انسان مومن متعبد هرگز مهمان شومی به نام «شکست» را پذیرا نیست و هیچ چیزی را به عنوان مانعی برای رسیدن به اهداف پاک و مقدسش نمی بیند... «ادامه مطلب»...
بن بست، ممنوع!
دنیا، عالمِ راهها و مانع هاست؛ آنها که از راه رفتن هراسی ندارند، هرگز از حرکت باز نمی ایستند و از موانع، پلی برای دست یافتن به اهدافشان می سازند.
پذیرفتنی است اینکه بگویی، انسان نماها همواره در پی ایجاد مانعی بر مسیر رشد و موفقیت توأند؛ قابل قبول است اگر باور داشته باشی، شیطان از همه توانش برای ساختن سدّی عظیم بر طریق سربلندی ات استفاده می کند؛ می شود درک کرد اینکه حسودان و تنگ نظران و بدخواهان و دوست نمایان به دنبال زمین زدنت باشند؛ اما... اگر زمین خوردن تو به دیگران ربط داشته باشد، بلند شدنت به خودت مربوط است.
هیچ بن بستی همیشگی نیست و هماره راهی وجود دارد؛ هیچ کس نمی تواند تو را همیشه زمین خورده و ناتوان کند، مگر خودت تن به شکست بدهی و مغلوب دیو ناامیدی و یأس گردی؛ هیچ کس نمی تواند از تو سواری بگیرد و به هر راهی ببرد، مگر خودت باربر خوبی برای او شوی؛ هیچ کس نمی تواند تو را مجبور به انجام کاری کند، مگر خودت بی اصول و بی هدف و بی انگیزه باشی؛ هیچ کس نمی تواند به جای تو تصمیم بگیرد و برایت برنامه ریزی کند، مگر خودت در بزنگاهها به درستی تصمیم نگرفته و برنامه ریزی صحیح نکرده باشی؛ هیچ کس نمی تواند محبتی را از دلت بیرون کند، مگر خودت دوستدارش نباشی؛ هیچ کس نمی تواند برایت تعیین تکلیف کند، مگر خودت بی تکلیف باشی؛ هیچ کس نمی تواند تو را از چیزی باز دارد مگر خودت را در باز دارنده ها محبوس کرده باشی؛ هیچ کس نمی تواند...
بی خردان تو را بی خرد، پلیدان تو را پلید، ناتوانان تو را ناتوان، زندانیان تو را زندانی، بی اصولان تو را بی اصول، حقیران تو را حقیر، بی مِهران تو را بی مِهر، و بی خبران تو را بی خبر می خواهند؛ آنها که از پرواز، مخدر دنیایی اش را تجربه کرده اند و از عشق، الفبای هوسش را هجی کرده اند و از سعادت، زرق و برق گذرای دنیایی اش را باور کرده اند، نمی توانند تو را عاشقی سعید و عارفی رهیده از بند افکار و اعمال دست و پاگیر و بی ریشه و تصنعی و ناپایدار ببینند.
انسان به امیدواری و خوش باوری به خالق خویش زنده است. انسان، ضعیف تر از آن است که بتواند اتّکا به نفس خویش داشته باشد و به اراده سست و شکننده خود تکیه کند. انسان با پشتگرمی آفریننده حکیم و رحیم خود است که می تواند فعل خواستن را صرف نموده و بر دامنۀ تلاش گام بر دارد و به قله سعادت و تعالی برسد.
انسان مومن متعبد هرگز مهمان شومی به نام «شکست» را پذیرا نیست و هیچ چیزی را به عنوان مانعی برای رسیدن به اهداف پاک و مقدسش نمی بیند؛ او زندگی می کند برای دست و پنجه نرم کردن با موانع انسانی و شیطانی؛ او زندگی می کند تا پخته تر شده و در گرماگرم تقطیر، به گلابِ گل وجودش دست یابد؛ او زندگی می کند تا جان ببخشد و جان بیابد و به جانان برسد؛ او زندگی می کند تا نشان دهد زنده است و از علائم حیات برخوردار، و حیاتی نیست مگر در مبارزه برای عقاید ناب و انسان ساز و کمال آفرین.
برای انسان مومن متعبد، هر بن بستی، ممنوع است و هیچ ممنوعی وجود ندارد مگر آنچه برای انجام دادنش «حجت شرعی» نداشته باشد. او در عصر تاریکی، شمعی می شود و در زمانه اندوه، شَعَفی؛ او حتی از میان سنگهای خارا، نقبی به سوی نور و روشنایی می زند و اژده های هفتسر فرعونیت و نفسانیت را با عصای موسایی عبودیت و حقیقت طلبی، به دَرَک واصل می کند؛ او حرف حق را با صدای بلند فریاد می زند و در برابر ظلم و جور و استبداد و بی عدالتی و بی عزتی، سکوت پیشه نمی کند؛ او کارِ درست را با قدرت انجام می دهد و از طعنه ها و کنایه ها و تردیدهای تراویده از اندیشه ها و نگاههای باطلانه، جاهلانه، متعصبانه، معاندانه، متکبرانه، منحرفانه و منافقانه نفوس، هراسی به دل راه نمی دهد؛ او می داند، پایان شب سیه سپید است و آفتاب آرامبخش آزادی و آسودگی، بر تارک زندگانی راست قامتان راستگو و راستیخواه تاریخ، درخششی بی افول خواهد داشت؛ او از هر تهدیدی، فرصتی جهت بازآفرینی خویش و بازنگری راهها و برنامه ها برای به ثمر نشاندن آرمانهای والایش خواهد ساخت؛ او بر موانع، خواهد تاخت و از دیوارها و بازدارنده های درونی و بیرونی، آوارهایی خواهد ساخت که هر بار با مرور دفتر خاطرات زندگی اش به وی یادآور شود که تو «خواستی» و با توکل بر خداوند قادر تام و توسل بر اولیای همام و تلاش و تمرین حساب شده و مدام و حرکت پیوسته و بهنگام و پرهیز از ترس و ناامیدی و اوهام، «توانستی»...
لینک مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/300
برای دسترسی به فایل صوتی این متن