این سروده را در «ادامه» مشاهده بفرمایید...
رضای عشق
ما معتکف عشق مهنّای رضاییم
در دایرۀ دوستیِ دوست رهاییم
ما دل به تو دادیم و در این بحر فتادیم
ما غرقۀ دریای پُر از مِهر شماییم
چون ذرّه مطافیم به خورشید وجودت
با حُسنِ نظر بر کَرَمت گرمِ دعاییم
حج الفقرایی و غریب الغربایی
در طوف تو ما طایفِ در کرب و بلاییم
هر گوشۀ این صحن و سَرا خاطره داریم
همسفرۀ دیرینۀ این خوانِ سخاییم
در جود شما جادۀ وصل است هویدا
واصل به حریمِ شرفِ قدسِ خداییم
آقا دل ما را حرم خویش نمودی
سرمست از این جام مصفای هماییم
هر جای که باشیم، به هر گوشۀ دنیا
رو سوی تو و مشهدِ عشق تو نماییم
اِی نام شما ذکر تپشهای دل ما
ما ذاکرِ اسماءِ تو در شور و نواییم
ما سالکِ نوریم در این عالَمِ دیجور
فانیِّ دخیلِ مَلِکُ المُلکِ بقاییم
عرش است اقامتگه عشّاق ولایت
اِی دوست ببین ما زِ نگاه تو کجاییم
سُکّان رضایت به تو داده است خدایت
ما ساکنِ در کِشتیِ آرام ولاییم
راضی شده هر کس که سراغ تو گرفته
آرامترین فرد جهان پیش تو ماییم
در سینۀ ما سورۀ سینای تو جاریست
اشکیم و سپس خندۀ هربار عطاییم
دل را به کرامتکدۀ لطف تو بستیم
صد شکر که عمریاست بر این خانه گداییم
از دوست بجز دوستیِ دوست نخواهیم
ما معتکف عشق مهنّای رضاییم
لینک این مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/404