در نظام آفرینش، هر معلولی علتی دارد. هیچ اتفاقی در زندگی ما پیش نمی آید مگر راز و حکمتی در پس آن نهفته است... «ادامه مطلب»...
در نظام آفرینش، هر معلولی علتی دارد. هیچ اتفاقی در زندگی ما پیش نمی آید مگر راز و حکمتی در پس آن نهفته است. گاه، هوشمندانه در پی دلیل آن می گردیم و گاه، غافلانه از کنارش رد می شویم. اگر زیرکی کردیم و به دنبال دلایل و چرایی های اتفاقات زندگی مان رفتیم، قطعا در ادامه مسیر حیاتمان موفق تریم؛ اما زمانی که از جستجوی علتها، غفلت و کوتاهی نمودیم، بیگمان راهی سخت تر و موفقیتی کمتر را برای خودمان رقم می زنیم.
انسانی که زندگی آگاهانه را برگزیده است، به جای غصه خوردن بسیار از یک پیشامد غمبار، یا سروُر بی حد و حصر از یک اتفاق شادی آور، ذهنش به دلایل وقوع آن واقعه معطوف می کند؛ چراکه به خوبی میداند با دانستن علت است که می تواند در ازدیاد خیر، و از بین رفتن شر، نقش آفرینی موثری داشته باشد.
این انسان آگاهِ روشن ضمیر، هر واقعه مثبتی را لطفی از جانب پروردگار کریمش میداند و با ادامه تلاش مثبت و شکرگزاری مضاعفش، خیرات بیشتری را به سوی خویش جذب می نماید؛ و بالعکس هر واقعه منفی را وسیله ای برای ذکر و توبه و توسل و تقرب بیشتر به خالق حکیمش می پندارد و در عین حال، مؤمنانه و مؤدبانه در پی یافتن ریشه های وقایع نامبارک زندگی اش می گردد. او میداند خدا و پیامبر و امامش خیر مطلق اند. او میداند معصومین علیهم السلام منشاء و مبداء خیرات متعدد مادی و معنوی اند. او میداند هرجا که نام و ذکر اهلبیت(ع) مطرح باشد، محل نزول رحمت و برکت و هدایت است. او میداند که هیچ شری از جانب اولیای الهی و محافل حقیقی و مجازی که بر پایه آموزه های ناب، اصیل، پویا و قرآن محور آن بزرگواران باشد متوجه هیچ کس نیست...
اما در نقطه مقابل، فردی که زندگی غیرآگاهانه را در پیش گرفته است، از یک پیشامد غمبار، غصه ها می خورد و از یک اتفاق شادی آور، سرور بی حد و حصر می یابد و ذهنش را به دلایل وقوع آن واقعه معطوف نمی کند؛ چراکه در اکثر مواقع، توانایی ها، شانس و هنر خودش را سبب دستیابی به مطلوباتش می داند و دیگران را مقصر اصلی ناکامی ها، بدبختی ها، بدرفتاری ها و دیگر امور نامطلوبش می انگارد.
این انسان ناآگاهِ تاریک ضمیر، هر واقعۀ مثبتی را از زرنگی و استعداد ویژه خویش تلقی می کند و هر واقعه منفی را به پای این و آن می بندد. برایش فرقی نمی کند که چه کسی یا چه محفل و مجلسی را به باد انتقاد غیرمنصفانه و چسباندن انگ و طرح مطالب بیراهش می کند.
فردی که به اشتباهات خودش نیم نگاهی ندارد، به راه غلطی که پیموده است دقت نمی کند، به تربیت نادرستی که خودش یا فرزندان و اطرافیانش را ذیل آن پرورش داده است، نمی نگرد؛ و تنها و تنها انگشت اتهام را به سوی دیگران دراز می کند!!
علتها را که در خودت جستجو نکنی کارت به جایی می رسد که خدا و اولیای خدا را دلیل کاستی ها، انحرافات و کژی هایت می پنداری!
ریشه های گندیده را که در زمین آلوده خودت نیابی، کارت به جایی می رسد که یک فضای ریشه دار و اصولی، و امر الهی و مثبت را علت زشتی ها، تزلزلات و انحرافات خودت، بستگان و اطرافیانت عنوان می کنی!
بی تقوایی را که در قلب و روح خودت نبینی، کارت به جایی می رسد که نه تنها خودت محل خیر و منشاء برکت و رحمت و فیض الهی نمی شوی، بلکه با گفتار و رفتار نفس محور و ناپاکت جلوی تحقق کار خیر را هم میگیری و دیگران را به پیروی کورکورانه و تقلید جاهلانه از خودت وا میداری!
اگر دین نداریم، آزاده باشیم؛ اگر کار خیری از ما بر نمی آید، جلوی کار خیری را نگیریم؛ اگر برای خواندن مطالب مفید وقت نگذاشته ایم و طالب علم نیستیم، مایۀ جهل و گمراهی دیگران نشویم؛ اگر انحرافات فکری و اخلاقی داریم، کم کاری خودمان را به حساب خدا و معصومین(ع) و خادمان مخلص دین و اولیای الهی ننویسیم؛ اگر دست و پا چلفتی و ناتوان هستیم، آرزوهایمان را از این و آن طلب نکنیم و عالم و آدم را مقصر نشماریم؛ اگر با ندانم کاری هایمان خودمان را پیر و ناامید کرده ایم، دیگران را پیر و ناتوان نسازیم؛ اگر برای هزینه کردن در راه خدا خسیس هستیم، سدی برای یک خیر بی چشمداشت نشویم؛ اگر مجلس معنوی و محفل تربیتی بر پا نمی کنیم، جلسه مذهبی و محفل مقدسی را دچار خدشه نکنیم؛ اگر آرمان نداریم، آنها را که بر مدار آرمانها و باورهای اصیلشان زندگی می کنند را به باد تمسخر نگیریم؛ اگر توان پریدن و اراده پرواز نداریم، به پر کشیدن و اوج گرفتن دیگران حسادت نورزیم...
ما معلول خودمان هستیم؛
علتها را که در خودمان جستجو کنیم؛ راهمان مقدس می شود و کمالمان حتمی.
علتها را که در دیگران تجسس نماییم؛ مسیرمان منحوس می گردد و زوالمان قطعی.
افکار و اعمال ماست که پَرِ پرواز یا طناب دارمان میشود؛
به خودمان بیاییم؛ وقت تنگ است!
لینک کوتاه این مطلب:
https://b2n.ir/47646