دلم سفر می خواهد؛ سفری که تو باشی و نور زیبای محبتت ای روشنای قلبم... «ادامه مطلب»...
یا ایها العزیز، دلتنگم!
دلم تنگ است، مثل گنجشکی که در مشت صیادش اسیر شده باشد!
دلم سفر می خواهد؛ سفری که تو باشی و نور زیبای محبتت ای روشنای قلبم.
دلم به شوق تو در سینه می تپد، مِهرِ تپنده عشق؛
مرا در آغوش حضور گرم و هستی بخشت بگیر که سخت محتاج دست نوازشگر مهربانت هستم بهشت آرامشم.
مرا با خود ببر به زیر ابر ترنّم نگاهت، مرا شستشو بده در بارش محبت امیدآفرین و زندگی بخشت ای سلاله نور.
من کوچکم؛ دلم زود می شکند و روحم سریع، زخمی و بیمار می شود؛ طبیب قلبم، حبیب جانم، غریب بی نشانم، مرا به اکسیر شفابخشت، عمری دوباره ببخش که روزهای بی تو، شام تار ظلمانی است، جان و جانان من...
رحم کن عزیز فاطمه، دردانه قلب بتول، خورشید طلوع یافته از دامان پاک نرگس، سلطان دلبرانه های ناب و شورانگیز، تصدقت شوم، امام زمانم، حضرت بارانم... رحم کن و مرا بر مرکب تعالی بخش حضور آسمانی ات بنشان و به سرسبزترین کوهسارهای معرفت و دل انگیزترین طبیعت بکر هستی فزای ایمان و عمل صالح ببر؛ کودکم، طفلم، فقیرم، مولای یا مولای، انت العزیز و انا الذلیل، و هل یرحم الذلیل إلا العزیز...
ظرف کوچک وجودم را به نگاه عرش پیمای مسیحایی ات وسعت بخش و از اقیانوس بی کران حکمتت، جرعه نوشم کن که با بضاعت اندکم، در پیشگاه عزیزت قدم نهاده ام؛ یا ایها العزیز، جئنا ببضاعت مزجا؛ کمِ ما و کَرَمت، همسفرِ همراه، راهبر بی بدیل دل، قافله سالار عشق و نور و سعادت، بقیه الله الاعظم حجه ابن حسن العسکری عجل الله تعالی فرجک و ظهورک
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ ﴿یوسف/۸۸﴾
اى عزیز! به ما و أهل و همراهان ما آسیب رسیده است و سرمایه اى ناچیز آورده ایم، مرحمت نما و پیمانه ما را پر کن و لطفت را تمام بده و بر ما تصدق کن که خدا صدقه دهندگان را پاداش مى دهد...
👇👇👇👇👇
«سفر عشق» را «اینجـــــــــــــــــا» مشاهده بفرمایید
لینک کوتاه این مطلب:
https://b2n.ir/23934
به قلم محمدمهدی مقدم rahemoghaddas.blog.ir