بهــــــار عشـــق
این سروده را در «ادامه» مشاهده بفرمایید...
بهار عشق
هوای جمعه چه زیباست در هوای بهار
بساط عشق مهیّاست با نوای بهار
فراتر از همۀ جمله های زیبایی
چنان حریر بهشتی، توئی رَدای بهار
تمام عمر، تو را از خدا طلب کردم
توئی تمام تمنّایم از خدای بهار
مرا به غیرِ وصال تو هیچ حاجت نیست
تمام خواهش قلبم به ربّنای بهار
جهانِ بی تو، چه سخت است و سرد و ظلمانی
نشسته بی تو زمستان، گلم به جای بهار
منِ فتاده به طوفانِ دردِ هجران را،
رسان به ساحلِ وصل، اِی تو ناخدای بهار
منم غریبۀ این کوچه های دلتنگی
منم کبوترِ جلدِ تو آشنای بهار
بیا بخند و مسیحای جسم بی جان شو
بیا که باز شود با تو باز پای بهار
قسم به روی تو اِی آرزوی مهرویان
لقای توست یقیناً بِه از عطای بهار
نماز عشق، به تکبیر نور می بندم
در آن زمان که گشایی رُخ از وَرای بهار
هزار صفحه اگر من غزل سُرایم باز،
نگفته ام سُخنی غیرِ ابتدای بهار
هرآنچه گفته و گویم نه از زبان من است
نوای سبزِ کلامم بُوَد زِ نای بهار
تمام ثانیه ها در هوای وصل توأم
غروب جمعه چه تنگ است دل برای بهار
لینک کوتاه این مطلب:
http://b2n.ir/79763