غمی نیست! تاریخ تکرار مکررات به قفس کشیدن شدن عقابها و در بالا نشستن غرابهاست! این نیز بگذرد، چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند... «ادامه مطلب»...
این نیز بگذرد...
اینکه شر باشی و خودت را خیر، قلمداد کنی؛
اینکه بیراهه بروی و خودت را در راه ببینی؛
اینکه کوچک باشی و عبای بزرگان را به دوش بکشی؛
اینکه در عمق چاه باشی و به ماه، خُرده بگیری؛
اینکه به جای نشستن پای کُرسی مربی تربیت شده به آداب الهی، میمون منبر رسول الله(ص) شوی؛
اینکه زیر سایۀ نوک بینی ات، در پس حجابها نشسته باشی و زبان به توهینِ نور و حقارتِ آفتاب بگشایی؛
اینکه بوی تعفن صفات رذیله ات از چند فرسخی به مشام برسد و خیال برت دارد که منبع عطر و گلاب هستی؛
اینکه پول پرستی در خونت بوده و عشق به مادیات در روحت لانه گزیده باشد و رِندِ دنیاگریز را متهم به دنیاخواهی کنی؛
اینکه عمری، خودت و اطرافیانت را بیچاره کنی و فکر کنی باز هم تو مطلع از راه چاره ای؛
اینکه به جای نصیحت پذیری، در جایگاه ناصحان بنشینی؛
اینکه عوض عبرت گرفتن، عابر پیادۀ مغز این و آن شوی و روی فکر اهل اندیشه راه بروی؛
اینکه دانسته یا نادانسته عروسک خیمه شب بازی دست بازیگردانانی شوی که خودشان عمری است بازیِ نفس کرده اند و از روزگار وانفسا بازی خورده اند؛
اینکه چشمت را به باعث و بانی بدبختی هایت ببندی و راهنمای متحول کنندۀ فکر و زندگی ات را گمراهی نیازمندِ پند و اندرز ببینی؛
تعجبی ندارد!
خیلی ها علی(ع) را هم مستحق نصیحت می دانستند و امام مجتبی(ع) را مضل المسلمین میدانستند!
خیلی ها علامه قاضی ها را گمراه می انگاشتند و خمینی ها را منحرف و نجس!
خیلی ها چمران ها را خودخواه می پنداشتند و آوینی ها را دنیا طلب!
مگر سلمانِ(ع) حقیقت طلبِ آرمانگرا را چه کسی به بند جهالت کشید و محبوس خودخواهی خود کرد، جز پدر و مادرش! اگر او نیز چون ابراهیم(ع)، راه بی اعتنایی نسبت به دعاهای به اصطلاح خیر «آزر» را در پیش نمی گرفت و خودش را از بند عقل کل های دنیا زده آزاد نمی کرد و از آن جماعت خودبین، فرسنگ ها دور نمی شد، أیا به رهایی از بند نفسانیت می رسید و موفق به دست یافتن کمال و تعالی می گشت؟!
مگر پیشوایان معصوم ما را چه کسانی خارج از دین می دانستند و دورشان را خالی می کردند و شیعه را از هدایت پویا و تربیت عملگرای آن امامان همام، محروم می نمودند، جز مقدس نمایان بیشعور و کهنه اندیشان خرافه پرست!
مگر جز این است که آدمهای بزرگ، کارهای بزرگ می کنند، هدف عالی دارند، برنامه حساب شده و عملیاتی را پی ریزی می نمایند، اما آدمهای کوچک، اهل کارشکنی اند، إبنُ الوقت هستند و برنامه ریزی خیرخواهانه سرشان نمی شود! آدمهای بزرگ، الزاما قدی بلند تر، خانه ای وسیع تر و ثروت بیشتری ندارند اما قلب و روحی بزرگ و نگاهی ناب و رفیع دارند و همواره به تحول مثبت و نو شوندگی الهی می اندیشند و بر همین مبنا عمل می کنند...
غمی نیست!
تاریخ تکرار مکررات به قفس کشیدن شدن عقابها و در بالا نشستن غرابهاست!
این نیز بگذرد،
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند...
فَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ﴿یس/۷۶﴾
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا؛ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا﴿شرح/5و6﴾ - سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا﴿طلاق/۷﴾
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ﴿صف/۸﴾
لینک کوتاه این مطلب:
http://yon.ir/b0K5P