شبهه پراکنی

ریختن آبروی مومن برابر با ریختن خون اوست؛ همه مردم در برابر آبروی مومن مسئولند و دفاع از آبرو و حیثیت او، واجب است.... «ادامه مطلب»...



رسوایـــــی


ریختن آبروی مومن برابر با ریختن خون اوست؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:«المومنُ حرامُ کلّه عرضهُ و مالُهُ ودمُهُ» مومن همه چیزش، آبروی او مال او وخون او حرام است و حرمت شدید دارد.

روزی آن حضرت به کعبه نگاه کردند و فرمودند: « ای کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تورا بزرگ و حرمتت را گرامی داشته است! به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است، زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرده، ولی از مومن سه چیز را حرام کرده است: مال، جان و آبرو تا کسی به او گمان بد نبرد.(بحار الانوار، ج 64، ص71)

 

بعد از طرح جان انسان‌ها و اموال مردم، مهمترین عامل سلامت و امنیت جامعه در حفظ آبروی انسان‌ها و به خصوص مومنان عنوان شده است. به طور کلی هر امری که باعث ریختن آبروی مومن شود به شدت مورد منع قرار گرفته است و در روایات آمده است که آبروی مومن از حرمت خانه کعبه نیز بالاتر است و حتی جسد مومنی که از دنیا رفته مانند جسم مومن زنده دارای ارزش و احترام است.

بله طبق حدیث مبارک حفظ جان ومال وآبروی مومن مسلمان بر هر مسلمانی واجب است تقریبا همه ی ما این مساله را می دانیم ولی به آن دقت نمی کنیم البته در بحث مال وجان نه تنها دقت می کنیم بلکه همیشه نگران آن نیز هستیم اما متاسفانه کمتر به مورد سوم یعنی آبروی مسلمین توجه می شود

شاید حتی هیچ گاه به ذهنمان هم خطور نکند دزدی کردن از مال واموال کسی! واما تعدی به جان افراد چطور؟ آیا حتی حاضر به فکر کردن به این قضیه هستیم؟ خیر! حتی فکر کردن به این مساله نزد ما منفور است؛ ولی چرا به این راحتی از مورد سوم می گذریم وبه سادگی آب خوردن تهمت می زنیم، دل می شکنیم و با آبروی افراد بازی می کنیم بدون اینکه ذره ای به آن بیاندیشیم.

آبروی مؤمن به مثابه تمام سرمایه و اعتباری است که در طول زندگی با سختی آن را به دست آورده است. اما این امر مهم که در آیات و روایات اسلامی تأکید بسیاری به آن شده است ممکن است در اثر جهالت و یا غرض ورزی عده ای در یک لحظه از دست برود، چیزی که جبران آن بسیار مشکل است و حتی ممکن است هیچگاه جبران نشود. لذا توجه به آموزه های دینی و عواملی که باعث ریختن آبروی مؤمن می شود بسیار ضروری به نظر می رسد چرا که دقت در آیات و روایات نشان می دهد که خداوند توجه بسیاری به آن داشته تا جایی که هر چیزی که زمینه ریختن آبروی مؤمن می شود صراحتا به آن اشاره شده و از آن نهی شده است.

 

گناه ریختن آبروی مسلمان گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی محسوب می شود و در بسیاری روایات آمده که توبه این شخص به سختی پذیرفته خواهد شد.

حفظ آبرو در اسلام بسیار مورد توجه است و مومنان در برابر آبروی یک فرد، مسئول هستند. زیر سوال بردن آبروی افراد را ساده نگیریم. متاسفانه این مسئله نه تنها بین مردم بلکه بین برخی به اصطلاح مذهبی ها هم رایج شده است به راحتی به هم تهمت می زنند در حالیکه بنی آدم اعضای یکدیگرند و تهمت به هر عضوی از جامعه اسلامی تهمت به دیگر اعضاست. در جامعه اسلامی باید روحیۀ حسن ظن حاکم باشد تا جامعه بتواند به فعالیت های مهم خود ادامه دهد.

 

اما با نهایت تاسف ما برای هر چیز کوچکی با آبروی افراد بازی می کنیم و آخرت خود را به اندک بهایی به شیطان واگذار می نماییم؛ بترسیم از وعده های الهی و عذاب های الیم و عظیم او، و حواسمان باشد که به فرموده قرآن کریم: از گام های شیطانی پیروی نکنیم.

«یا أیها الّذین آمنوا لا‌تتّبعوا خُطُوات الشّیطان و من یتّبع خُطُوات الشّیطان فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر»؛ ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی نکنید و هر که از گامهای شیطان پیروی کند، (بداند) که او به زشتی و ناپسندی وا‌ می‌دارد»(نور/21)

 

روایـــــــــات

روایات بسیاری در خصوص حفظ آبروی مومن وجود دارد، خصوصا فردی که مدتها مصادیق بسیاری از دینداری و تقوا را از او دیده و شنیده ایم:

1- بهترین مال

خیر المال ما وقی العرض؛( وسائل الشیعة، ج 21، ص 557) بهترین مال آن است که با آن آبرو حفظ شود.

2- بردن آبرو، جنگ با خدا!

عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: قال رسول‌الله صلی‌الله علیه‌ واله، قال الله تبارک و تعالی، مَن اَهان لی ولیا فقد ارصد لمحاربتی؛ (الکافی، ج 2، ص 351) امام صادق علیه‌السلام فرمود که رسول خدا فرمودند: خداوند تبارک و تعالی فرموده است: هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است.

3- اهمیت حفظ آبرو

عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال من قال فی مومن ما رَاَتْهُ عیناه و سمعته اُذناه فهو من الذین قال الله عز و جل "ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا، لهم عذاب الیم"؛ (الکافی، ج 2، ص 357) امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هر کس درباره مومن آنچه را دیدگانش دیده و گوش‌هایش شنیده بگوید از کسانی است که خداوند عزوجل درباره‌شان فرموده است: همانا برای کسانی که دوست دارند زشتی در میان مومنان آشکار شود، عذابی دردناک است.» (نور، 19)

4- رسوا نمودن مومن، خروج از ولایت خدا

عن مفضل بن عمر قال قال لی ابوعبدالله علیه‌السلام من روی علی مومن روایة یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الی ولایة الشیطان فلا یقبله الشیطان؛ (الکافی، ج 2، ص 358) مفضل عمر روایت کرده است که حضرت صادق علیه‌السلام به من فرمودند: هر کس به زبان مومنی سخن بگوید و از آن رسوایی او و از بین بردن مروّت و جوانمردی‌اش را بخواهد تا از چشم مردمان بیفتد، خداوند او را از ولایت خودش به ولایت شیطان می‌اندازد ولی شیطان هم او را نمی‌پذیرد.

5- عاقبت تحقیر مومن

عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال مَن حقر مومنا مسکینا او غیر مسکین لم یزل الله عزوجل حاقراً له ماقتاً حتی یرجع عن محقرته ایاه؛ (الکافی، ج 2، ص 351) امام صادق علیه‌السلام فرمودند: کسی که مومنی را تحقیر نماید، خواه مسکین باشد یا غیر مسکین، این عمل پیوسته مورد تحقیر و دشمنی باری تعالی خواهد بود تا از روش نادرست خود برگردد و او را با دیده یک مسلمان مورد احترام بنگرد.

6- راه حفظ آبرو

قال علی علیه‌السلام مَن ضن بعرضه فلیدع المراء؛ (نهج‌البلاغة،ص 538) هر کس می‌خواهد آبروی خود را حفظ کند، باید از جدال بپرهیزد.

7- حرمت آبروی مومن تا قیام قیامت

ایها الناس ان دِماءَکم و اعراضَکم علیکم حرامٌ الی آن تلقوا ربَکم؛ (تحف‌العقول، ص 30) پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمودند: ای مردم! خون و مال و آبروی شما حرمت دارد تا قیام قیامت.

8- دستور به حفظ آبرو

فمن استطاع منکم ان یلقی الله تعالی و هو تقی الراحة من دماء المسلمین واموالهم سلیم اللسان من اعراضهم فلیفعل؛ (نهج‌البلاغة، ص 253) هر کس می‌تواند خداوند را به گونه‌ای ملاقات نماید که دستش به خون مسلمین و اموال آنان آلوده نباشد و همچنین زبانش از تجاوز به آبروی مسلمانان سالم مانده باشد، این کار را انجام دهد.

9- اثر حفظ آبرو در قیامت

عن النبی صلی‌الله علیه واله انه قال: من طلب لدنیا حلالا اِستعفافاً عن المسالة و سعیاً علی عیاله و تَعطُّفاً علی جاره لَقِیَ اللهَ و وجهُهُ کالقمر لیلةَ البدر؛ (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 17) رسول اکرم صلی‌الله علیه واله فرموده است: کسیکه از پی مال مشروع برود برای آنکه آبروی خود را از ذلت سوال مصون نگه دارد، عائله خویش را اداره کند و به همسایه خود کمک کند، در پیشگاه خداوند سربلند و روسفید است و صورتش مانند ماه تمام می‌درخشد.

10-دعا برای محفوظ ماندن آبرو

اللهم صل علی محمد وآله و صُن وجهی بالیسار، و لا تَبتَذِل جاهی بالاِقتار؛ (الصحیفة السجادیة، ص 98)

بار الها! آبروی مرا در جامعه با معیشت سهل و آسان حفظ فرما! و قدر و منزلتم را نزد مردم با تنگدستی سبک و خوار مگردان!

 

نکـــــــــــــات

1- از وظایف دینی پیروان قرآن شریف این است که همواره مراقب عزت خویش و عزت برادران ایمانی خود باشند، نه قدمی بردارند که مایه ذلت خودشان شود و نه به آبروی برادران دینی خود آسیب برسانند. این مطلب ضمن روایات متعددی از رسول اکرم صلی‌الله علیه واله وسلم و ائمه طاهرین علیهم‌السلام خاطر نشان گردیده است. (شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، مرحوم فلسفی رحمه‌الله، ج3، ص 331)

2- آبرو بسیار ارزش دارد و همه مردم در برابر آبروی یک مومن مسئولند و دفاع از آبرو و حیثیت او، واجب است.

3- انفاق، علاوه بر انفاق مال و ثروت، شامل انفاق علم، آبرو و مقام نیز می‌شود و آبرو و شخصیت مومن، با ارزش‌تر از حفظ هر چیزی است.

4-  از موارد حفظ آبرو و شرف دیگران در اسلام می‌توان به این نکته اشاره کرد که: برای اثبات زنا، چهار شاهد مقرر کرده است، و حتی اگر سه شاهد گواهی دهند، هر سه شلاق می‌خورند، ولی برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است.

5- آنها که در برابر بی آبرو شدن فرد مومن، سکوت می کنند، در گناه تهمت زنندگان و آبروبران شریکند.

6- تقوا، هم عامل شناخت صحیح، هم مایه آبرو و حیثیت اجتماعی، و هم سبب مغفرت اخروی است.

7-  با یک گوشه نشستن و صرفا دعا کردن، نمی توان از زیر مسئولیت حفظ حریم و آبروی ریخته شده مومن، شانه خالی کرد.

8- بازار شایعات را داغ نکنیم و با نقل شنیده‌های بی‌اساس، آبرو و حقوق افراد را از بین نبریم.

9- آبروی زن و مرد مومن، محترم و لطمه زدن به آن گناه بزرگی است. (حفظ آبرو به زن یا مرد بودن ربطی ندارد)

10- آبروی ریخته شده مانند تیر رها شده از کمان است، دیگر نه می شود آب را به ظرف برگرداند و نه تیر را به کمان! ذهن هایی که در آن تخم شک و تهمت را کاشته ایم، به بستری از منجلاب بدبینی و سوءظن تبدیل شده اند که دیگر نمی توان به این راحتی ها آن را پاک و اصلاح کرد؛ پس اگر واقعا قصد اصلاح و روشن شدن را دااشته باشیم، قبل از هر اقدامی، باید با حسن نظر، در مسیر رفع ابهام گام برداریم و چنانچه شبهات برایمان رفع نگردید و با اسناد موثقی، اصل آن شبهه، برایمان به قطعیت و اثبات رسید، آنگاه آن موضوع را بپذیریم و در صورت لزوم به دیگران انتقال دهیم تا خدای ناخواسته به نتایج شوم ریختن آبروی مومن دچار نشویم.

11- چیزی را که ما به آن نرسیده ایم و برایش حجت شرعی قابل قبولی نداریم، لزوما خطا و تناقض نیست. الزاما عدم درک و نفهمیدن مضامین و حکمتهای مطالب نامأنوس برای ما و همفکرانمان، به معنای غلط بودن و نادرست بودن آن مسائل نیست. هرچه من نمی فهمم یا از آن بی اطلاعم، حتما غلط نیست و میزان درستی و غلطی یک اندیشه یا عمل، صرفا اعتقاد من و هم اندیشان دلخواهم نمی تواند باشد. عقل و شرع حکم می کند که اگر ما، جهل به مطالبی داریم باید از کسانی که بارها و بارها از ایشان چیزی آموخته ایم، در کمال ادب و احترام، حکمت عمل یا گفته شان را بپرسیم و از هرگونه سوءظن و شبهه پراکنی بپرهیزیم که سبب فتنه های عظیم و عواقب سهمگین دنیا و آخرت است.

 

ماجرای نماز بدون وضوی امام جماعت

این داستان، سخت تکان دهنده است و تکان دهنده تر، عظمت گناه تهمت و ریختن آبروی مؤمن است و چقدر ما که در همه چیز ممسک و اهل پرهیز هستیم، در ریختن آبروی مردم و تهمت و بهتان زدن به هم دست و دلبازیم!!؟ اسلامی که حرمت مؤمن را از کعبه بالاتر می داند از مسلمانی ما که در انتشار"ظن و گمانها و حرف و حدیثها" های هر روزه سعی و تلاش بیمانند داریم، رضایت دارد؟ چرا "حسن ظن " و "ظن خیر" اینهمه کمیاب شده است؟ "الغیبة اشد من الزنا" نزد ما معتبرتراست یا ...

ماجرای نماز بدون وضوی امام جماعت، از زبان راوی این حکایت پر درد، حاوی نکات تامل برانگیزی است که برای هر انسان عاقل و منصفی، راهگشا و مفید است:

حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم. پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت، مراسم شبهای قدر، نماز عید و جشن نیمه شعبان را برگزار میکرد اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ هادی مشورت میکرد و در آخرهم شیخ خطبه عقد را جاری میکرد، اگر کسی در محله فوت میکرد شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیاردیگر ...

 

یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم، منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حین، درِ یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد.

من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می‌گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد، خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فُرادا می خوانم.

 

این ماجرا بین متدینین پیچید، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مأمومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی، پدر را ترک کردند .

دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است؟ آیا جاسوس است؟ و آیا ...

شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود ... ، ما هم بهمراه دوستان و متدینین خوشحال از این پیروزی، در پوست خود نمی گنجیدیم، بعد از مدتی از حوزه علمیه یک طلبه ی جوان فرستادند و اوضاع به حالت عادی برگشت.

 

بعد از دوسال از این ماجرا، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در مکه بخاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد. روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم، پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم. درحال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد!؟!؟ نکند ؟! ؟! نکند ؟!

 

دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر میکردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم... خانواده اش را نابود کردیم و ...

 

از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی میگردم او گفت: شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش میرفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود. پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم. خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد چند دقیقه جستجو پیر مردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم ببخشید من دنبال شیخ هادی میگردم ظاهرا از دوستان شماست، شما او را می شناسید ؟

پیرمرد سری تکان داد و گفت دو سال پیش شیخ هادی در حالیکه بسیار ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم. بسیار تعجب کردم وعلتش را پرسیدم، او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام، خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند و دیگر نمی توانم در این شهر بمانم، فقط شما شاهد باش که با من چه کردند. بعد از این جملات گفت: قصد دارد این شهر را ترک گفته و به عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین(ع) مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند من هم هرکاری کردم که مانعش شوم نشد. او گفت دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم، او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم ...

 

ناگهان بغضم سر باز کرد و اشکهایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم ای کاش آن موقع کور می شدم و این جنایت را نمی کردم ای کاش حاج علی آن موقع بجای گوش دادن به حرفم توی گوشم میزد... ای کاش ای کاش... و این ای کاش ها که بیچاره ام می‌کرد.

الان حدود 20 سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به نجف مشرف میشود من سراغ شیخ هادی را از او میگیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست.

 

ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم؟!

کارهای خیر بزرگ را نابود می کنیم؟ !

چه تهمتها که نمی زنیم و چه شبهه ها که نمی پراکنیم؟!

آن هم به خاطر خدا!!!

بخاطر خدا چه ظلم هایی که نمی کنیم؟!

چه خاکی باید به سرمان بریزیم؟....

افسوس و هزاران افسوس....

پناه بر خدا از «رسوایی» روز رستاخیز!

پناه بر خدا.....



لینک این مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/248