آتش در محاق، شعله ای است زیر خاکستر که در بزنگاههای زندگی انسان، سر بر می آورد و تبدیل به آتشفشانی از تباهی و ویرانی می گردد. آتشی که انحراف را چون موری سیاه در شبی سیاه بر سنگی سیاه، میان وجودِ حاملِ خویش، نگاه میدارد و او را یکباره در سیاهی نحس و وحشتناک حرارت سوزناک خود فرو می کشد. اخگری که به جرقه لقمه ای حرام، در درون آدمی پدید آمده و تبدیل به آتشی بزرگ و هیولایی هولناک می شود... «ادامه مطلب»...
آتش در محاق
راهِ گوش از شکم می گذرد؛ مسیر چشم از شکم آغاز میشود؛ زبان به پشتوانۀ شکم قدرت می گیرد؛ مغز انسان تابع انرژی حاصل از غذایی است که به شکمش وارد میگردد؛ و قلب آدمی، رِقّت و انعطافش را از روح خوردنی هایی می یابد که به شکمش ریخته میشود.
شکم که مرکز تجمع محرمات و شبهات شد، حقیقت طلبی، رخت بر می بندد و عبودیت، جایش را به نفسانیت می دهد.
حضرت اباعبدالله(ع) فرمودند: «إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی، فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ» شما را به راه رشد و رستگاری دعوت و هدایت میکنم و اگر بپذیرید رستگار می شوید و اگر نشنوید و عمل نکنید، همهتان گناهکار و از هلاک شدگان خواهید بود. شما از امر الهی من سرپیچی می کنید و سخنان مرا گوش فرا نمی دهید، زیرا شکمهایتان پُر از حرام است و از این جهت، هیچ عبادتی در شما اثر نمیکند تا گوش به حرف حق کنید و راه حقیقت و عبودیت در پیش گیرید. (بحارالانوار،ج۴۵، ص۸)
شکم های انباشته از مال حرام و شبهه ناک، محل خبائث و منشأ ناپاکی اند.
مال حرام از آدمی چموشی سرکش می سازد که نه محبت پذیر است و نه تربیت شدنی؛ نفاق از سر و کلّه اش بالا می رود و دورویی از وجودش می تراود؛ دروغ گفتن و افترا بستن شیوه اش می شود و کار شکنی و شبهه آفرینی پیشه اش؛ راست راست راه می رود و اندیشه ها را چپّه می کند و حنجره های حقیقت گو را خفه؛ پای عمل، سست است و در مقام سخن، حرّاف؛ مانع خیر است و تابع شر؛ عهدشکن است و پیمان گریز؛ به نفسانیت فرمان می دهد و نسبت به عبودیت، عصیان می ورزد؛ یا گیر ظاهر میشود و سرخوش تظاهر، یا شبه ابلیس میگردد و سرمست تجاهر؛ حق را میشنود و گوش نمی سپارد، حقیقت را نگاه می کند و نمی بیند؛ نسبت به ظلم بی تفاوت است و در برابر بی عزتی و بی عدالتی، فرو رفته در منجلاب سکون و سکوت؛ مقصدش دنیاست و آرمانش زرق و برق فریبنده مهبط فنا؛ ناسورِ ناجورِ عالمِ ناسوت را بر پیکره روحش نمی بیند و به دنبال مَرهم نهادن بر شکافهای زندگی مادی خویش است که در اثر مرض مصرف گرایی و طاعون دنیازدگی احساس می کند؛ درد را می بیند و فقط دعا می کند، رنج را می بیند و مدام لایک می کند؛ شهوتِ قدرت و ثروت و شهرت در او موج می زند و رفته رفته، به کویر لم یزرع غیرت دینی و همت الهی و انسانیت و اخلاق تبدیل می شود...
شکمهای پر شده از مال حرام، شکمهای شکست خورده در نزاع موسای راه و فرعون بیراه اند که آدمی را به اسفل السافلین جنگ با خدا رهنمون می شوند.
شکمهایی که صاحبانشان را از گریهکنِ امام حسین(ع) به سیاهیلشکرِ حرامیان و سپس به سربازان جان بر کف سپاه یزیدیان تبدیل می کنند.
شکمهایی که با کم گذاشتن پیمانه ها، غش در معامله ها، پایین آوردن کیفیت ها، ارتکاب دزدی ها و مبادرت به رشوه و ربا پر شده اند، قطعا منافقانی زبَردست و شیّادانی چیره دست خواهند شد که بدون نیاز به دشمن بیرونی، بزرگترین دشمن خویش می گردند و خودشان یکدیگر را خواهند درید و شقاوت را جایگزین سعادت خود می نمایند.
سفره، همانطور که می تواند بستر رشد و سرچشمه تعالی و تقرب انسان به خدا و سعادت پایدارش باشد، میتواند سراشیبی نیستی و منجلاب نابودی آدمی و دروازه جهنمی زندگی ابدی اش گردد.
ربا، دزدی، قمار، شرط بندی، گران فروشی، احتکار، کم فروشی، رشاء و ارتشاء، اخاذی، قاچاق، پولشویی، دریافت حقوق های نجومی، کم کاری، حق خوری، دست اندازی به اموال عمومی، ایجاد اخلال در بازار و اقتصاد و... قطعا از اعمال غیر اخلاقی شنیع و گناهان بسیار بزرگی است که نان پاک و حلال را از زندگی انسان می بَرد و اثرات وضعی دنیوی و اخروی نامبارکی در پی دارد؛ اما در میان لقمه های حرام، نانِ ربا، از همه اندوختنی ها شوم تر و دهشت انگیز تر است؛ چه آنکه ربا میدهد، چه آنکه میگیرد و چه آنکه کارپرداز و کارگر و خدمتکار این اژدهای شیطانی میشود.
فرقی نمی کند که این نان حرام از طریق چه کسی به سفره های مردم می رود، اشخاص حقیقی یا حقوقی؛ یک سرمایه دار بی درد یا بانکی که با سرمایه سرمایه داران رشد می کند و اختاپوسی عظیم می گردد.
فرفی نمی کند تحت چه اسم و عنوانی باشد، اسلامی یا غیر اسلامی، با کلاه شرعی یا بدون آن، با عناوین گول زننده یا خیر؛ همینکه قرار باشد چند برابر پولی را که قرض گرفته ای برگردانی و دیرکرد بپردازی و سود دیرکرد هم بدهی، رَبَوی و از هر حرامی حرام تر است!
حالا همۀ سال را هم به اسم روز «بانکداری اسلامی» نام گذاری کن؛ وقتی از هر بانکی در عالم ربویتر است، وقتی خروجیاش بدبختی و بیچارگی روزافزون ملت رنج دیده است، وقتی مستضعف را مستضعفتر و مستکبر را مستکبرتر می کند، وقتی هیچ قرابتی با آرمانهای ناب انقلاب پابرهنگان ندارد، وقتی با مرام و مسلک شهیدان راه حق و امامان معصوم و پیشوایان پاک و آزادگان عالم در تضاد است؛ حتما جنگ با خداست، حتما رباست، از ربا هم بدتر و پلیدتر است، حتما یزید پرور است...
با حسین حسین گفتن، نشسته بر سفره حرام و شبهه را نمی توان حسینی کرد؛ او سرکش و سنگین است، رفتن بر راه مقدس عبودیت و عمل به جزء جزء شریعت برایش سخت و طاقت فرساست؛ گوشش، حرفی را می شنود که نفسش می پسندد و بر مسیری می رود که اکثریت می روند؛ و اکثرهم لا یعقلون!
اگر به فکر کادرسازی برای امام عصر(عج) و تربیت سرباز تسلیم و مطیع و متعبد برای حسین زمانیم؛ اگر بیمناک لشکر یزیدیانیم؛ اگر نمیخواهیم عاشورا دوباره تکرار شود؛ اگر حقیقتا و در عمل از غربت و مظلومیت کاروان عشق و تنها بازمانده قبیله منجیان بشریت، بقیه الله الاعظم(روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا)، دلسوخته و پریشان و گریانیم، تا دیر نشده سفره ها را اصلاح کنیم؛ تنها شکمهای پاک، سرِ سلامت از فتنه های آخرالزمان به در می برند....
لینک کوتاه این مطلب:
http://yon.ir/8QO2i