هدف مقدسی داشته باش که بخاطر آن مبارزه کنی؛ زندگی بدون هدف، پوچ و بی معناست... «ادامه مطلب»...
هدفـــــــ مقدســــــ
میشود باطل بود اما جاهل بود و مشمول دعاهای خیر خوبان صاحب دل بود
میشود باطل بود اما عالم بود و در زمره پلیدان و منحرفان ظالم بود
میشود حق بود اما کاهل بود و عمری را لنگ و پا در گل بود
میشود حق بود و عامل بود و تحت عنایات انسان کامل، به قرب و خشنودی خداوند و سعادت دو گیتی، واصل بود
گاهی نمیدانیم و نمیدانیم که نمیدانیم و یا نمیتوانیم که بدانیم، پس در درگاه پروردگارمان بی تقصیر و مأجوریم
گاهی نمیدانیم و دانائیم به نادانی مان و به ادامه پندار و کردار جاهلانه خویش، عامدانه مشغولیم که قطعا در پیشگاه خالق خویش منفور و مغضوبیم
گاهی میدانیم و کوتاهی می کنیم و در عمل به دانسته هایمان و برای بیشتر دانستن و بهتر عمل کردن، کوشش چشمگیری نمیکنیم که قطعا از شمول امداد و عنایات خدایمان محرومیم و در گرداب گل آلود فرصت های از دست رفته مان ناامید و مغروقیم
گاهی میدانیم و لحظه ای در عمل به دانسته ها و کسب آگاهی از نادانسته ها کوتاهی نمی ورزیم و همواره در پی تحرک بر مبنای شاخصه های اصیل و الهی رشد و کمال هستیم که بیگمان در سایه سار توجهات خاصه آخرین باقیمانده خدا و تبار پاکش و رحمت بی منتهای معبود ازلی و ابدی خواهیم بود.
سخت نیست اینکه ندانی و در جستجوی نادانسته هایت، بسیار بخوانی و دقیق بدانی و خوب بیاندیشی و پای کلاس درس مدرس مؤدب به آداب الهی و علوم نافع زندگی دو دنیا، زانوی تلمذ به زمین بزنی و از پس پرده های سیاه جهل بیرون آمده و نظر به ساحت خورشید همیشه تابناک حقیقت نمایی؛
سخت این است که زندگی ات در حجاب جهل سپری شود و چشم دلت به سیمای پرفروغ حق، روشن نگردد؛
سخت تر و عذاب آورتر آنکه در گروه حق باشی و حق را بشناسی و حرفت از عملت پیشی بگیرد و سستی، پیشۀ روزهای لبریز از کوتاهی های تأسف برانگیزت شود؛
و کُشنده تر و مرگبارتر اینکه حق را بشناسی اما بر راه باطل قدم بگذاری و بر طریق ناصواب باشی؛ و در مسیر شَر، با ظاهری منافقانه و فریبنده، دم از خوبی ها و زیبایی ها بزنی!
خیلی وقتها باطلیم و حق را می طلبیم؛ خیلی وقتها جاهلیم و باطل می رویم؛ خیلی وقتها عامدانه به جهل خویش اصرار می ورزیم؛ خیلی وقتها...؛ اما خیلی وقتها دست نیاز از وجود پُر آزِ خود به پیشگاه بی نیاز خدا، دراز می کنیم و اولیای سرفراز و اهل راز را واسطه و شفیع دربِ عنایات هماره فراز آن پروردگار بنده نواز برای ابراز آرزوهای خویش قرار میدهیم؛
حواسمان به بزرگواری بزرگوارانه بزرگواران باشد؛ بزرگواریشان را به حساب درستی کردار و راهمان نگذاریم و حمل بر خوبی و پاکی وجودمان نکنیم؛
آنها باطل جاهل ناتوان را نیز غرق در تنعم و توجه خویش می نمایند، چه رسد به عالم عامل توانا.
البته اگر در دام اغواگرانه و مذبوحانه شیاطین نیفتاده باشیم و به امداد پلید ابلیس دچار نگردیده باشیم!
آری! گاهی ما چیزی را نسیم ملکوتی ساحت قدسی می پنداریم و حال آنکه باد موافقی به بادبانهای کشتیِ حرامیِ افعال ماست که ما را در دریای سیاه عصیان و تباهی به پیش می برد؛ تفکیک این دو بسیار آسان است، البته اگر هنوز چشمِ دیدنی برای عقلمان باقی مانده باشد؛ آن هم اینکه عملمان را به شاخص صریح و روشنگر «ثقلین» و بدور از خواسته های نفسانی مورد ارزیابی و سنجش قرار دهیم، نتیجه این محک مقدس، عیار بطلان و درستی اعمالمان را مشخص می سازد.
این ما هستیم که به قدرت انتخاب آگاهانه خود، حقانیت راه و ارزشمندی حیاتمان را رقم میزنیم؛ اینکه راه گرگها را برگزینیم و یا تا آخر عمر، میش باشیم! اینکه گرگی باشیم در لباسِ میش، یا انسانی که از فتنه های گرگ و میشی نفس و نفوس، سرِ سلامت به در بُرده است و در اوج روشنای ابدی یقین، بر سریر آرامبخش شهود و قرب الهی آرام گرفته است.
گرگها در وقت خواب هم با چشمانی باز روبروی یکدیگر می نشینند و لحظه ای را بدون ترس دریده شدن حتی توسط همدیگر سپری نمی کنند؛
میشها تمامی عمرشان را مشغول پروارشدن و دوشیده شدن هستند و بس!
اما تو برای درخشش بر قله تعالی و کمال، گرگ و میش نباش؛ نه دریدن در پیش گیر و نه اجازه دوشیده شدن به هر نااهل و بی شاخصی بده؛ نه جاهل باش و نه کاهل و نه باطل؛ راه علم خالصانه و عمل عابدانه را در پیش گیر؛ هدفمند و روشن باش، و رو به مُنتهای لایزال روشنایی و منبع نور و حکمت، در حرکتِ با معرفت، بی وقفه و پر تلاش.
هدف مقدسی داشته باش که بخاطر آن مبارزه کنی. هدف والایی داشته باش که بخاطرش سرشار از درد مقدس شوی و از سدّ سختی ها و کارشکنی ها و نامردمی ها بگذری؛ هدف عاشقانه و عارفانه ای داشته باش که در راه رسیدن به آن از پویایی و حرکت و حیات سرشار باشی و در مسیر وصول بهشت جاودان آن دنیا، از بودن در بهشت کوچک این دنیا لذت ببری؛ زندگی بدون هدف، پوچ و بی معناست...
لینک کوتاه این مطلب:
http://yon.ir/zVRED