همرنگی های خوب و بد

همرنگ شدن خوب است یا انگشت نما بودن؟ چه وقت باید به رنگ جماعت در آمد و چه زمانی باید از پیمودن راه جمع، اجتناب کرد؟... «ادامه مطلب»...

 

 

همرنگی خوب، همرنگی بد


بر اساس آموزه های دینی، زیستن در جماعت، و حشر و نشر و ارتباط مطلوب و مشروع با مردم و رفت و آمد در اجتماع، امری مستحسن و مورد تاکید است: «ید اللَّه على الجماعة» یا «ید اللَّه مع الجماعة» (نهج الفصاحة؛ روایات پیامبر اسلام"ص"؛ ص ۸۰۰ و ص45) دست محبت، امداد و پشتیبانی خداوند بر جماعت و با اجتماع است.

انسان که از اساس، موجودی اجتماعی است و در اجتماع آفریده شده است، از غارنشینی، رهبانیت و عزلت گزینی نهی شده و به حضور پررنگ اجتماعی دعوت شده است.

رهبانیت که در اصطلاح به معنای کناره گیری از مردم است از آموزه های مسیحیت تحریف شده می باشد، و در اسلام به شدت محکوم گردیده است.

قرآن کریم نیز در این زمینه می فرماید:«رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ»(حدید،27) رهبانیّتى را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم‏. و پیامبر اکرم(ص) نیز فرمودند:«لا رهبانیة فی الإسلام»(دعائم ‏الإسلام ج 2، ص193ح701) رهبانیت در اسلام نیست.

انسان مومن متعبد، به جامعه و ملاک ها، ایده ها، مسؤولیت ها و تعهدهاى آن پایبند است و اصل این حضور را با رعایت شئونات دینی و قواعد شرعی، حرام نمی داند و باور دارد آنچه یک عمل اجتماعی را حرام یا حلال می کند، نحوه و شرایط و جوانب این حضور است.

عزیز بودن انسان و عزیزتر بودن اجتماع انسانی در پیشگاه خداوند متعال، ایجاب کرده است که پروردگار حکیم برای حفظ شخصیت و کرامت افراد، حکم کند تا آدمی از انجام هر فعلی که ذره ای از شأن و جایگاه انسانی و اجتماعی اش بکاهد و دست آویز جلب توجه حرام به وی گرداند، پرهیز نماید.

 

در قران کریم آمده است:

*«وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى»(احزاب، آیه33) مانند عصر جاهلیت و انسانهای جاهلی خود را انگشت نما نکنید. از امام صادق(ع) روایت شده است که درباره این عبارت فرمودند: یعنی جاهلیت دیگری هم در کار خواهد بود(جاهلیت آخرالزمان) "حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»‏ قَالَ أَیْ سَیَکُونُ جَاهِلِیَّةٌ أُخْرَى"(تفسیر القمی، ج‏۲، ص۱۹۳)

این آیه اگرچه در ظاهر، خطاب به همسران پیامبر برداشت می شود، اما در روایات و تفاسیر ذیل این آیه، همه زنان را مشمول این حکم دانسته اند. (ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم ج۳، ص۷۹۶ / قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ج۷، جزء۱۴، ص۱۷۹ / سابق، فقه السنة ج۲، ص۱۹۰ / و...) گذشته از این، بنا بر دیگر شواهد قرآنی، بویژه آیه ۳۵ سوره احزاب، که هم مردان هم زنان مسلمان و مؤمن مورد خطاب اند و از آنجا که مردان مسلمان نیز ملزم به رعایت حدود شرعی اند، عقلا و شرعا، تبرّج منحصر به زنان نمی‌تواند باشد و مردان نیز قطعا از الزام به رعایت این قاعده مستثنی نیستند.

*«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ ۖ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(نور/60) زنان یائسه از آنجاکه احتمال تولید فرزند در یک رابطه جنسی به آنها نیست، عیبی بر ایشان نیست که لباس های خود را بر زمین بگذارند به شرط آنکه زینت و آرایش غیر عرفی ننمایند؛ چرا که این خودداری از جلوه گری و انگشت نما شدن، برای خودشان بهتر است و خدا شنوای دانا به انجام کارهای هر کس است.

*«ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»(احزاب/36) [شایسته است تا افراد، پوشش و زینت خود را با عرف جامعه شان تنظیم کنند، چراکه] این نزدیکتر است که در عرف بصورتی شناخته شوند که اذیت نگردند.

تبرّج از ریشه بُرج به معنای قرار گرفتن در بلندی است. خودنمایی، شهرت و انگشت‌نما شدن در جامعه و یا یک جمع، از مفاهیم و مصادیق روشن کلمه تبرج است.

متبرجین، افرادی هستند که با رفتار و کردار خویش به سان ستارگانی در محافل و اجتماعات به چشم می آیند و خارج از عرف غالب جامعه، می درخشند و موجبات شهرت و انگشت نمایی خود را فراهم می سازند: «وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً»(حجر/۱۶) و ستارگان را در آسمان قرار دادیم.

نکته ای که در ادامه بحث باید به آن توجه داشت این است که شهرت دو گونه است، شهرت منفی و شهرت مثبت و آنچه که از نظر شرع مقدس مذموم شمرده شده است شهرت منفی است. تبرج یا شهرت منفی یعنی نمایان شدن و آشکار شدن در اموری که برخلاف عرف غالب جامعه باشد.

علامه مصطفوی معتقد است که اصل این کلمه، ظهور و آشکار شدنی است که جلب توجه می‌کند، و به قصر مرتفع و بناهای باشکوه و دژهای مستحکم از جهت اینکه کاملا آشکارند و توجه را به خود جلب می‌کنند و یا ستاره‌های از این جهت که شبیه این بناهای باشکوهند و در آسمان شب آشکار می‌شوند و توجه را به خود جلب می‌کنند «برج» گفته می‌شود و تبرج هم اقدامی است که با آشکار کردن زینتها و یا نحوه صحبت و حرکات خود، خود فرد توجه دیگران را به خود جلب می‌کند. (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏۱، ص۲۶۳)

بر اساس کلام وحی، انگشت نما کردن خود در هر زمینۀ حرام یا خارج از عرفی، از مظاهر قطعی رفتار جاهلی و تهی از هرگونه نگاه والای توحیدی است. پایبندی به عرف، انسان را از متمایز شدن حرام یا انگشت نما شدن توسط افراد اجتماع حفظ می نماید و جلوی زمینه های گوناگون مفاسد، انحرافات و تعدی به کرامت انسانی و حقوق اجتماع را می گیرد.

امام رضا علیه السلام می فرماید: «إنَّ اللّه َ یَکرَهُ شُهرَةَ العِبادَةِ، وشُهرَةُ النّاسِ»(الأمالی للطوسی، 649 / 1348) خداوند، انگشت نما شدن در عبادت و انگشت نما شدن در برابر مردم را ناخوش مى دارد.

امام صادق نیز می فرمایند: شهرت و لباس و رفتار خلاف عرف؛ خوب و بدش در آتش است(وسائل الشیعة ج۵، ص۲۴)

از این روست که یک عمل یا یک پوشش که امکان دارد در جایی و در میان جمعی حرام باشد، در منطقه دیگر و در بین اجتماع دیگری حلال باشد و بالعکس؛ چرا که ملاک و معیار در یک عملِ عرفی، انگشت نما نشدن میان عرف غالب هر محدودۀ انسانی است.

صحیح حماد بن عثمان قال: «کنت حاضراً لأبی عبد اللّه(علیه السلام) إذ قال له رجل: أصلحک اللّه ذکرت أنّ علی بن أبی طالب (علیه السلام) کان یلبس الخشن، یلبس القمیص بأربعه دراهم و ما أشبه ذلک، و نرى علیک اللباس الجیّد، قال فقال له: إنّ علی بن أبی طالب (علیه السلام) کان یلبس ذلک فی زمان لا ینکر، و لو لبس مثل ذلک الیوم لشهر به، فخیر لباس کلّ زمان لباس أهله …»(وسائل الشیعه، ج5، ص17/ ابواب احکام الملابس، ب7، ح7)

یکی از راویان می گوید: نزد امام صادق(ع) بودم مردی به آن حضرت گفت: به ما گفته اند که حضرت علی(ع) لباس خشن و کم قیمت می پوشید اما لباس شما لباس خوبی است. امام(ع) در جواب او فرمودند: حضرت علی(ع) آن لباس را در زمانی می پوشیدند که زشت و خارج از عرف جامعه نبود ولی اگر من در این زمان آن لباس را بپوشم به آن شهرت پیدا می کنم. بهترین لباس برای هر زمان، لباس اهل آن زمان است.

بنابراین، اصرار به نوع و شکل و حدود پوشش مردم عهدهای قدیم بر مردم این زمان، همانقدر پلید و ناپسند و نشدنی است که اصرار به تغییر و تبدیل نوع زندگی انسانهای معاصر به انسانهای اعصار گذشته!

کدام زن و مرد عاقل معاصر، می خواهد یا می تواند مانند زنان و مردان هخامنشی و ساسانی و پارتی و حتی قجری، بپوشد و بگوید و زیست مادی و معنوی داشته باشد؛ جز آن رسوم و باورها که یا مورد پسند بوده و یا کارکرد خود را در میان عرف غالب هر زمان، حفظ کرده باشند.

فرقی هم نمی کند که بطور مثال، یک پوشش در فلان دوره از حیات اقوام، چه مواهب یا معایبی را داشته است، همینکه مورد پسند و انتخاب انسانهای این عصر قرار نگیرد، غیر عرفی بوده و قطعا از مظاهر تبرج و شهرت مذموم است.

 

به فتوای همه مراجع تقلید بر اساس نص صریح قرآن و روایات، انجام هر عملی که خارج از عرف بوده و موجب انگشت نما شدن فرد شود، قطعا حرام است.

بیگمان نگاه کردن به نامحرم نیز فعلی حرام و خلاف امر صریح و روشن خداوند است اما این دلیل نمی شود تا افراد به خود اجازه دهند تا پوششها یا رفتارهای خارج از عرف غالب منطقه زندگی شان داشته باشند و خود را در میان جمع یا اجتماع انگشت نما کنند.

گاهی یک پوشش، استفاده از یک وسیله نقلیه، سکونت در یک خانه، نوع گوش دادن به یک موسیقی و میزان صدای آن، فرم موی سر یا صورت، و... می تواند انسان را در جامعه انگشت نما کند و از این روی، آن فعل را به فعلی حرام تبدیل نماید.

بنابراین بصورت یک قاعده کلی میتوان عنوان کرد:

در اموری که خداوند متعال و اولیائش در آن تعیین تکلیف ننموده اند و یا اختیار را به عرف واگذار نموده اند، توجه به عرف غالب، امری واجب و ضروری است.

اما این نکته را هم نباید از یاد ببریم که جماعت، بطور مطلق، ملاک و معیار حق نیست. همرنگی و همراهی با جماعت تا جایی که بر خلاف شاخص اساسی حق نباشد، صحیح و در غیر اینصورت باطل و نادرست است. و شاخص حق در اموری از این دست، بر اساس عرف غالب هر جمع و جامعه، و هر زمان و زمانه تعریف و تعیین می گردد.

انسان مومن متعبد، الزامات شرعی و غیر حرامِ عرف و جامعه خویش را شناخته و رعایت می کند اما هرگز اجازه نمی دهد که مردم جامعه برای احکامِ انعطاف ناپذیر و صریح دینی اش تعیین تکلیف کنند؛ او بنده مطیع پروردگار خویش است و تنها ملاک و معیارش برای یک زندگی متعبدانه، کلام خداست: «وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ»(انعام/116) و اگر پیروی از اکثر مردم روی زمین کنی تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که اینان جز از پی گمان و هوا و هوس نمی‌روند و جز اندیشه باطل و غیر الهی چیزی در دست ندارند.

قطعا در هیچ عملی که نص صریح و قطعی قرآن، حکم بر حرام یا حلال بودنش داده باشد، آدمی نباید از عرف جامعه اش تبعیت نماید و حتی اگر در انجام آن عمل، کم تعداد یا تنها باشد، باید راه حق و شریعت مقدس را در پیش گیرد.

لازم است برای مطالعه دقیق تر در این خصوص حتما مطلب «فرزند زمان خویشتن باش» را مشاهده و در آن تأمل و تدبر بفرمایید.

همرنگ شدن با جماعت که عبارت است از«تغییر و یا شکل دهی رفتار و یا عقاید شخص در نتیجه ی تاثیر پذیری اعمال و رفتار فرد یا افرادی دیگر» به طور مطلق نمی تواند نجات بخش باشد. تبعیت ناصحیح و غیر شرعی از جامعه و جمعیت، انسان را به نگون بختی آخرت و خسران دو گیتی می کشاند.

اساسا جماعت نمی تواند ملاک و معیار صدق و صحت هر عملی قرار گیرد. چه بسا جماعتی در یک مقطع زمانی و بر اساس شرایط پیش آمده آرمانگرا شده و به سمت خیر و صلاح و رستگاری قدم بردارند و در زمانی دیگر به جهت تبلیغات سوء دشمنان و معاندان یا آموزشهای نادرست کج فهمان و نااهلان و نابخردان، راه ضلالت و گمراهی را در پیش بگیرند.

«خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» منطق غلط و نادرستی است. امروز در خیلی از بازارها معاملات حرام انجام می گیرد، دروغ گفته می شود، قسم ناصحیح خورده می شود، در خیلی از ادارات رشوه می دهند، رشوه می گیرند، متاسفانه ربا بین مردم رایج شده است، خیلی ها فلسفه خلقت خویش را از یاد برده اند و مشغول مخالفت با نص صریح آیات قرآن هستند؛ و... اما از آنجا که اکثریت جامعه مشغول چنین اعمالی هستند آیا باعث پاکی اینگونه اعمال و درستی اینطور کردارها می شود!؟ آیا این مجوزی بر همرنگ شدن انسان مومن با جامعه افسار گسیخته و نفسانیت محور می گردد؟!

هرگز! 

بیگمان، عمل گناه، مال و کسب حرام، و گفتار و کردار غیر الهی، اموری خبیث و گناه و عصیانی قطعی هستند، حال چه اکثریت جامعه طرفدارش باشند چه نباشند.

امام علی علیه السلام می فرمایند: کسی که به واسطه پیروی کور کورانه از مردم و همرنگ شدن با جماعت امری را انجام دهد که نافرمانی و معصیت خداست اصلا دین ندارد و مشرک است.(طرائف الحکم جلد 1 صفحه 353)

امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: هرگز همرنگ جماعت نباش که بگویی من تابع مردم هستم و من هم مثل بقیه مردم.(معانی الاخبار، ص266)

چه نیکوست این اصطلاح عامیانه که می گویند: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو»، به این عبارت مبدل گردد که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ حقیقت شو»؛ زیرا ملاک صدق و میزان اعتدال اعمال و رفتار انسان، قرآن کریم و توصیه های قرآنی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به عنوان ریسمان هدایت هستند که صراط مستقیم حقیقت را از طرق ضلالت اوهام و خیالات، جدا و آشکار می سازند:

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آل عمران/۱۰۳) و همگى به ریسمان خدا  چنگ زنید، و پراکنده نشوید!

«کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ»(بقره/۲۴۹) چه بسیار گروه‏هاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظیمى پیروز شدند! و خداوند، با صابران و استقامت ‏کنندگان است.

انسان مومن متعبد، به ریسمان الهی چنگ می زند، مطیع عاقل و زمان‌شناس خدا و پیامبر و امامان خویش است، دوستدار، حامی و در میان گروه حق است و از کم تعدادی پویندگان راه حقیقت هراسی به دل راه نمی دهد و همواره به نصرت و امداد الهی امیدوار است و در انجام احکام شریعت، قاطع و صبور است، اما در اموری که خلاف نص صریح کلام وحی و آموزه های وحیانی نیست، بر مدار عرف غالب جامعه اش عمل می کند و خود را هرگز انگشت نما نمی سازد که هر زمان و زمانه ای اقتضائات خاص خود را دارند و انسان بیدار، آگاه از این امور و پایدار بر آنهاست.



لینک مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/165