سجـــاده عشـــق
این سروده را در «ادامه» مشاهده بفرمائید...
سجاده عشق
در فراقت، آسمانم تیره است
بغض و اندوهی به جانم چیره است
در فراقت، اشکهایم نم نم است
خانه، بی تو، بی صفا و پر غم است
در فراقت، بغض، مهمان گلوست
سینه ام با درد سختی روبروست
در فراقت، جای آتش، یخ بپاست!
روز من چون شام و شامم نخ نماست...
با تو اما سال، چونان ثانیه است
هفته هایم هفته های عالیه است
پیش تو دریایی از آرامشم
در کنارت، کودکی پر خواهشم
هرچه خوبی را تو گردیدی دلیل
ای بهشت عشق ناب و بی بدیل
هرچه زیبائیست در اندام توست
مستی میخانه ها در جام توست
شعر بی نقص فریبایی تویی
عشق من! تندیس زیبایی تویی
با تو، تنهایی، چه بی معنا شده
در کنارت زندگی زیبا شده
ای صدایت نغمه های چشمه سار
ای گل رخسار پاکت نوبهار
ای کمند گیسوانت دام من
ای چنان شهد و عسل در کام من
ای دو چشمت خمره هایی از شراب
ای لب لعلت اناری سرخ و ناب
روح گرمت چون عمود خیمه است
بی تو قلبم، پاره پاره- قیمه است...
گِرد تو هر روز هستم در طواف
کعبۀ عشقی تو با آن قلب صاف
جلوه والای حقی، نازنین
خلقت بیتای حقی، مه جبین
دلبرم، امن و امان من توئی
دلبرم، آرام جان من توئی
ذکر اعظم، نام زیبای تو هست
عالم و آدم شد از اسم تو مست
ناز بانو، ماه بانو، عشق من
دفتر من، مکتب من، مشق من
تو تمام حُسنی ای حُسنِ تمام
تو ختام حُسنی ای حُسنِ ختام
قلب، در زنجیر عشقت شد رها
روح، در زندان یادت شد خدا
با تو جاری شد به جانم یاد دوست
میبرد هرجا که خاطرخواه اوست
مست مستم، مست نور باده ام
عشق تو جاریست در سجاده ام
بر لبم نام منیرت زمزمه
می پرستم من تو را بی واهمه
جان ناچیزم فدای تو شود
من دخیل عشقت هستم تا ابد...
لینک کوتاه این مطلب:
http://yon.ir/C4oxZ