عقل و احساس

آیا زنان ناقص العقل اند؟

در میان مردم شایع است که عقل زن، از عقل مرد کمتر است. حتی برخی نسبت آن را نیز تعیین می‌کنند و می‌گویند که عقل زن، به نصف عقل مرد نیز نمی‌رسد! اما حقیقت چیست؟... «ادامه مطلب»...

 

 

1) انسان از قوا و توانایی های مختلفی برخوردار است که مهمترین آنها عبارتند از عقل و احساس. انسان موجودی است که در عین بهره مندی از قدرت عقل، احساس را نیز به عنوان ودیعه ای الهی در خود دارد.

اصطلاحا عقل از مغز آدمی نشأت می گیرد و احساس از قلب. این دو بال از انسان، یک احساساتی عاقل یا عاقل احساساتی می سازد. بدون حضور هر یک از این توانایی ها، انسان به موجودی یکسویه تبدیل شده و از خط اعتدال خارج می شود.

عقل محض، خشک و انعطاف ناپذیر است و احساس محض، سست و شکننده. ادامه زندگی معتدل و مطلوب هر انسانی با استفاده از هر دوی این توانایی ها امکان پذیر است و در صورت تعطیل شدن هر یک از این دو موهبت الهی، بی گمان خللی در حیات فرد رخ داده و او را در زندگی فردی و اجتماعی اش دچار مشکلات جدی می کند.

می توان قاطعانه عنوان کرد که انسان سالمی وجود ندارد که از این دو نعمت والای خداوند بی بهره باشد. شاید میزان بهره گیری از آنها در افراد گوناگون بر اثر تفاوت طبع، چگونگی تربیت، نگاه مبتنی بر نفسانیت یا انسانیت، و... متفاوت باشد، اما بالاخره این دو ودیعه الهی، بصورت بالقوه در هر انسان سالمی موجود است و قابلیت بالفعل شدن در اوج کمال خود را دارد.

 

2) هیچ تحقیق اثبات شده، یا هیچ آیه صریح و روشن، یا هیچ روایت مستند و متواتری که با آیات وحی در انطباق باشد، وجود ندارد که عقل مرد از زن بیشتر است یا عقل زن از مرد و یا یکی از آنها بر دیگری برتری دارد؛ بلکه هر دوی آنها در بکارگیری یا عدم بکارگیری عقل، یکسان و به یک اندازه در قرآن مورد خطاب قرار گرفته اند و کرامت و جایگاهشان وابسته به میزان تقوای آنان عنوان گردیده است و نه جنسیت یا هیچ چیز دیگری که «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»(حجرات/13).

حتی آنجا که پای فریفته شدن آدم و حوا در میان است، خداوند میفرماید که شیطان هر دوی آنها را فریب داد، هر دوی آنها به ترک اولای خود پی می برند، هر دوی آنها طلب عفو و بخشش می کنند و هر دوی آنها بر زمین هبوط می یابند.(آیات 19 - 25 اعراف)

وقتی بحث بکارگیری عقل در میان است، خداوند متعال، مردان و زنان را یکسان مورد خطاب قرار داده و می فرماید: واکثرهم لا یعقلون... واکثرهم لا یتفکرون... و اکثرهم لا یشعرون... لا یفقهون...

و در آیات متعددی از یکی بودن جایگاه زن و مرد و یکسان بودن میزان بهره مندی ایشان از عقل و تدبر و عمل، سخن می گوید:

«وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ* یَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ؛ و هرگاه به یکی از آنها تولد فرزند دختر را خبر دهند، چهره‌اش از شدت خشم سیاه می‌شود، ولی از ابراز غم درونی و خشم خویش خودداری می‌کند.* او به واسطه خبر تولد فرزند دختر و احساس ننگ، از خانواده خود کناره می‌گیرد، از دیار خود متواری می‌شود و در تردید است که آیا نوزاد خود را با خودداری نگه دارد یا زنده به گور کند؟ این داوری نادرست است که بین دختر و پسر تبعیض قائل می‌شوند.»(نحل، 58و59)

«إنّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ الله کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ الله لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا»(احزاب/35)

«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ»(نور/26)

«الزَّانِیةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ»(نور/2)

«وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِنْ الله»(مائده/38)

«وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى الله وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یکُونَ لَهُمْ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یعْصِ الله وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِینًا»

«أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى»(احزاب/36)

«ضَرَبَ الله مَثَلا لِلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَینِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یغْنِیا عَنْهُمَا مِنْ الله شَیئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ» (تحریم/10). خداوند این دو زن را به عنوان نمونه برای زنان و مردان کافر مثال می‌زند و فرقی میان مرد و زن قائل نمی‌شود.

در جنبه مثبت نیز خداوند مثال می‌زند. می‌فرماید: «وَضَرَبَ الله مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (تحریم/11) یعنی: ای مردان مؤمن! ای زنان مؤمن! این فرد یک نمونه فرد با ایمان است که می‌تواند در راه خدا و آخرت به همه چیز نه بگوید. این زن باید الگویی برای مردان و زنان باشد. این زن به ثروت، حاکمیت و نعمت‌ها نه می‌گوید؛ زیرا نمی‌خواهد در کنار انسان کافر زندگی کند. می‌خواهد که خداوند از او راضی شود و او را وارد بهشت کند. کدام عقل از عقل او بزرگ‌تر است. خردی که معایب و مزایا را بررسی می‌کند، سود و زیان را می‌سنجد، او به فکر کردن بسنده نمی‌کند بلکه این فکر را به تصمیمی تبدیل می‌کند که بر سراسر زندگی او حکم‌فرما باشد.

خداوند درباره حضرت مریم(س) چنین می‌فرماید: «وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنْ الْقَانِتِینَ» (تحریم/12). او را که نمونه‌ای والا بود، خداوند متعال از میان همه زنان دو جهان برگزید و فرشتگان این چنین او را مورد خطاب قرار دادند: «یامَرْیمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَاسْجُدِی وَارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ» (آل عمران/43) و می‌بینیم «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا» (آل عمران/37). این زن، سخت‌ترین شرایط را پشت سر گذاشت و توانست ثابت و استوار باقی بماند. خداوند هم از زنان و مردان با ایمان می‌خواهد به او اقتدا کنند؛ زیرا مریم نمونه پاک‌دامنی، التزام، تصدیق کتاب الهی و خشوع و خضوع در برابر خداوند بود.

در سوره مبارکه نمل، خداوند از ملکه سبا سخن گفته‌ است. او که در آغاز، کافر بود و قوم او نیز در برابر خورشید سجده می‌کردند از مردان قوم خود می‌خواهد که برای حل مشکل جدیدی که حاوی بیم و تهدید است، با او همفکری کنند؛ اما آنان فکری در اختیار او قرار نمی‌دهند. در نهایت این ملکه سباست که فکری را مطرح می‌کند و برنامه‌ریزی می‌نماید و سرانجام به ایده سلیمان باور می‌یابد. خداوند زنِ نمونه‌ای را به ما ارائه می‌دهد که اتفاقا عقلی افزون‌تر از عقل مردان دارد. این داستان، برای ما ثابت می‌کند که زنان می‌توانند خیلی عاقل‌تر از مردان باشند و بیشتر از نعمت عقل استفاده نمایند.

 

3) هر آفریده ای کارکردی در نظام خلقت دارد و برای هدف معیّن و مشخصی آفریده شده است و از این جهت، ابزار آن کارکرد نیز در اختیارش قرار گرفته است.

جنس مذکر بر اساس آموزه های دینی، می بایست برطرف کننده نیاز خانواده و بی نیاز کننده زن باشد: « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»(نساء/34) مردان، بی نیاز کننده زنان هستند به وسیله نیروی که خداوند به آنان داده و مالی که به ایشان اعطا می کند...

بر همین اساس، کارکرد مرد در نظام آفرینش، ستون خانه و خانواده بودن است. جنس مذکر، باید باربر و خادم اهل و عیال باشد. از همین روی، به لحاظ جسمی با قدرت بدنی بیشتر خلق شده است.

در سوره مبارکه اعراف، به خلقت اولین انسان و اولین بارداری اشاره شده است. بر اساس آیات این سوره، حضرت آدم و حوا علیهماالسلام از خدا درباره مسائلی چون جنسیت، قوی بودن یا شرایط جسمانی و خصوصیات ظاهری فرزندشان تقاضایی ندارند؛ بلکه خواهان فرزندی صالح و نیکوکار هستند؛ «هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ؛ او خدایی است که شما را از یک نفس واحد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهای خود ادامه می‌داد و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند، اگر فرزند صالحی به ما دهی، از شاکران خواهیم بود!»(اعراف، 189)

بر این اساس باروری هدیه‌ای از سوی خداست که محور اساسی و تکیه گاه مهم آن جنس مونث است. زن، مظهر خالقیت و توالد بوده و مهمترین وظیفه و کارکرد او در نظام آفرینش، نقش مادری است.

«إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ»(مجادله/2) مادر بودن و تحمل نمودن سختی حمل که به عبارت قرآن، مساله ای بسیار سخت و طاقت فرساست - حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا(احقاف/15) ؛ «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ»(لقمان/14) – و سپس شیردهی، تربیت و بزرگ نمودن فرزند، به ابزار قوی و موثری به نام عاطفه و احساس نیازمند است که خداوند حکیم، این موهبت را در اعلا درجه آن، به جنس مونث اعطا فرموده اند تا بتواند کارکرد مثبت و کاملی را در سیستم خلقت داشته باشد.

بنابراین در عالم آفرینش، زن، مایه انس و آرامش و مظهر احساس و عواطف است و مرد، نماد قدرت بدنی و کارکرد جسمی است تا بتواند به احسن وجه پشتوانه و خدمتگزار زن و خانواده باشد.

 

4) هیچ کس را پیدا نمی کنید که منکر وجود خورشید باشد؛ اما زمانی که آسمان ابری است، آفتاب از نظرها پنهان می شود؛  آیا هیچ انسان عاقلی اعتقاد پیدا می کند که دیگر آفتاب وجود ندارد و یا معیوب شده است؟ یا اینکه باور دارد که نور و حرارت خورشید در پس ابرها قرار گرفته و از این روی، دچار نقصان است و کارایی کاملی ندارد؟

بر کسی پوشیده نیست که حس لامسه انسان سالم وجود دارد؛ اما زمانی که دستکش بر دست می کند، دیگر از قدرت کامله این حس برخوردار نیست. آیا هیچ انسان عاقلی به فردی که دستکش بر دست کرده است میگوید این شخص حس لامسه ندارد یا حس لامسه اش معیوب بوده و کامل نیست؟! یا اینکه برایش مشخص است که حس لامسه این فرد در پس دستکش قرار گرفته است و از این روی دچار نقصان است و کارایی کاملی ندارد؟

مطمئنا هر عقل سلیم، برداشت دوم را از موضوعاتی که عنوان گردید، متصور میشود؛ یعنی همگی ما آفتاب پشت ابر را دارای نقصان در ارائه کامل حرارت و نور می بینیم، و دستان دستکش پوش را دارای نقصان در بهره گیری کامل از حس لامسه می پنداریم و هرگز نمی پنداریم که آفتاب معیوب است یا حس لامسه، عیبی دارد.

 

5) مشخص شد که هر انسان سالمی از دو نعمت عقل و احساس برخوردار است. میزان عقل و سطح تفکر، هیچ ارتباطی با جنسیت ندارد. هر جنسی کارکردی در خلقت دارد و بر همین اساس، هر یک از این دو نعمت از سطح کارایی متفاوتی برای هر جنس برخوردار است.

عقل زن با عقل مرد، در یک سطح و اندازه بوده و هر دو از این موهبت الهی، بصورتی یکسان بهره مند هستند. اما همانگونه که قدرت بازوان یک مرد و توانایی جسمی مذکر از مونث بیشتر است؛ قدرت احساس و اوج گیری عواطف زن، بیشتر از مرد می باشد.

همانگونه که در هنگام عصبانیت، قدرت جسم مذکر، همچون ابری، آفتاب عقلش را پنهان می نماید؛ در هنگام هجوم عواطف، قدرت احساس مونث، به مثابه پاره های ابر، خورشید عقلش را می پوشاند.

همانگونه که چیره شدن قدرت جسم بر قدرت عقل به معنای کمبود یا نبود عقل نیست؛ چیرگی قدرت احساس بر قدرت عقل نیز به معنای کمبود یا نبود عقل نمی باشد.

همانگونه که موهبت قدرت جسمی بدون بکارگیری کامل عقل، می تواند موجب نقصان جدی در مرد شود؛ موهبت قدرت احساس بدون بکارگیری کامل عقل، می تواند موجب نقصان جدی در زن شود.

اینکه جنس مذکر، از کمال قدرت احساس برخوردار نیست، نشانه پایین تر بودن مقام و منزلت مرد نبوده و اینکه جنس مونث از کمال قدرت جسم برخوردار نیست، نشانه پایین تر بودن مقام و منزلت زن نیست، بلکه بر اساس قرآن و آموزه های وحیانی، اینها فضیلت ها و امکانات اضافه ای است که به جهت کارکرد های متفاوت هر جنس در نظام خلقت، به آنها داده شده است: «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»(نساء/34) که این مساله از اوج دانایی، حکمت و عدالت خداوند قادر متعال حکایت دارد.

 

6) از امیرالمومنین امام علی(ع) که زن را به سان گلی لطیف می داند نه کارگری سختکوش – اَلمِرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه (نهج البلاغه/ نامه31) – و به استناد تاریخ، همواره فرموده اند که زهرای مرضیه(س) مایه آرامش و پناه فکری و پشتوانه قلبی من هستند، نقل شده است که فرموده اند: «النساء نواقصُ الْعُقُول....»(نهج البلاغه/ خطبه80)

جمله ای که در ظاهر، این پنداشت را در مخاطب خویش ایجاد می کند که از نظر مولایی که بارها و بارها با فاطمه زهرا در بسیاری از مسایل مشورت کرده است و بر اساس رای و خواست زهرای اطهر عمل نموده است، زن موجودی ناقص العقل است!

این درحالیست که اشاره لطیف حضرت(ع) قطعا مربوط به اساس طبیعت و خلقت زن نیست چراکه این دور از عقل است که سنت و باور پیامبری که بارها در قضایای گوناگون، فراست و رفتار فاطمه زهرا را ستوده اند، امامی که خود مانوس و بهره گیرنده از مشورتهای صدیقه کبری بوده اند، و ائمه هدایی که همواره مادرشان را به عنوان حجت خدا بر ایشان معرفی نموده اند - «نحن حجج اللَّه على خلقه وجدّتنا فاطمة حجة اللَّه علینا»(الانتصار شیخ حرعاملی، ج۷، ص۲۳۷) – و امام زمانی که دختر پیامبر را به عنوان الگوی نیکوی خود می دانند - «فی ابنة رسول الله لی اسوة حسنة»(الغیبه، للطوسی؛ ص286) – زن را طبیعتا و بالذات، موجودی که دارای عقلی معیوب یا پایین تر از مرد است، بدانند! بلکه آنچه مسلم است اشاره حکیمانه امام به موضوعی است که شرح و بسط آن پیشتر اشاره شد و اثبات گردید که این نقصان، در اثر فزاینده بودن و چیره شدن قدرت احساس است نه نبود عقل یا پایین تر بودن این قدرت در جنس مونث نسبت به جنس مذکر.

پس از مقام پر عظمت ام ابیها(س) مصادیق فراوان دیگری از زنان عالمه و عاقله نامدار وجود دارند که شاهدی بر کمال عقل زن و متعالی بودن اندیشه و تفکر جنس مونث است. 

زینب کبری(س) در روایات متعددی معروف است به عقیلة العرب، یعنی عاقله عرب. او را بانوی خردمند نام می‌نهند که شهرتش به این نام تا حدی است که وقتی ابن عباس می‌خواهد روایتی از زبان آن حضرت نقل کند، می‌گوید: «حدثتنی عقیلتنا». یعنی گفت بانوی خردمند ما و همه می‌دانستند مراد از این نام زینب‌(س) است.

این بانوی مکرمه، متعلم به علوم الهی و قافله سالار کاروان به خون نشسته کربلاست. به گواه تاریخ و مورخان بزرگ، اگر زینب نبود، کربلا در کربلا می ماند؛ اگر روشنگری های به موقع و تبیین عاقلانه و دقیق این بانوی فاطمی نبود، حماسه عاشورا و فلسفه قیام اباعبدالله(ع) در قرن های متمادی به درستی انتقال نمی یافت و نهضت حسینی ابتر می شد.

فاطمه معصومه(س) شخصیتی است که پدر بزرگوارشان در مواجهه با منزلت علمی و قدرت پاسخگویی این بانوی مخدره نسبت به پرسشهای دینی و اعتقادی پیچیده زمانشان، «فداها ابوها» فرموده اند و برادر بزرگوارشان برایشان زیارتنامه انشاء کرده اند و برادرزاده معصومشان، زائرشان را از اهالی بهشت قلمداد نموده اند. در قرنهای متمادی، علمای طراز اول شیعه با توسل به این عالمه آل محمد(ص) توانسته اند گره های پیچیده فکری و فلسفی خود را بگشایند و حرم منورشان، همواره ملجأ توسل طالبان علم و کانون تجمع تشنگان معرف بوده است.

کم نیستند زنان بزرگی که در طول تاریخ، اندیشمندان، محدثان، عالمان، معلمان، و فرهیختگان مؤثر زمانشان بوده اند و آثار فکری، قلمی، تربیتی و... ایشان همچنان محل توجه و رشد، و منشأ خیر و برکت می باشد.


اگرچه اشاره به این موضوع نیز لازم است که بر اساس آموزه های معصومین(ع)، هر روایتی که با نص کلام وحی متضاد به نظر برسد، قطعا صادر شده از معصوم نیست، بلکه تحریفاتی است که در طی زمان، وارد کتابها و مجموعه های روایی گردیده و از سوی امامان هدی(ع) نقل و به ایشان نسبت داده شده است.

حدیث، بر خلاف قرآن، جعل ناشدنی و تحریف‌ناپذیر نیست و امکان اشتباه و نسیان در آن وجود دارد، لذا در پاره‌ای از روایات آمده است که معصومان (علیهم‌السلام) فرمودند: روایات ما را بر قرآن کریم عرضه کنید؛ هرچه را که موافق آن یافتید، بپذیرید و آنچه را که مخالف آن دیدید، دور بیافکنید، این ملاک که عرضه احادیث به قرآن نام دارد از سوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمۀ شیعه (علیهم‌السلام) بارها مورد تأکید قرار گرفته است.

از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به صورت متواتر نقل شده است که «آنچه از جانب من به شما رسید و موافق قرآن بود، آن را من گفته‌ام و آنچه به شما رسید و مخالف قرآن بود، من آن را نگفته‌ام.»(اصول کافی، ج۱، ص۶۹)

و امام صادق(ع) فرمودند: «هر آنچه در روایتی برای تو آمد و موافق قرآن بود، پس آن را اخذ کن و بگیر و هر آنچه مخالف قرآن بود، آن را اخذ نکن.»(مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۰۴، حدیث ۵)




لینک مطلب:

http://rahemoghaddas.blog.ir/post/130