پتوی عشق

پتــــــــوی عشـــــــق

این سروده را در «ادامه» مشاهده بفرمایید...



پتوی عشق


توئی نتیجۀ هر جستجو به سوی بهشت

توئی که مست نمودی مرا زِ بوی بهشت

 

به تارِ زلف تو خورده گِره دلم؛ هیهات،

که پا کشم نَفَسی از میان موی بهشت

 

بیا بخند که با خندۀ مسیحائیت،

دوباره جان بدهی بر دلم ز کوی بهشت

 

بیا که قامتت ای ماه من، نماز من است

زِ آب لعلِ تو گیرم گلم وضوی بهشت

 

بهشت، بی تو پر از عیب و نقصِ فاحش بود

به سوزنِ مژه ات می کنی رفوی بهشت

 

شرابِ باطل از انگور و سیب می گیرند

شرابِ اصلِ بهشتی تو در سبوی بهشت

 

به یک کرشمه، تو هوش از سرِ جهان بردی

به ناز و غمزۀ خود، بردی آبروی بهشت

 

تو ماه-چهرۀ زیبا سرشتِ گُل بویی

تو باغِ سرخِ اناری، توئی هلوی بهشت

 

چه هست عشق تو، غیر از نسیمِ روح فزا

چه هست یاد تو، جز خاطرِ نکوی بهشت

 

هوای سرد و دلِ گرم و خانه ای از عشق؛

بیا که جای تو خالیست اِی پتوی بهشت!



لینک کوتاه این مطلب:

https://b2n.ir/74676