چراغ عشق

چــــــراغ عشـــق

این سروده را در «ادامه» مشاهده بفرمایید...




چراغ عشق


فرشته ای که خدا آفرید بی مانند

تویی عزیزترینم، تویی نگارِ لَوَند

به نام عشق، که نام لطیف و ناز تو هست،

منم گدای تو ای جان فدای آن لبخند


ببار بر دل و جانم به خندۀ شادی

که دل به بندِ غمِ تو گرفته آزادی

چگونه وصف تو گویم، چگونه، ای زیبا؟!

که از درخشش سبزت بپاست آبادی


تو انتهای بهشتی، تو آفتاب دلی

تو لطفِ حقّی و شیرازۀ کتاب دلی

تو را به نغمۀ زیبای عشق باید خواند

تو دلنوشتۀ حوریه در جوابِ دلی


ز دست نرگس مستت نمانده خواب و قرار

ز بس که ناز و لطیفی، گلِ گلابِ بهار

نبود و نیست حیاتی، مگر به هر نفسی،

مرا تو زنده کنی دلبرا، به بوس و کنار


چراغِ روی تو روشن نموده منزل را

پلنگِ چشمِ تو صدپاره میکند دل را

چگونه شعر تو گویم که کشته ات هستم

ببین که شاعر عشقت، ستوده قاتل را

 

 

لینک کوتاه این مطلب:

http://b2n.ir/58747