیال می‌کنیم ما هم یک چیزی هستیم و این یک حجابی است بین ما که امیدوارم خدای تبارک وتعالی این حجاب را بردارد و ما بفهمیم کی هستیم؛ (اللهُمَّ ارِنِی الأشْیاءَ کَما هی)»(صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۶۶)

و باور داشت اگر آدمی از فطرت الهی خود دور شود، از هر حیوان درنده ای خطرناک تر است: «جنایاتی که الآن بر بشر واقع می‌شود... در طول تاریخ از هیچ حیوانی، درنده‌ای واقع نشده است. حیوان درنده هم طعمه می‌خواهد، آن طعمه که دستش آمد و شکمش سیر شد دیگر نمی‌خواهد یک عده از حیوانات را استثمار کند و تحت سلطه در آورد.

این انسان است که سیر نمی‌شود؛ این انسانی است که هواهای نفسانیه‌اش آخر ندارد، چنانچه یک مملکت را به او بدهند، دنبال یک مملکت دیگر است، آن مملکت را هم که گرفت دنبال یکی دیگر است. اینطور نیست که حدود داشته باشد آمال انسان. هرچه که یافت دنبال اینی است که آنی که نیافته او را هم بیابد. انسان اگر به حال خودش باشد در شهوت غیرمتناهی است آمالش و در غضب هم غیرمتناهی است و در حس سلطه جویی هم غیرمتناهی است. شما گمان نکنید که اگر منظومه شمسی را تمامش را یک انسانی به دست بیاورد باز بنشیند که خوب بس است، می‌گوید یک منظومه دیگری برویم ببینیم چه خبر است...

اینطوری انسان خلق شده است؛ غیرمتناهی در غضب، غیرمتناهی در شهوت، غیرمتناهی در خودخواهی. هیچ چیز انسان را سیر نمی‌کند مگر اینکه تربیت بشود که با این تربیت به منتها سیری که در این سِیر آن منتها تمام چیزهایی است که انسان می‌خواهد، و آن رسیدن به کمال مطلق [است‌]. به کمال مطلق اگر رسید این طمأنینه برایش حاصل می‌شود. اطمینان قلوب به رسیدن به خداست، به غیر او هیچ آرام نیست قلوب.»(ج۱۲، ص۵۰۴و505)


حضرت روح الله ایمان داشت که:

*میشود مسلمان باشی و مستکبر باشی.

*میشود آخوند باشی و از هر ساواکی بدتر باشی.

*میشود ایرانی باشی و مومن به اسلام آمریکایی باشی.

*میشود شیعه باشی و پیرو مکتب انگلیس و صهیونیست باشی.

*میشود از مردم همین کوچه و بازار و اداره و سازمان و... باشی و بازوی استکبار باشی با گرانفروشی، احتکار، ربا، تجاوز، بی قانونی، حق خوری، مزاحمت، اختلاس، دزدی، فساد، نفاق، تظاهر، بی عدالتی و...  :


«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند، و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف، و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله وسلم - باشند. و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در یک کلمه، اسلام امریکایی هستند طرد نموده و به مردم معرفی نمایند.»(جلد ۲۱، صفحه ۱۱)

«من کراراً گفتم که من با هر که معمَّم است و اسم خودش را روحانی گذاشته است موافق نیستم. و من کراراً گفتم که روحانی که برخلاف مسلک روحانیت و اسلام عمل بکند وتوطئه‌گر باشد این از ساواکی بدتر است. برای اینکه ساواکی، ساواکی است و این ساواکی به صورت معمَّم، و لباس روحانیت پوشیده است. قضیه این نیست که من بگویم هر که عمّامه سرش هست، این مورد تأیید است. خیر، من از بسیاریشان متنفرم، و بسیاریشان را هم اعتقاد به آنها ندارم.»(جلد ۱۳، صفحه ۳۵۹)

«آنقدر صدمه‌ای که اسلام از یک آخوند فاسد می‌خورد از محمدرضا نمی خورد! در روایات هست که آخوند فاسد و ملّای فاسد در جهنم از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعض از آخوندهای فاسد دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمی‌کنیم. ما طرفداری از اسلام می‌کنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید. پیش هرکس باشد معظم است. عمل نکردن به اسلام و خیانت کردن به اسلام [از] معمم باشد بدتر است از آن کسی که غیرمعمم باشد؛ برای اینکه ضررش به اسلام بیشتر از دیگران است.»(جلد ۱۰، صفحه ۲۷۹)

«خدای تبارک و تعالی می‌فرماید که من فقط یک موعظه دارم به شما: قل إنمَا أعِظُکُمْ بِواحِدَة. به امت بگو که فقط من یک موعظه دارم به شما، و آن موعظه این است که قیام کنید، و قیامْ «للَّه» باشد؛ «قیام للَّه» کنید...

سید الشهدا - سلام الله علیه - با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدَّراتشان قیام کردند. چون قیام للَّه بود، اساس سلطنت آن خبیث را به هم شکستند. در صورتْ ایشان کشته شدند لکن اساس سلطنت را، اساس سلطنتی که می‌خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتی درآورد. خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند؛ این یک خطر، کمتر از آن بود؛ خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در می‌خواستند بیاورند، می‌خواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند، به اسم اینکه «ما خلیفه رسول الله هستیم» اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی. این مهم بود. آنقدری که این دو نفر ضرر به اسلام می‌خواستند بزنند یا زدند جلوتری‌ها آنطور نزدند. اینها اصل اساس اسلام را وارونه می‌خواستند بکنند...

برای خدا قیام کنید؛ وقتی که دیدید که دین خدا در معرض خطر است، برای خدا قیام کنید. امیر المؤمنین می‌دید که دین خدا در خطر است، معاویه دارد وارونه می‌کند دین خدا را، برای خدا قیام کرد. سید الشهدا هم همین طور برای خدا قیام کرد. هر وقت دیدید - این یک مطلبی است که برای یک وقت نیست؛ موعظه خدا همیشگی است - هر وقت دیدید که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانی - اسلامی - الهی خواستند که قیام کنند، خواستند وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلامْ اسلام را بکوبند، اینجا للَّه باید قیام کرد. و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید شکست بخوریم؛ شکست تویش نیست...

وقتی دین خدا را انسان در خطر دید برای خدا باید قیام کند. وقتی احکام اسلام را در خطر دید برای خدا باید قیام کند. توانست، عمل کرده به وظیفه و پیش هم برده؛ نتوانست، عمل به وظیفه کرده. گاهی وقتها تقیّه حرام است. آن وقتی که انسان دید که دین خدا در خطر است نمی‌تواند تقیّه بکند. آن وقت باید هرچه بشود برود. تقیّه در فروع است، در اصول نیست. تقیّه برای حفظ دین است. جایی که دین در خطر بود جای تقیّه نیست، جای سکوت نیست...

الآن ما باز محتوای اسلام را، واقعیت اسلام را در ایران پیاده نکردیم. ما، همه ما رأی دادیم به جمهوری اسلامی؛ صحیح. با رأی تنها اسلام نمی‌آید. به حسب رسمیت، رسمیت مملکت ایران الآن جمهوری اسلامی است، به حسب رأی همه مردم؛ اما محتوای اسلام باید در این جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند. فقط ما بگوییم جمهوری اسلامی و همه جهاتش غیر اسلامی باشد، این اسلام نمی‌شود که! آن هم سابق می‌گفت اسلام! معاویه هم داد می‌کرد اسلام! نماز جماعت هم می‌رفت می‌خواند، امام جماعت هم بود. خلفای بنی العباس هم بعضی‌شان از فضلا وعلما بودند و بعضی‌شان - یا همه‌شان - هم نماز جماعت می‌خواندند و آداب صوری را عمل می‌کردند؛ لکن محتوای اسلام را اینها، محتوای قرآن را اینها می‌خواستند تهی کنند. اینها با اعمالشان می‌خواستند که یک اسلامِ منهای محتوا [درست کنند]... [اینها می گفتند] «اسلام را قبول داریم»؛ بله، اسلام اما الفاظ فقط! دیگر از حد لفظ نرود به محتوا.

محمدرضاخان هم اسلام را می‌گفت قبول داریم. هیچ هم مضایقه نداشت از اینکه شما بروید توی مساجد نمازتان را بخوانید؛ ولو اینکه این مضایقه این هم داشت از ترس یک چیز دیگر. انگلیس‌ها که آمده بودند عراق را گرفته بودند، شنیدم که آن سردارشان دیده بود که یک کسی دارد بالای مأذنه یک چیزی می‌گوید - اذان می‌گفتند. گفته بود این چیست؟ گفته بودند اذان می‌گوید. گفته بود که به امپراتوری انگلستان هم ضرر دارد این؟ گفته بودند نه. گفت بگوید، هرچه می‌خواهد بگوید! نماز و روزه ما به امپراتوری انگلستان ضرری نداشت، هیچ هم کاری نداشتند؛ بروید هرچه می‌خواهید نماز بخوانید، هرچه می‌خواهید روزه بگیرید! آنی که به امپراتوری همه ضرر داشت آن اسلام و محتوای واقعی اسلام بود که مع الأسف بسیاری‌اش مَنْسی واقع شده است... این از تبلیغات همان شیاطین بود که می‌خواستند قشر اسلام را - صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همین صورتها باشیم و محتوا نباشد در کار. کارهایشان را انجام بدهند، محتوای اسلام که مهمش‌ اسلام قیامِ للَّه، نهضتِ للَّه، جلوگیری از ظلم ظالمین، از ستم ستمکاران، اجرای عدالت اسلامی، اینها را مَنْسی؛ برویم هرچه دلمان می‌خواهد مسئله بگوییم! هرچه می‌خواهیم نماز بخوانیم! مسئله گفته نشود که باید جلوگیری از طاغوت کرد. این را نگویید مسئله؛ هرچه دیگر می‌خواهید بگویید اما این نباید گفته بشود. سینه بزنید لکن هیچ صحبت از سیاست نکنید؛ همان سینه بزنید بی‌محتوا! باید سینه زدن هم محتوا داشته باشد...

ما الآن به آخر نرسیدیم. تا حالا [جمهوری اسلامی‌] جز یک الفاظی بیشتر نبوده. البته کارهایی کرده‌اند اما آنی که ما می‌خواهیم تا حالا نشده است. یک رأیی دادیم به جمهوری اسلامی. آن رژیم رفت و یک رژیم دیگری است لکن باید همه چیز اسلامی بشود. آن روزی ما به آخر مقصد رسیدیم که همه چیزمان اسلامی باشد. بازار یک بازار اسلامی باشد. بازاری که یک متاعی را یک تومان می‌خرد و سی تومان به این فقرا و ضعفا می‌دهد این بازار اسلامی نیست. بازاری که قاچاق وارد می‌کند و به قیمتهای گزاف می‌دهد و اقتصاد اسلام را می‌خواهد به هم بزند این اسلامی نیست؛ این بازارْ اسلامی نیست. اینها باید اسلامی بشود؛ خودشان اسلامی‌اش کنند. بازاری که به فکر ضعفا و فقرا نباشد، بازاری که پهلویش ضعیف باشد و به فکر نباشد، این بازارْ اسلامی نیست. ملتی که اینجا قصرهای روی هم روی هم درست کنند، و آنجا زاغه نشینها باشند- شما همه زاغه نشین را دیدید چه طورند؛ لابد شماها دیدید، من هم صورتش را دیدم. یک مملکتی که زاغه نشینها آنطور باشند و مردم به فکر اینها نباشد، این مملکتْ مملکت اسلامی نیست. این صورت است، محتوا ندارد.

حضرت امیر می‌فرماید - به حَسَب نقل - که شاید در سرحدات یک کسی گرسنه باشد؛ به خودش رنج می‌دهد که مبادا یکی کسی از او گرسنه تر باشد. آن امیر ماست، او آقای ماست، امام ماست. ما هی بگوییم امام و اقتدا نکنیم به او؟ در کارها هیچ اقتدا نباشد؟ «امام» معنایش این است؟ «شیعه» معنایش این است که مشایعت کند... مشایعت کند علی را... نمی‌توانیم مثل او زندگی بکنیم...ماها نمی‌توانیم اما می‌توانیم که اقتدا کنیم به او تا حدودی؛ می‌توانیم رسیدگی کنیم به فقرای مملکتمان، به ضعفایمان.

یک تحولی در ایران پیدا شد - تحول روحی؛ که این تحول روحی از این غلبه‌ای که کردید بر طاغوت و او را عقب زدید، و همه دنیا به قول شما متحیر بود... این انقلاب روحی را حفظش کنید...این تحول روحی را باید حفظش کنید. نگویند که حالا گذشت و دیگر چطور؛ هر که برود سراغ کار خودش، و هر که سر کسب خودش! و آنطوری که هر روز تقریباً - حالا با کم و زیادتش - به ما هی می‌آیند شکایت می‌کنند که گرانفروشی چقدر شده، گرانفروشی چه شده، قاچاق‌گری چقدر شده، هروئین فروشی چقدر شده، تریاک فروشی چقدر شده. اگر برگردد آن تحول روحی، که یک برهه از زمان بود و شما را به پیش برد، اگر خدای نخواسته آن برگردد، خوف این است که جهات دیگر هم برگردد، عنایت خدا برگردد .... رحمت خدا و عنایت خدا شما را به پیروزی رساند. کوشش کنید این را نگهش دارید. اگر نگه داشتید پیروزی شما تا آخر است - تا آخرِ آخر، و اگر خدای نخواسته از دست ما برود نمی دانم چه می‌شود. من امیدوارم همه‌مان با هم این نهضت را به پیش ببریم که همه با هم یک جمهوری اسلامی، با محتوای اسلامی، در همه جهات تشکیل بدهیم‌.» (صحیفه امام، ج8، ص16-8)

«اسلام برای همین مقصد آمده است و تعلیمات اسلام برای همین معناست که مستکبری در زمین نباشد و نتوانند مستکبرین مستضعفین را استعمار و استثمار کنند.»(جلد ۷، صفحه ۱۱۷)

«کدام بت به پایه شیطان بزرگ و بتها و طاغوتهای جهانخوار می‌رسد که همه مستضعفان جهان را به سجده خود و ستایش خویش فرا خوانند و همه بندگان آزاد خدای تعالی را بنده فرمانبردار خویش دانند؟

در فریضه حج که لبیک به حق است و هجرت به سوی حق تعالی به برکت ابراهیم و محمد است، مقام «نه» بر همه بتها و طاغوتهاست و شیطانها و شیطان زاده‌هاست. و کدام بت از شیطان بزرگ امریکای جهانخوار و شوروی ملحد متجاوز بزرگتر و کدام طاغوت و طاغوتچه از طاغوتهای زمان ما بالاترند؟

در لبیک لبیک، «نه» بر همه بتها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوتها و طاغوتچه‌ها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی کنید و جان را از خوف غیر حق پاک سازید و به موازات عشق به حق از بتهای بزرگ و کوچک و طاغوتها و وابستگانشان برائت جویید که خدای تعالی و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بری هستند.

و در لمس «حَجَرالاسود» بیعت با خدا بندید، که با دشمنان او و رسولانش و صالحان‌ و آزادگان دشمن باشید و به اطاعت و بندگی آنان، هر که باشد و هر جا باشد، سر ننهید و خوف و زبونی را از دل بزدایید که دشمنان خدا و در رأس آنان شیطان بزرگ زبونند، هر چند در ابزار آدمکشی و سرکوبی و جنایتشان برتری داشته باشند.

و در سعی بین صفا و مروه، با صدق و صفا سعی دریافتن محبوب کنید که با یافتن او همه یافتهای دنیاوی گسسته شود و همه شکها و تردیدها فرو ریزد و همه خوف و رجاهای حیوانی زایل شود و همه دلبستگیهای مادی گسسته شود و آزادگیها شکفته گردد و قید و بند شیطان و طاغوت که بندگان خدا را به اسارت و اطاعت کشند، در هم ریزد.

و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید و در هر موقف به اطمینان قلب بر وعده‌های حق و حکومت مستضعفان بیفزایید و با سکوت و سکون تفکر در آیات حق کنید و به فکر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استکبار جهانی باشید و راه‌های نجات را از حق، در آن مواقف کریمه طلب کنید.

پس به منا روید و آرزوهای حقانی را در آنجا دریابید که آن قربانی نمودن محبوبترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است. و بدانید تا از این محبوبها که بالاترینش حب نفس است و حب دنیا تابع آن است، نگذرید به محبوب مطلق نرسید و در این حال است که شیطان را رجم کنید و شیطان از شما بگریزد. و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهای الهی تکرار کنید که شیطان و شیطان زادگان همه گریزان شوند.»(جلد۲۰، صفحه 90-۸۹)

«ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمی‌کشند و برای رسیدن به ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمی‌شناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتکب می‌شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتی می‌کشاند.»(جلد ۲۱، صفحه ۳۹۸)

«بدانید شما با یک قدرتی مواجه هستید که اگر یک غفلت بشود مملکتتان از بین می‌رود. غفلت نباید بکنید. غفلت نکردن به این است که همه قوا، هرچه فریاد دارید سر امریکا بکشید. هرچه تظاهر دارید بر ضد آن بکنید. هر عملی دارید، عمل مثبت را، بر ضد آن کنید. قوای خودتان را مجهز کنید.»(جلد ۱۱، صفحه ۱۲۱)

«آنهایی که در خواب هستند، آنهایی که باز هم خواب می‌بینند، آنهایی که خواب امریکا را می‌بینند خدا بیدارشان کند،»(جلد ۱۹، صفحه ۲۳۰)

«حضرات آقایان توجه داشته باشند که مصلحت نظام از امور مهمه‌ای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می‌گردد. امروز جهان اسلام نظام جمهوری اسلامی ایران را تابلوی تمام نمای حل معضلات خویش می‌دانند. مصلحت نظام و مردم از امور مهمه‌ای است که مقاومت در مقابل آن ممکن است اسلام پابرهنگان زمین را در زمانهای دور و نزدیک زیر سؤال برد، و اسلام امریکایی مستکبرین و متکبرین را با پشتوانه میلیاردها دلار توسط ایادی داخل و خارج آنان پیروز گرداند.»(جلد ۲۰، صفحه ۴۶۵-464)

«خدای تبارک و تعالی ما و شما را از شرّ این مستکبرین نجات بدهد. و ملتهای ایران را، ملتهای دیگران را، همه مسلمین را بیدار کند تا دماغ این مستکبرین را به خاک بمالد و آنها را رسوا کند؛ همان طوری که تا کنون رسوا کرده است.»(جلد ۲۰، صفحه ۴۱۳)

 

آری! نه فقط ۱۳آبان به عنوان یک نماد و سمبل ارزشمند، بلکه همه روزهای خدا برای انسان مومن انقلابی، کارزار همیشگی استکبار ستیزی است؛

چه مبارزه با استکبار درون و جهاد اکبر و چه مبارزه با استکبار بیرون و جهاد اصغر؛

چه مبارزه با استکبار وطنی و آمریکای داخلی و چه مبارزه با استکبار جهانی و آمریکای خارجی.

مرگ بر بینش و منش و روش غیر انسانی، غیر اخلاقی، غیر الهی و مستکبرانه شیطان بزرگ و اذناب شیطان صفت عالم، یعنی آمریکایی های داخلی و خارجی...

مرگ بر آمریکا...




لینک کوتاه این مطلب:
https://b2n.ir/93768