ناهیـــــــــد بهشتــــــــ
چند بیتم را بیا با جان و دل از بر نما
یا مرا بگذار و بگذر، یا دَمی باور نما
بچگی های مرا با گوشۀ چشمی ببین
با دروغی تازه قلب ساده ام را خر نما
گو که یادت هست لِیلِیهای گرمِ کوچهباغ
با صدای خنده هایت گوشِ دل را کر نما
نیمکتهای صمیمی، سایه افرای پیر
یاسها را یک به یک سنجاق روی سر نما
آن نفسهای تو در گوشِ دلم زندانی است
آه! پیشانی بلندم، بختِ دی، آذر نما
هشتی این خانه را چون حجلۀ طوبی بساز
تخم مرغ عید، با اکسیر عشقت زر نما
باز افتادم میان رودکی پُر آب و مست
باز سرتاپای جانت را برایم تر نما
لحظه های کافرم در مؤمنآبادت بشوی
جغد شوُم هِجر را از بام عمرم پَر نما
تو نمیآیی ولی اینبار ناهید بهشت
تا بیایم شاخه عمر مرا پرپر نما...
پینوشت:
شعر «ناهید بهشت»، ابیاتی است که سالها پیش برای خاله عزیزم سیده ناهید(ره) که در سنین نوجوانی ام رحلت کرد، سروده ام. مرحومه نازنینی که اگرچه در عنفوان جوانی اش راهی دیار باقی شد اما در زمان حیاتش با محبتی وصف نشدنی، در آموختن قرآن و هنر و ادبیات و... همراهی مهربان و معلمی دلسوز برای حقیر بود؛ عقاید و فنونی که امروز، پایه و اساس باورهای ناب و اصیل، و توانایی های ارزنده بنده است. روحش در آرامش ابدی و همنشین جده اش زهرای مرضیه(س) باد ان شاءالله. نثار روان پاکش صلوات (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
لینک مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/306
برای دسترسی به فایل صوتی این متن