کهف الحسین(ع)، فرارگاه آنان است که در «فِرُّوا إِلَى الله» به «فِرُّوا إِلَى ثارالله» رسیده اند و در مسیر منا از من گذشتند و در مصیر فطرت به عبودیت رسیدند و حقیقت کعبه را در کربلا یافتند و تاج مقدس حاجیان عاشورایی بر سر نهادند... «ادامه مطلب»...
کهف الحسین(ع)
در این دنیای وانفسا که هر نفسی به دنبال بیرون کشیدن گلیم خود از گرداب حوادث پر التهاب و اضطراب مادی و معنوی است، هر کس پناه و پناهگاهی می جوید؛ هر که در پی دست و پا کردن مأمنی است که او را در ناآرامی های درونی و بیرونی، آرامشی دلخواه و پایدار باشد.
آرامش، «گمشدۀ انسان گمشده» است که تا خودش را پیدا نکند، گمشده اش نیز دست یافتنی نخواهد بود. انسان، حیوان دوپایی است که تنها با افسار ایمان، از گمشدگی رهیده و در انسانیت پیدا و معنا می گردد و به مدد تذکرهای پیاپی تربیت و تزکیه است که از مهبط خاک به اوج افلاک، پرکشیده و به سوی دامان آرامبخش خالقش صعود می کند.
ایمان به خدا، صراط مستقیم آرامش پایداری است که قطعا با امداد خداوندی نیز همراه خواهد بود و سَرِ آدمی را از آخور طبیعت بیرون کشیده و چشم اندازی سعادتبخش را پیش رویَش قرار می دهد.
محبت، عبودیت آور است و عبودیت، محبت پرور؛ ایمان و اُلفت به خدا، تسلیم و تبعیتی را رقم می زند که به نصرت همه جانبۀ پروردگار انجامیده و دلها و قدمها را استوار و محکم می نماید؛ استواری و استحکامی که انسان را وا میدارد تا به جای چشم دوختن به حرف من و مردم، مردمکِ چشم به خشنودی خالقش بدوزد و از هرچه غیر معبود ازلی و ابدی است بسوزد.
تنها با سوختن از غریبه هاست که تشنگی قربِ صاحبخانۀ همیشه آشنا پدید می آید؛ تنها با آتش گرفتن از طاغوت و مظاهر عصیان و سرکشی است که آرامش حق، سایه می گستراند و ابر پر باران حقیقت، باریدن می گیرد.
راه طهارت روح از میان شعله هایی می گذرد که با دست خویش بر خرمن نفسانیتت می زنی؛ اخگری که برانگیخته ات می سازد تا از ظلمت و سیاهی جهل و عناد و شرک و کفر و نفاق نفس و نفوس، بیرون شده و به سرخی تپنده و جوشان شهادت نائل آئی و در ورای این سلوک نارین، منور به نور سپید پاکی و روشنایی ابدی شهود گردی.
تا شوریده نشوی، تا شور و شعورت در هم نیامیزد، تا پا از گِل دنیا و دنیاخواهی و دنیاخواهان بیرون نکشی و از غل و زنجیر نفس و نفسانیت رها نگردی، لَنگ میزنی، گرفتاری، بال پرواز نداری که در کوچ، سُکنی بگزینی و مسافر سفر عشق شوی و همسفر کاروان عاشقان راستین کوی معشوق گردی و به کهف آرامش و مَغارِ «مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ»﴿قمر/۵۵﴾ راه یابی.
آنگاه که به تیغ بُرّان ایمانِ عملی، مرزت را با اغیار مشخص کنی، خورشید تابان وجود یار بر تار و پود زندگی ات فروزان می گردد.
آنگاه که حقیقتا رو به جانب خدا نمایی و از هر آنچه غیر خداست، کناره گیری و به جای غوطه خوردن در میان ظواهر دنیا و دل بستن به ساز و برگهای جاندار و بی جان این منزلگاه فانی، قلب را سرای بی آلایش صاحب بلامنازع اسباب نمایی، به قرارگاهِ باقیِ ربّ کریم، فرا خوانده خواهی شد و از رحمت گسترده و گشایش فزایندۀ مربی کُل بهره مند می گردی؛ که راه یافته هرکه او راهنمایش شود و بیراه گردیده هرکه خود را از راهبری اش محروم سازد.
وقتی حس می کنی که حالت خوب نیست، از مردم خسته شده ای، از دروغ ها، تهمتها، غیبت ها، بی عدالتی ها، ظلمها، انحرافها و... به تنگ آمده ای، از مقدس نماهای بیشعور و دین به نرخ روز خوران متعصب و منافقین و جاهلین قاصر و مقصر در رنج و عذابی، بریده ای، نَفَست در بلادت بالا نمی آید؛ وقتی اوضاعت بر وفق مراد نیست و یا حتی هست و به حُکم عقل و تجربه، ترسانی از تزلزل و ناپایداری اش؛ در هنگامه احوال کوک و ناکوک حیاتت؛ در گاه و بیگاه آرام و ناآرام لحظه هایت؛ در کم و زیاد داشته های مادی و معنوی ات؛ در کثرت و تنهای ات؛ در خلوت و جلوتت، به سوی مولایت فرار کن تا تو را در پناهگاه امن زوال ناپذیرش جا دهد و از لطف خاصه و ارزاق ملکوتی اش روزی ات بخشد: «فَفِرُّوا إِلَى اللهِ»(ذاریات/50)
باید به سوی خدایی فرار کرد که مأمن همیشه امن کسانی است که از او امان طلبیده اند و پناه آنهاست که از همگان بریده اند و بر او پناهیده اند. همان خالق مهربانی که راههای آرامش و ابواب سعادت را بر مخلوقینش گشود و چراغهای هدایت را بر مسیر رشد و بالندگی شان افروخت و کشتی های نجات را در دریای مواج امتحانات و ابتلائات در دسترسشان قرار داد: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَی، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» پیامبر(ص): مَثَل اهل بیت من در میان شما، همانند کشتی نوح است، هر کس به این کشتی داخل شود نجات مییابد، و هر کس جا بماند، غرق میشود. (الأمالی شیخ طوسی، ص۶۳۳)
باید به سوی معبود حکیمی فرار کرد که اهلبیت عصمت و طهارت را به عنوان «الْکَهْفِ الْحَصِینْ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکین»(صلوات شعبانیه) به بندگانش هدیه داد و بر سمت راست عرش نوشت: «[إنَّ الحُسَینَ] مِصباحُ هُدی وسَفینَةُ نَجاةٍ» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص59–64، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص264-269)
آری! معصومین علیهم السلام کهف حصین الهی اند که حصن حصین حسین(ع)، وسیع ترین پناهگاه و آسانترین راه و تندترین مَرکب راهواری است که هر مومن متعبد و سالک صادقی را به سرمنزل مقصود می رساند: «کُلُّنا سَفنُ النِّجاة وَ لٰکِن سَفینةُ جَدِیَّ الحُسَیْن أَوسَع وَ فی لُجَجِ البِحار أَسْرَع» (بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۲۲) همۀ ما اهل بیت، کشتیهای نجات هستیم ولی کشتی جدم حسین(علیه السلام) گستردهتر و در دل دریاها و موجهای خروشان، باشتابتر و سریعتر است.
کهف الحسین(ع)، فرارگاه آنان است که در «فِرُّوا إِلَى الله» به «فِرُّوا إِلَى ثارالله» رسیده اند و در مسیر منا از من گذشتند و در مصیر فطرت به عبودیت رسیدند و حقیقت کعبه را در کربلا یافتند و تاج مقدس حاجیان عاشورایی بر سر نهادند.
کهف الحسین(ع)، قرارگاه امن و آرام عاشقان مخلصی است که با نهادینه کردن ایمان در قلب و روح و اعضا و جوارحشان، حسینی می اندیشند و حسینی می گویند و حسینی عمل می کنند.
کهف الحسین(ع)، قربانگاه روح افزا و سعادت آفرینِ قیام کنندگان برای اصلاح نفس و نفوس و مذبح عارفانۀ اسماعیل های نهضت ابراهیمی سیدالشهداست که از دنیای بی اباعبدالله گریزانند.
کهف الحسین(ع)، میعادگاه تشنگان دامان پر مِهر سلطان عشق است که به شوق خونخواهی آب حیات، تمامی لحظه ها را در مهدی باوری و مهدی یاوری سپری می نمایند و هیچ فرصتی را برای خدمت به امام و پیشوای غریب و غایب خویش از دست نمی دهند.
کهف الحسین(ع)، پناهگاه عالمان و عاملان و داعیان و پیروان حقیقی اسلام ناب محمدی(ص) و منتظران همدل و همراه و هماهنگ و همعهد مهدوی(عج) است...
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ﴿کهف/۱۳﴾
ما خبرشان را بر تو به درستی حکایت مى کنیم: آنان جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایتشان افزودیم
وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا ﴿۱۴﴾
و دلهایشان را استوار گردانیدیم آنگاه که به قصد مخالفت با شرک و عصیان برخاستند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است جز او هرگز معبودى را نخواهیم خواند که در این صورت قطعا ناصواب گفته ایم
هَؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا ﴿۱۵﴾
این قوم ما جز او معبودانى اختیار کرده اند چرا بر حقانیت آنها برهانى آشکار نمى آورند پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿۱۶﴾
و چون از آنها و از آنچه که جز خدا بندگی و پیروی می کنند کناره گرفتید پس به کهف پناه جویید تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در کارتان گشایشى فراهم سازد
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا ﴿۱۷﴾
و آفتاب را مى بینى که چون برمى آید از غارشان به سمت راست مایل است و چون فرو مى شود از سمت چپ دامن برمیچیند در حالى که آنان در جایى فراخ از آن کهف قرار گرفته اند این از نشانه هاى قدرت خداست؛ خدا هر که را راهنمایى کند او راهیافته است و هر که را بىراه گذارد هرگز براى او یارى راهبر نخواهى یافت
لینک کوتاه این مطلب:
http://yon.ir/PexhF