اشتیاق مقدس

قلب است دیگر، مأمن انقلابی در وجودت می شود که بیا و ببین!... «ادامه مطلب»...



اشتیاق مقدس

 

قلب است دیگر، مأمن انقلابی در وجودت می شود که بیا و ببین!

اشتیاقی به پا می کند که می تواند بنیان ویرانی یا آبادانی باشد

اشتیاقی که می تواند ذره ذره وجودت را به تاراج ببرد و نیستی ببخشد یا هستی

اشتیاقی که اگر به مثابه شور توأم یافته با شعور باشد و خاستگاهش عقلِ قدم یافته به وادی تربیت الهی، با تو چنان می کند که شب و روز نشناسی برای پیمودن راه مقدس کمال...

اشتیاقی که از چشمهایت پیداست، از راه رفتنت مشخص می شود، از قلم برداشتن و نشست و برخاستت هویدا می گردد

اشتیاقی که ذره ذره وجودت فریاد می زند و سلول سلول هستی ات را به تب بیقراری رشد، دچار می نماید

اشتیاقی که تو را مریض می کند! بیمار می شوی! یک بیماری حاد و درمان نشدنی! یک مرض تمام نشدنی که تا پایان عمر، مثل خوره به جان قلب و روحت می افتد! اما عجیب آنکه خلاصی از این بیماری وخیم را نه آرزو داری و نه لحظه ای میخواهی تا این اعتیاد شدید را نداشته باشی! ویروسی که لحظه ای امانت نمی دهد و آرامت نمی گذارت! اما تو شادمانی از این درد مقدس و در تلاشی تا بیش از پیش بیمار این مرضِ شفابخش و سرطان حیات آفرین باشی!

 

آری!

آنکه به درد عشق دچار شده و اشتیاق رسیدن به محبوبش را در سینه داشته باشد، برای قرار گرفتن در آغوش پر مِهر مهراوۀ خویش، سر از پا نمی شناسد و آرام و قرار ندارد.

تکاپوی بی وقفه وی برای پیمودن مسیری که او را به دریافت معارف ناب و انسان ساز رهنمون گردد، مایه حیرت ناظران و تعجب بی خبران است

فرقی نمی کند چه روزی از روزهای هفته، چه ساعتی از طول روز و شب و چه مقدار از ساعات او میخواهد صرف این هدف مقدس شود، اتفاقا هرچه بیشتر، بهتر؛ کافیست تا خبرش کنی که اینجا شعلۀ روح فزایی از خورشید پر فروغ محبت و هدایت را عرضه می کنند، وی را اولین فردی خواهی یافت که با اشتیاقی وصف ناشدنی حاضر است و آخرین نفری خواهی دید که به طرزی جانکاه کاشانه پر مهر رشدش را به امید بازگشتی دوباره ترک می کند.

 

کافیست فلسفه خلقتت را درک کرده باشی و بدانی از کجا آمده ای و به کجا قدم نهاده ای و قرار است تا سر از کجا درآوری

کافیست مقصود نهایی و هدف غایی آفرینشت را به مدد عقل حقیقت طلب و قلب محبت پذیر و روح متواضع، دریافته باشی

کافیست تا فریفته سفره پر زرق و برق دنیا نشوی و نخواهی که عمرت را پای هیچ بگذاری

کافیست با خودت صادق باشی، با خالقت روراست گردی و بخواهی شکرگزاری ات را نسبت به پروردگار رحیمت، با صرف ظرفیتهای خدادادی ات در مسیر قرب خدا به منصه ظهور و عرصه بروز برسانی

کافیست عاقل باشی تا عاشق شوی؛ تنها جاهلاند که بهره ای از عشق نمی برند و به دردِ مقدسِ «اشتیاق مقدس» دچار نمی شوند

 

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ ﴿بقره/۱۶۵﴾

برخی از مردم

خدا را می پرستند اما خود را و خواسته های خود را نیز مورد پرستش قرار می دهند

خدا را دوست دارند، اما دوستدار خواسته های دنیایی شان نیز هستند

خدا را عبادت می نمایند، اما بر طریقت نفسانیت رفتار می نمایند

خدا را نیایش می کنند، اما پیشرفتهای ظاهری دنیایی را ستایش می کنند

خدا را ذکر می گویند، اما در فکر بتهایی هستند که از موقعیت، ثروت، محبوبیت، معروفیت و... در ذهن خویش ساخته اند

برخی دیگر

تنها به خدا عشق می ورزند و عاشق خداباوران و خدایاورانند و دل در گرو این محبت بی کران و پیمودن این طریقت سعادت آفرین دارند و صرفا به این اشتیاق مقدس زنده اند و نفس می کشند و راه مقدس رشد و کمال را طی می کنند.

اما

کسانى که با پیروی از خواسته های خویش و برگزیدن سایه های ظلمانی و ماندن در حجابهای نفسانی و شیطانی دچار انواع و اقسام کفر و شرک گردیده اند و به خود ستم نموده‏ اند اگر حقیقتا بیاندیشند و باور عملی داشته باشند که در آن روز که عذاب نتایج اعمال و انتخابهای نفس محور خویش را مشاهده خواهند نمود، تمام نیروها از آن خداست و خدا سخت‏ کیفر است، حتما متنبه شده و همه همت و انرژی خود را فقط مشغول اموری می کنند که منطبق بر فلسفه خلقتشان است و آنان را هرچه بیشتر به خالق یکتا و رَبِّ کریمشان نزدیک و نزدیک تر می کند.

 

باشد که زندگی مان صرفا در اشتیاقی انسان ساز و عشقی کمال آفرین معنا شود؛ تا باد چنین بادا....



لینک کوتاه این مطلب:

http://yon.ir/u0g4H