معیشت


وجود انسان در زمینه تامین خوردنی ها و پوشیدنی ها و دیگر لوازم زندگی دو بعد دارد: یکی بُعد جسمی و مادی او که تحت تأثیرات ظاهری غذا و امکانات است که معمولاً آدمی در مورد ظاهر آنچه میخورد و تهیه و استفاده می کند دقت کافی را به کار می برد اما به بعد معنوی و اثرات روحی و طبعی، و حلال و حرام بودن آن است که کمتر توجه می‌کند؛ درحالیکه غذا و دیگر امکانات مادی، به شدت بر روح آدمی تأثیر گذار هستند، تا جائی که در حالات بعضی از اولیاء الله و بزرگان نوشته اند که با خوردن یک لقمه شبهه‌ناک آنهم به صورت اتفاقی، تا مدتها از توفیق نماز شب محروم می شده اند.


بنابراین خوراکی که انسان می‌خورد و مالی که در زمینه های گوناگون، خرج خویش و وابستگان و فرزندان خود می نماید همچون بذری است که در زمین ریخته می‌شود، اگر حلال یا حرام باشد، اثرش در زندگی مادی و معنوی هر یک از آنان ظاهر خواهد شد.

از امام باقر(ع) درباره آیه «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»(اسراء/64) سؤال شد و عنوان گردید که مشارکت شیطان در اولاد به چه معناست. امام باقر(ع) فرمود: «مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شِرْکُ الشَّیْطَانِ قَالَ وَ یَکُونُ مَعَ الرَّجُلِ حَتَّى یُجَامِعُ فَیَکُونُ مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَةِ الرَّجُل» هر مالی که از راه حرام به دست آید، شیطان در او شریک است و اگر کسی اثرات این مال در وجودش باشد و همبستر شود، در نطفه به وجود آمده نیز شیطان شریک است.(بحارالأنوار، ج57، ص342/ تفسیر عیاشی، ج2، ص299)

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: هر مالی و هر کودکی که شیطان از آن نفع ببرد، شیطان در آن شریک است. زیرا شریک بودن به معنای رسیدن به منافع دو طرفی است. به نظر علامه این یک معنای کلی است که می‌تواند مصادیق مختلف داشته باشد.(ترجمه تفسیر المیزان، ج‏13، ص202) یکی از مصادق آن نطفه‌ای است که از مال حرام منعقد شده است زیرا شیطان از آن نفع می‌برد و آن فرزند در امور مختلف زندگی اش با کردار ناپسند و غیر شرعی، لبخند به لبهای نامبارک ابلیس ملعون می نشاند! و بالعکس، مال حلال و تربیت صحیح میتواند ثمره نیکویی بر جای گذارد که با گفتار و نوشتار و کردار خویش، خشنودی و رضایت خداوند و حجتهای معصومش را در پی داشته باشد که آثار مثبت و برکات آن نیز در دنیا و آخرت به والدین بر میگردد.


وای بر آن فرزندی که از غذای حرام نطفۀ او منعقد شود، و بدا به حال بچه ای که از پولی که در آن ربا، غش در معامله، دزدی، ظلم و... باشد بوجود آمده و رشد و نمو نماید. آیت الله مظاهری در مورد تأثیر غذا و مال می فرمایند: غذای حلال در وقت انعقاد نطفه، تأثیر عجیبی روی بچه دارد چنانچه غذای حرام در شقاوت اولاد تأثیر عجیبی دارد... غذای حرام، مال حرام، از هر آتشی بدتر است اگر نطفه بچه منعقد شود از غذای حرام، رستگار شدن او کاری است بس مشکل.(تربیت فرزند از نظر اسلام، ص43و50)

در این زمینه مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی می فرماید: چون غذای حرام به شکم وارد شد مصداق آیه: «و الذی خبث لا یخرج إلا نکداً»(اعراف/58) از خبیثت چیزی جز خبیث خارج نشود... و قوّت یافتن و بسته شدن نطفه ای که با لقمه حرام بسته و رشد یافته، چیزی جز خباثت نمی باشد و چگونه می توان به چشم او امیدوار بود که به نامحرم نگاه نکند و یا با زبان غیبت نکند و این چنین است حال سایر اعضاء نسبت به معاصی که صادر شده از شخص.(خزثیة الجواهر، ص430)


عالم ربانی مرحوم نراقی در کتاب معراج السعاده می نویسد: دلی که از لقمة‌حرام روئیده باشد کجا، و قابلیت انوار عالم قدس کجا، و نطفه ای که از مال حرام هم رسیده باشد به مرتبة‌رفیع انس با پروردگار چکار، چگونه پرتو عالم نور به دلی تابد که غذای حرام آن را تاریک کرده و کی پاکیزگی و صفا برای نفسی حاصل می شود که کثافات مال شبهه ناک آنرا آلوده و چرک آلود نموده باشد.


از آنچه گفته شد بنابر اصل علیت معلوم میشود که غذا و امکانات مادی حرام بر روح و روان انسان، علتِ معلولهای زشت و ناپسند است و این تأثیر بر روان فرزند به هیچ وجه قابل انکار نیست که حتی در پذیرش حق و پیروی از حقیقت، اثر بسزایی دارد؛ چنانکه امام حسین(ع) در روز عاشورا فرمودند: شکمهای شما از حرام پر شده لاجرم سخن حق را شنوا نیستید! (بحارالانوار،ج۴۵، ص۸)


نفقه: در لغت، به معنای هزینه و خرجی است و در اصطلاح، عبارت است از مالی که برای ادامه زندگی، صرف مخارج ضروری همسر و فرزندان، خویشاوندان و مانند آنها می‏شود؛ اعم از خوراک، پوشاک، مسکن، خرج و مخارج معاش و غیره.

آیات و احادیث متعددی به این موضوع اشاره دارد(بقره،233/ طلاق،6/ نساء،34) و در روایت است که به امام صادق(ع) عرض شد آنکه نفقه‏ اش بر مرد واجب است و ملزم به تأمین آن است کیست؟ آن حضرت فرمود: الْوالِدانِ وَ الْوَلَدُ وَ الزَّوْجَةُ؛ پدر و مادر، فرزند و همسر.(الخصال، ج۱، ص۲۴۸)

بر اساس احکام اسلام، نفقه همسران، فرزندان و نوه‏‌ها، اگر چه پایین‏تر روند (مانند نبیره و نتیجه)، پدر و مادر و پدربزرگها و مادربزرگها، اگر چه بالاتر روند، خواه مرد باشند یا زن، کوچک یا بزرگ، مسلمان یا کافر، بر مرد واجب است. تأمین نفقه همسر دائمی، چه آن زن، توانایی مالی داشته باشد یا نه، بر مرد واجب است، و نفقه اولاد در هر وقتی که نتوانند هزینه های معاش خویش را تامین نمایند، بر پدر واجب است و نفقه والدینِ فقیر نیز بر فرزندِ دارا واجب می باشد.


ارث: به باقی مانده اموال میت گفته می شود، که در اسلام قانون خاصی برای تقسیم آن در بین ورثهٔ میت بیان شده است. زن و شوهر با وجود همۀ وارثان نسبی و سببی ارث می‌برند. پس از آن، فرزند، پدر و مادر، از جمله کسانی هستند که از ارث بهره مند میگردند. سهم هر فرد از ارث و میزان ارثیه ای که دختر و پسر از آن برخوردار می گردند توسط خداوند در قرآن تعیین شده است(نساء/ آیه۱-۱۲) و در روایات به تفصیل مورد تبیین قرار گرفته است. تقسیم عادلانه ارث بر مبنای قوانین شرع مقدس از حقوقی است که انسان نسبت به آن مورد مواخذه قرار گرفته که می بایست با دقت و بی کم و کاست صورت پذیرد. از نظر فقه اسلامی، کافر از مسلمان ارث نمی‌برد، امّا مسلمان از کافر ارث می‌برد و این به آن معناست که موارد حادی چون کافر و منکر خدا شدن فرزند یا دیگر ورّاث است که آنها را از ارث محروم می نماید نه چیز دیگری.


از منظر متعالی و کمال یافته، نعیم، ابتدا به نعمتی بی انتها می کند و نعمتش را متوقف بر سپاس نمی نماید؛ نعیم هماره می بخشد، چرا که ذاتش بخشیدن و محبت نمودن است؛ نعیم، تنعمش ذاتی و فراگیر و بی پایان است؛ او برای بخشش و دستگیری نیازمند تشکر نیست؛ او سپاسگزاری را نه برای خود که برای رشد و کمال بیشتر منعمین خویش می خواهد؛ او نه تنها درب رحمتش برای تنعم همیشه باز است، بلکه خودش جهت بخشش و متنعم نمودن پیوسته به دنبال هر نیازمند انعامی می رود؛ او کفران را در هزینه نمودن نعمتها در بیراهه و به جا نیاوردن حق آنان قلمداد نموده و در آن صورت است که متنعمینش را در مقاطعی از وجود نعیم خویش، کم بهره می سازد. اگرچه نعمت‌دیدۀ باشعور و فهیم، خود اهل سپاسگزاری و یادآوری لطف ها و محبتهاست و به خوبی می داند که پاسخ نیکی، جز نیکویی نیست «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ»﴿الرحمن/۶۰﴾


والدینی که فرزندشان را از جان عزیزتر می دارند؛ پدر و مادری که حقیقتا همه دارائی ها و توان مادی و معنوی خود را از آنِ فرزندان خویش می دانند؛ باب و مامی که ذره ذره وجودشان برای فرزندانشان آب می شود و حاضرند همه هستی و زندگی خویش را به پای جگرگوشه خویش بریزند، طاقت رنج و سختی ولد ناخلف خویش را ندارند چه رسد به اولاد خوب و بی آزارشان! داروندار خویش را به بچه های خود می بخشند تا فقط لبخند به رخسار نورچشمانشان باشد؛ نسبت به فرزندان خود حمایتگری بی قید و شرط و خدمتگزاری بی منت و اذیت اند و همواره می کوشند تا مایه آرامش و امنیت میوه های دلشان باشند و پناهگاه راحتی و اطمینانشان گردند؛ خواست و نظر مشروع فرزند دلبندشان را به خواست و نظر خویش ترجیح داده و حمایت مالی و عاطفی خود را تا آخرین لحظه حیات خویش ادامه داده و به تقسیم خداپسندانه ثروت و محبت خود در میان فرزندانشان روی می آورند؛ هیچگاه مانعی بر سر راهِ نابیراهِ فرزند نمی شوند و همواره در پی احقاق حقوق و رضایتمندی خداپسندانۀ وی هستند؛ چراکه می دانند فرزندان، نعمتهای بزرگ الهی و چراغ و روشنایی منزل هستند و این وجود و ارتباط مداوم فرزندان در خانه است که باعث استواری و پایداری و رشد و سعادت خانواده می شود.



 بازگشت به صفحه اصلی مطلب «حقوق فرزند»