مکتب عشق

مکتب عشــــق

این سروده را در «ادامه» مشاهده بفرمائید....




مکتب عشق


به نام عشق تو، آغاز میشود تقدیر

به یُمن بودن عشقت، نموده ام تغییر

 

تو آمدی و مرا زیر و رو نمودی: عشق

مرا نبود و نباشد ز غیر تو تأثیر

 

فدای چشم عسلخیز و مستت ای ساقی

فدای لعل لبانت که کرد، دل را گیر

 

فدای صورت ماهت که در کتاب خدا

گل مطهّر رویت به حور شد تعبیر

 

تو را چو آیه قرآن، هماره باید خواند

تو را به مکتب عشق است، تا ابد تفسیر

 

بنازم آن قد و بالای دلربایت را

که کشته ـ مرده خود میکند صغیر و کبیر

 

تو را چه حاجت آن است، تن برقصانی

تو راه می روی و ذهن می شود درگیر

 

دلم خوش است کبوتر شدم به گنبد تو

دلم خوش است به گلدسته های ناز شهیر

 

تو شاه باشی اگر، نوکری صفا دارد

به وقت وصل تو شابم، به گاه هجر تو پیر

 

تمام هستی من، ای دلیل عاشقی ام

خوشم که پیش توأم، ای گل بدون نظیر

 

من از قبیله مجنونم و تویی لیلا

که میزنی تو به قلبم، ز ناوک مژه، تیر

 

امانم، ای همه- جانم، فدای نامت عزیز؛

به نام عشق تو، آغاز میشود تقدیر...