بسیاری از مسئولین ما با دور شدن از سبک زندگی جهادی مبارزان صادق و راسخ صدر انقلاب، در یک فرایند لیبرالی و ضد اسلامی، چنان استحاله گردیدند که خودشان الگوی نامبارکِ اشرافیت، مصرف گرایی و رفاه طلبی شدند... «ادامه مطلب».....
تضاد بین گفتار و اندیشه و کردار، همواره خاستگاه گریز مخاطب و علت اساسی گسترش ویروس عدم مقبولیت متولیان امور و رهبران یک مجموعه، در بین عموم به صورت خرد یا کلان بوده است.
این پنداشت را میتوان عامل اصلی بیمیلی فرد و یا یک گروه انسانی به حقیقتهای روشن دینی، اجتماعی، سیاسی و ... نیز دانست.
به گواه تاریخ، انقلابهایی که با فرو رفتن در منجلاب و استحاله و تحریف، دچار تغییر ماهیت شده و از ارزشهای خویش دور ماندهاند، به خودی خود، ضربههای مرگباری را به ستون فقرات جامعه خویش وارد ساخته و موجب نابودی آن شدهاند؛ چرا که غور بیش از حد در مباحث سیاسی و بوروکراسی حاکمیت و تکیه بر شعار به جای شعور و حرف به جای عمل و بسنده کردن به گزارههای تبلیغاتی و مقطعی و نگرشها و برداشتهای فردی و نیز دیدگاههای راه و بیراه و قرائتهای چندگانه غیر منطقی و متناقض، اشرافیت و تجمل گرایی مسئولین، حضور نداشتن در بطن جامعه و متن حوادث و جریانات، بیگانگی و یا ناآشنایی با فرهنگ و ساختار اجتماعی مردم، نداشتن توجه عمیق و دقیق به ارزشها و باورهای مذهبی، درک نکردن عرف قالب جامعه و نداشتن انعطافهای قابل قبول دینی، عدم پاسخگویی به پرسشها، جلوگیری از ارائه انتقادهای سخت و غفلت از نسلهای پس از یک انقلاب و هزاران مقوله دیگر از این دست، هواره آیندهای ناخوشایند و افقی تیره و نتایجی شوم و رقتبار را برای حکومتها به دنبال داشته است.
انقلاب اسلامی ما نیز که از حیث اهمیت و عظمت، یکی از وقایع مهم تاریخ چند صد ساله اخیر به شمار میرود و سرچشمه آثاری شگرف در عرصههای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و بهویژه معنوی شده، از این قاعده مستثنا نیست. کوتاهآمدن از اهدافی که به خاطر آن انقلاب صورت گرفت و ایجاد تغییرات ناخوشایند و منفی در ادبیات گفتمانی برنامهریزان جامعه، ویرانی بنای نظامی را به دنبال خواهد داشت که خشت خشت آن به همت والای شهیدانش گذاشته شده است.
حقیقت این است که نمیشود در زمان جنگ و انقلاب که به مجاهد و شهید نیاز داریم با یک ادبیات سخن بگوییم و در هنگامی که بر مسند مدیریت نشستیم با ادبیات دیگری به اداره امور و تصمیمگیری بپردازیم. امروز اگر با همان منطق و عقلانیت و صداقتی که در انقلاب و جنگ حاکم بود، با مردم و به ویژه نسل جوان سخن بگوییم و همانند همان مدیران شهیدی که با زندگی ساده و بی آلایش و کلام نافذ و انقلابی شان دلها را مجذوب خود می نمودند، بیگمان با همان اقبالهای مردمی، بلکه به مراتب بیشتر از آن، رو به رو خواهیم بود و در یک فضای توحیدی، موجب پرورش افرادی چون رجایی، چمران، همت، خرازی، باکری، باقری و ... در نسل حاضر خواهیم شد. بیشک بازگشت به مفاهیم اساسی انقلاب اسلامی و اندیشههای انقلابی، پایداری و سرافرازی نظامی را به دنبال خواهد داشت که منهای انقلاب و ارزشهای الهی آن، هیچگاه نخواهد توانست به حیات و پویایی خویش ادامه دهد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) که به جهت احیای تفکر ناب محمدی(ص) و ایجاد فضای آکنده از عطر دلانگیز دین و ریشهکنی بی عدالتی، جهالت و طاغوت، پای در مسیر انقلاب و برپایی نظام اسلامی نهاد، تا آخر عمر با برکت خویش در راستای تحقق گفتارها و اندیشههای اصولی و اساسی خود گام برداشت؛ با این همه، میفرمود: «نه این است که ما توانستیم تبلیغ بکنیم. ما نشستیم که حق، خودش پیش برود! تکلیف خودمان را نتوانستیم ادا بکنیم»(صحیفه امام، ج۱۴، ص۵۶) تأیید این واقعیت از زبان رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای، تأکیدی بر این واقعیت تلخ است؛ ایشان فرمودهاند: «این انقلاب، با این عظمت و ابعاد و آثار عملی، از لحاظ ارائه مبانی فکری خودش، یکی از ضعیفترین و کمکارترین انقلابها و بلکه تحولات دنیاست.»(سخنرانی در دیدار با طلاب حوزه علمیه قم 1386/9/7)
آری! ما که باید خود صادرکننده فرهنگ اصیل دینی و نمونه قابل قبولی از عدالت مداری در زمینه های گوناگون فرهنگی و اقتصادی به اقصی نقاط عالم باشیم، امروزه پس از گذشت اندک زمانی از انقلاب و جنگ، متاسفانه با دور شدن از ارزشهای انقلاب و جنگ در رویارویی با فرهنگهای وارداتی غرب نتوانستیم دقیق عمل کنیم و بلعکس در برابر آن به شدت منفعل هم بوده ایم.
بسیاری از مسئولین ما با دور شدن از سبک زندگی جهادی مبارزان صادق و راسخ صدر انقلاب، در یک فرایند لیبرالی و ضد اسلامی، چنان استحاله گردیدند که خودشان الگوی نامبارکِ اشرافیت، مصرف گرایی و رفاه طلبی شدند. در تریبونهای سخنرانی از مقاومت و ساده زیستی گفتند و خود بر سفره های آنچنانی نشستند و در خانه های هکتاری سکنی گزیدند؛ چنانکه مصداق حقیقی این کلام حکیمانه حافظ شدند که:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
با این همه، آنچه می تواند به عنوان ناجی از ورطه های هولناک سست شدن باورها کارگر افتد، مبارزه عملی با فساد و بی عدالتی است. برخورد غیر شعاری و قهرآمیز با اختلاسها، حق خوری ها، رانتها و دست درازی ها به بیت المال، میتواند مهمترین رسالت مسؤولان و مدیران اجرایی و قضائی جامعه به شمار آید. چراکه اینگونه میتوان قلبهای ناامید را امیدوار و باورهای سست را استحکام بخشید و پای سفره اندیشه های زلال و مقدس اسلام ناب نشاند. پس از آن است که میتوان به کارکرد بیشتر ابزارهای فرهنگی و حرکتهای موثر و ماندگار مذهبی امیدوار بود.
ابزارها و حرکتهایی همچون: احیاء، حفظ و نشر فرهنگ و باورهای درست موجود در جامعه و ارزشهای دینی ـ انقلابی آن و انتقال به نسل آینده و ایجاد روشها و شیوههای علمی برای تبیین مکارم انسانی و اخلاقی و دینی در جامعه، که زمینهساز این مهم، چیزی نیست جز ایجاد روح امید به آینده و بهبود اوضاع در اقشار گوناگون، از طریق اعمال رویهای که نشاندهنده نزدیک شدن حوزه کلامی و اندیشهای به اجرائیات و واقعیات باشد و همگام با آن، آگاهیبخشی با استفاده از تاریخ و سایر شروط و روشهای صحیح آموزشی که موجب بیداری فطرت خداجو و نیکوطلب افراد شود و ایشان را به صورت اختیاری و از اعماق وجود و نه جبراً به سوی فرهنگ پویای اسلامی سوق دهد. بیگمان، تدین، نوع دوستی و پایبندی به ارزشهای اسلامی و انسانی که میوه شیرین درخت تنومند فرهنگ دینی است، از رهگذر ایجاد و کسب شناخت و بینشی همه جانبه، در سطوح و حوزههای گوناگون برای تمامی اقشار جامعه بهویژه جوانان دستیافتنی خواهد بود.