عدالت

چرا جامعه ای بر مبنای قوانین اسلا‌می با این همه راهکارهای اقتصادی بی مانند اسلا‌م، دچار معضلی به نام تنگدستی است؟! .... «ادامه مطلب».....


خدا انسان را آفرید، آزاد و صاحب اختیار، اما در سایه قضا و قدر خویش. عقل را به او هدیه داد و از وی عهد گرفت، انسان ایمان آورد و عقل به کار افتاد. آفریدگار، بنی آدم را از نخستین روز آفرینش به تفکر و اندیشه فراخواند. راه رشد و تعالی و سقوط و نزول را نشان داد و او را در انتخاب آزاد گذارد. حتی به رسول خویش فرمان داد تا مردم را از آنچه به وی وحی می شود، آگاه سازد؛ ولی در پذیرش و یا نپذیرفتن فرامین الهی هیچ گونه مداخله ای نکند؛ چرا که عاقبت هر کسی در گرو گزینش و کار خود او است. سیر تکاملی اندیشه، از آغاز آفرینش تا کنون نشان می دهد که با تکامل درک و فهم، مسؤولیت انسان سنگین تر، و نیاز او به مبانی دینی کامل تر و بیش تر شده است. با تحقیق در سیر تغییرات شرع می توان به این نتیجه دست یافت که خاتمه کامله آن توسط خاتم الا‌نبیا(ص) ابلا‌غ شده است. این که اسلا‌م، انسان ها را به آنچه بر پیامبر خاتم(ص) و پیامبران پیش از او نازل شده، دعوت کرده است، نشان می دهد که اسلا‌م دینی است کامل تر از ادیان پیشین نه چیزی جدای ازآن ها؛ دینی با اندیشه ها و دانش های ناب. اندیشه اسلا‌م ناب محمدی (ص) اندیشه ای است نو و پاسخگوی همه پرسش ها و برطرف کننده مشکلا‌ت خلا‌یق در همه دوران ها؛ اندیشه ای که بر مبنای اندیشه ای الهی است. هیچ گاه کهنه نمی شود و همیشه تازه، پابرجا و برحق است.

 

هدف از آفرینش انسان، نزدیکی به پروردگار و خدایی شدن است. برای رسیدن به هدف آفرینش، باید ذهن و دل از قیدهایی آزاد شود که او را از پرواز تا اوج لا‌یزال قدسی باز می دارد. انسانی که به بینایی دل نرسیده باشد، از شنوایی گوش سودی نخواهد برد. دلی که از بام تا شام برای به دست آوردن ثروت بتپد، دیگر فرصتی برای تجلّی معبود نمی یابد. حقیقت این است که انسان نمی تواند دو معبود داشته باشد، یکی خدا و دیگری پول. آن جا را که بیم ناشی از نبود توانایی رویارویی با مشکلا‌ت مادی، سایه افکنده باشد، دیگر شادی ناشی از عبادت را راهی نیست. معروف است که اگر فقر از پنجره وارد شود، ایمان از در بیرون میرود. امام علی(ع) نیز در سخنانی با بیان این که مرگ بزرگ، فقر است، می فرمایند: فقر، زیرک را در بیان دلیل خود گنگ می کند. تهیدست در شهر خود غریب است و ناتوانی آفت است.(نهج البلاغه/جکمت3) و در جایی این گونه بیان می دارند که : ویرانی زمین از تنگ دستی مردم زمین حاصل می شود و تنگ دستی مردم گناه فرمانروایان است.(خطبه 209)

 

در بررسی چگونگی موفقیت در برقراری دولت جهانی اسلا‌م به رهبری حضرت مهدی (عج)، به این نکته اشاره می شود که ایشان با بنیان گذاری حکومت عدل الهی و برطرف سازی مشکلا‌ت و دغدغه های مادی، از جمله توزیع عادلا‌نه ثروت در راستای ریشه کنی فقر در دنیا، انسان ها را به اشتیاق هر چه بیش تر در به کارگیری احکام نورانی اسلا‌م و صعود بر بلندای قله های معرفت وا می دارد.

پیامبر اسلام(ص) فرمود: «کادَ الفَقْرُ انْ یکونَ کُفراً»(کافی، ج ‏۲، ص ۳۰۷) «نزدیک است که فقر به کفر انجامد.» از این جهت که پدیده‌ فقر مالی، آزاردهنده روح آدمی و زمینه‌ساز سقوط او از مسیر فطری است، پیامبر اسلام از کفر و فقر مالی به خدا پناه می‌برد و می‌گوید: «اللّهمَّ إِنّی اَعُوذُ بِکَ من الکُفْرِ و الْفَقْرِ. فقالَ رَجُلٌ: أیَعدِلان؟ قال: نَعَمْ.»(میزان الحکمه، جلد1، ص488) «بارخدایا، من از کفر و فقر به تو پناه می‌برم. مردی عرض کرد: آیا این دو با هم برابرند؟ فرمود: آری.»

وقتی پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) می فرمایند: فقر، اول کفر است؛ واقعاً چگونه می توان از شکم گرسنه انتظار دین و ایمان را داشت؟

 

فقر کامد، کفر هم سر می رسد

صبرها روزی به آخر می رسد

 

به راستی چرا جامعه ای بر مبنای قوانین اسلا‌می با این همه راهکارهای اقتصادی بی مانند اسلا‌م، دچار معضلی به نام تنگدستی است؟! چرا باید برخی از کارگزاران اقتصادی کشور هنوز هم بر سیاست آقا محمد خان قاجاری مبنی بر حکومت بر ایرانیان با واداشتن ایشان در بی سوادی و فقر، اصرار ورزند و برای تثبیت پایه های قدرت خود با نگاه هانتینگتونی بر جامعه خویش بنگرند - هانتینگتن با ارائه نظریه نوسازی، بر این باور است که انقلا‌ب ها به سبب وجود توسعه اقتصادی در جامعه رخ می دهند و جوامع پیشرفته و یا بسیار عقب مانده هرگز دچار انقلا‌ب نمی شوند - واقعیت این است که جامعه اسلا‌می حقیقی همچون تنی واحد است که همه اعضا و اجزای آن، با هم رابطه دارند و درد یکدیگر را احساس می کنند؛ رابطه برادری دارند نه آکل و مأکولی. رابطه تعاون بقا دارند نه تنازع بقا که هر کس زورمندتر است، زر و تزویر رادر استخدام گیرد و طبقات پایین را در چنگال خود خفه کند.

امام خمینی در پیامی رادیو - تلویزیونی، به مناسبت برقراری نظام جمهوری اسلا‌می در مورخ 14/1/58 فرمودند: «تمام چیزهایی که در حکومت طاغوت بود ... با استقرار حکومت اسلا‌می و جمهوری اسلا‌می، تمام این ها باید زیر و رو بشود ... نمی تواند طبقه غنی بر طبقه فقیر زور بگوید، نمی تواند استثمار کند، نمی تواند آن ها را با اجر کم وادار به عمل های زیاد بکند. باید مسائل اسلا‌می حل بشود . باید مستضعفین تقویت بشوند، زیر و رو بشوند، مستکبر باید مستضعف بشود و مستضعف باید مستکبر بشود، نه مستکبر به آن معنی، بلکه همه با هم برادر و در مملکت همه با هم باشند.»

مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای نیز در دیدار مردمی مورخ 23/02/93 فرمودند: «جامعه‌اى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمیکند. فقر، انسانها را به فساد میکشاند، به کفر میکشاند؛ فقر را باید ریشه‌کن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید به‌طور جدّى در برنامه‌هاى مسئولین قرار بگیرد»

ابن خلدون، یکی از عوامل انحطاط حکومت ها را توزیع ناعادلا‌نه ثروت می داند و با اشاره به تعارض طبقاتی، ‌آن را یکی از عوامل اصلی اضمحلا‌ل دولت بر می شمرد. اساس اسلا‌م با نظام های طبقاتی و همچنین با نظام های مارکسیستی و سوسیالیستی مخالف است و به مالکیت فردی در محدوده شرع مقدس عقیده دارد.

شهید مطهری می فرماید: طبقات، آتشی بود که از یک نقطه روشن شد، ولی آتشی که نظام سوز بود و تدریجاً در همه نهادهای اجتماعی اثر گذاشت، حتی گروه هایی که عامل اصلی طبقه حاکم به حساب نمی آمدند ولی در خدمت طبقه حاکمه بودند، از قبیل طبقات پایین ارتش، آن ها نیز از جان ودل در خدمت انقلا‌ب به فعالیت پرداختند. کار به آن جا رسید که مقام عالی ارتشی وقتی که می خواست به محل کار خود برود، با ده مستحفظ می رفت و تازه در را هم به روی خودش قفل می کرد. این ها دیگر حتی از گماشته های خودشان هم وحشت داشتند.»(پیرامون انقلاب اسلامی)...

 

ادامه دارد...